پرتقال من وقتی که نفت داشت دیگر گفتار مادر و پدرم نیز تغییر کرد مادرم می گفت مرا به “هاسپیتال”ببرید و فلان”نرس”مرا سیزن (آمپول) بزند و پدرم می گفت: امروز من”آور تیم”دارم و باید به باشگاه بروم و با مستر جو بیلیارد بازی کنم، وقتی مهمانی برایشان می آمد می گفت: او را به “گست […]