باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان/ قباد باقری: محمد تقی خان پسر علی خان و مادرش بی بی خانم دختر قاید آقامیر مکوندی است. وی بعد از قتل حسن خان, با دخترش ازدواج کرد و فرزندان کوچک حسن خان را تحت سرپرستی خود قرار داد و این امر باعث دوستی دو خانواده که دشمن هم بودند , گردید. محمد تقی خان مرکز حکومت خود بر بختیاری را در قلعه تل ایذه ( باغملک فعلی ) قرار داد که هنوزبقایای ساختمان آن, همچنان باقی مانده است.اما بارون دوبد می گوید: قرارگاه محمد تقی خان در حوالی محل استقرارحسن خان در روستای هلاگون(هلایجان ) بوده. احتمالاً بعداً به قلعه تل انتقال داده شده است.
محمد تقی خان فوق العاده باهوش و علاقمند به شعر و جنگاوری و دلیر و شمشیر زن و تیراندازی ماهر و سوارکاری ممتاز بود و بسیار مردم دار و از شایستگی بهره کافی داشت . « تاریخ سیاسی ایل بختیاری , دکتر منصور امانی , چاپ اول ۱۳۹۰ , ص ۷۹ » محمد تقی خان در سال ۱۲۴۹ و در اواخر زندگی فتحعلی شاه قاجار , اقدام به سرکشی و خودمختاری نمود , ایشان مالیات به دولت وقت پرداخت نمی کرد , و مالیات دیگر استانها را نیز متصرف و مانع پرداخت آنها به دولت می گردید , هنگامی که بیست هزار تومان مالیات دیوانی را از شیراز به تهران می بردند , آن را تصرف نمود و کار ایشان رونق گرفت و مرتب به متصرفات خود می افزود , متعاقب آن بستگان و نیروهای او , راه کاشان و فارس را در پیش گرفتند و مالیات های ارسالی را دریافت و راه ها را ناامن کردند. بعد از فوت فتحعلی شاه , محمد شاه زمام امور را به دست گرفتند, در آغاز پسران فتحعلی شاه که مدعی سلطنت بودند از وی اطاعت نمی کردند و در سال ۱۲۵۲ بهرام میرزا به حکومت شوشتر برگزیده شد. « تاریخ پانصد ساله خوزستان , احمد کسروی , چاپ اول ۱۳۷۳ , صص ۱۶۲-۱۶۳ » . این امر باعث گردید تا روزانه بر هواداران وی افزوده گردد. ایشان با هشت هزار سوار بختیاری رهسپار خوزستان گردید که – در آن هنگام بخشی از آن نیز از طریق کرمانشاه و نصف دیگرش از سوی حکومت شیراز اداره می شد , – محمد تقی خان شوشتر راتصرف کرد, در آن موقع حاکم شوشتر , اسدالله میرزا بود .وی چون توانائی مقابله با محمدتفی خان را نداشت , شوشتر را ترک کرد. محمد تقی خان دزفول را نیز به تصرف خود درآورد , آنگاه به رامهرمز و بهبهان رفت و آن دو شهر را نیز در اختیار گرفت .
از آن پس بود که خان ممسنی که شخصی دلیر و شجاعی بود , با خان بختیاری نیز متحد گردید. با این اقدام نیروی سرکش بختیاری رو به فزونی گذاشت . از سویی رهبری شجاع و تدبیر محمد تقی خان شهره ی زمان خود شده بود. فتحعلی شاه برای پیش گیری از نفوذ بیشتر محمد تقی خان در سال ( ۱۲۵۰ ه . ق ) به اصفهان رفت و فرمانهایی برای حاکمان فارس , بروجرد و دیگر جاهها به منظور مقابله با بختیاری ها صادر کرد تا نیروهای خود را به اصفهان اعزام نمایند , اما دیری نپایید که او در گذشت , از این رو جنگ با بختیاریها تا مدتها مسکوت ماند. محمد تقی خان در فریدن اصفهان اراضی وسیعی را خریداری کرد و روستاهای زیادی را نیز در آنجا بنا گذاشت . همچنین در دشت رامهرمز ، مزارع زیادی نیز بنا گذاشت و خانواده هایی از بختیاری ها را در آنجا اسکان داد . ( سفرنامه راولینسون , ص ۱۴۸ ). لرد کرزن در همین رابطه می نویسد : { علاوه بر شهرهای یاد شده ی بالا } یک بار هویزه را نیز تابعه خود ساخت و شیخ کعب را از فلاحیه بیرون کرد. ( ایران و قضیه ی ایران , لرد کرزن , ج دوم, ص ۳۵۳) . از یک طرف توانایی های محمد تقی خان و از سویی دیگر عدم وجود حاکم مستقل در خوزستان و نظام ملوک الطوایفی در گستره ی دیار بختیاری از خوزستان تا اصفهان , به محمد تقی خان این فرصت را داده بود تا پس از کشتن رئیس ایل چهارلنگ , به تدریج نفوذ خود را در میان طایفه های مختلف بختیاری گسترش و بخش های اعظمی از آنها را به اطاعت خود در آورد , تعداد افراد مسلح این طایفه ها را حدود (۱۹۰۰۰ نفر ) تخمین زده بودند. ( بختیاری ها و قاجاریه , غلامرضا میرزایی دره شوری , ص ۱۱۰ – یادداشت ها و خاطرات سردار ظفر بختیاری ( ص ۱۵۳ ).
از آنجایی که سیاست تفرقه اندازی بین قبایل مختلف ایران , یکی از سیاست های دولت قاجاری ها به منظور اعمال قدرت بشمار می رفت . اما در این مورد نتیجه ی عکس داد و محمد تقی خان که به واسطه ی چنین رقابتی وارد عرصه ی سیاست گردیده بود , در سال ( ۱۲۴۹ ه ق ) که مصادف با آخرین سال پادشاهی فتحعلی شاه قاجار بشمار می رفت , بر علیه دولت قیام کردو شروع به سرکشی نمود.(بختیاری و قاجاریه,غلامرضا میرزایی دره شوری , صص ۱۱۰– ۱۱۱).از سویی فعالیت های محمد تقی خان تنها در بعد نظامی خلاصه نمی شد ، بلکه خدمات مردمی و عام المنفعه ای در عرصه ی آبادانی نیز انجام داده بود ، که عبارت بودند از : ایجاد کنفدراسیون ایلی در بختیاری , جمع آوری مالیات بر اساس حاصلخیزی مناطق , اسکان و یک جا نشینی عشایر , اصلاح نژاد دام ها , برقراری امنیت , منسوخ کردن دزدی و راه زنی و تلاش مضاعف برای برقراری روابط تجاری در پهنه قلمرو خویش. اما علت شکست ایشان عوامل مختلفی را نیز می توان نام برد که مهمترین آنها را ضدیت خان ها ی بختیاری با یکدیگر دانسته شده است. از جمله حضور برخی از خان های بختیاری در سپاه معتمدالدوله گرجی را می توان یکی از اساسی ترین عامل این ناکامی برشمرد.
لایارد می نویسد : …. هنگامی که ما به اتفاق پسران محمد تقی خان و علی نقی خان درقلعه ی سلاسل شوشتر بودیم , دسته هایی از سواران ….. دوتن از خوانین بختیاری , در آن سوی رودخانه ی کارون مشغول تمرین تیراندازی بودند , این دو نفر …. از سرکردگان بختیاری و ازمخالفان سرسخت محمد تقی خان به شمار می رفتند. ( سفرنامه سراوستن هنری لایارد , ترجمه ی مهراب امیری , ص ۱۸۱). از طرفی معتمدالدوله , حاکم اصفهان و خوزستان , سعی داشت با خدعه و نیرنگ محمدتقی خان را دستگیر نماید . زیرا وی با توقف طولانی در قلعه تل , احساس می کرد که با جنگ و درگیری موقعیتی بدست نخواهد آورد و حریف خان بختیاری نخواهد شد. سرانجام با دریافت وجه نسبتاً زیادی از محمد تقی خان , رهسپار شوشتر گردید , ایشان در بین راه چند تن از خوانین طرفدار محمد تقی خان را دستگیر و با خود به شوشتر برد و در قلعه سلاسل مستقر گردید.
آنچه قابل یادآوری است این که , منوچهر خان معتمدالدوله گرجی را می توان یکی از چهره های ماجراجوی عصر محمد شاه دانست . زیرا او در اواخر سال ( ۱۲۵۲ ه . ق ) , مامور نظم عراق عرب و عجم و خوزستان , لرستان و بختیاری گردیده بود. عبدالحسین نوایی می نویسد : او در این ماموریت دو مانع در پیش رو داشت , یکی خوانین بختیاری و دیگری روحانیون اصفهان , خوانین بختیاری را با زر و زور و تزویر رام کرد ولی از عهده ی علمای اصفهان بر نمی آمد , بهمین خاطر , محمد علی باب(رهبر فرقه بهایی را ) نیز علم کرده و ترویج افکار فرقه مذکور را مورد حمایت قرار داده بود.از طرفی علت اصلی لشکر کشی معتمد الدوله بر علیه محمد تقی خان نیز بر سر حکومت بختیاری و خوزستان بوده است. زیرا در آن هنگام علی نقی خان برادر محمد تقی خان به عنوان گروگان در اختیار دولت و در تهران بسر می برد. او دستور حکومت بختیاری و کلیه ی طوایف خوزستان را برای محمد تقی خان از شاه گرفته بود , از طرفی این موضوع معتمدالدوله گرجی را که به وسیله ی آن بخش وسیعی از قلمرو خود را از دست می داد , غیر قابل تحمل کرده بود , زیرا با گروگان بودن علی نقی خان . سرکشی از جانب محمد تقی خان تقریباً سلب شده بود. ( بختیاری و قاجاریه , غلامرضا میرزایی دره شوری , صص ۱۱۷ – ۱۱۸ ) . بنا بر این معتمدالدوله از محمد تقی خان خواست تا به شوشتر نزد او برود اما خان می دانست که حیله ای در کار است و رفتن خود را مشروط به (آزادی خوانین دستگیر شده نمود بود ) ولی مورد قبول معتمدالدوله واقع نگردید , آنگاه از محمد تقی خان خواست تا ( حسینقلی پسر بزرگش را که مورد توج خاص خان بود ) به شوشتر بفرستد و با وساطت علی نقی خان برادرش که به عنوان گروگان نزد معتمدالدوله بود , حسینقلی و پسر علی نقی خان را به همراه ( لایارد ) و چند نفر محافظ به شوشتر فرستاد.معتمدالدوله گرجی با حیله به ( قرآن ) سوگند یاد کرده بود که در صورت اعزام بچه ها به شوشتر , اقدامی علیه محمد تقی خان نخواهد کرد , و رهسپار اصفهان خواهد شد , ولی چنین اتفاقی رخ نداد . محمد تقی خان نیک می دانست که هدف نهایی معتمدالدوله دستگیری خود او می باشد.
از طرفی هواخواهان و طرفداران محمد تقی خان هم به تدریج از پیرامون او پراکنده شده بودند , ناچار به یکی از شیوخ عرب پناهنده شد و سرانجام با قسم های دروغین منوچهر خان معتمدالدوله گرجی , محمد تقی خان ناگزیر به نزد وی رفت و بلافاصله خان بختیاری را به کنده و زنجیر کشیدند , متعاقب آن بختیاری هایی که همراه خان بودند و با همکاری برادران عرب میزبان به منظور نجات محمد تقی خان ، شبانه به سپاه معتمدالدوله شبیخون زدند , اما به چادر محل نگهداری محمد تقی خان دسترسی پیدا نکردند , سرانجام پس از دستگیری خان , او را به تهران منتقل و چندسالی زندانی بود , آنگاه وی را به تبریز اعزام و چندسالی هم در آنجا در حبس بسر برد , سپس به تهران بازگشت داده شد و سرانجام در تهران بدرود حیات گفت .( تاریخ سیاسی ایل بختیاری , تالیف منصور امانی , صفحه های ۱۸۳-۱۸۲-