سينماي ايران بازيگران بسياري را با كيفيت هاي متفاوت به خود ديده كه از آن ميان فقط تعدادي انگشت شمار به محبوبيت و ماندگاري در گذر زمان رسيده اند.
مرحوم خسرو شكيبايي را نيز كه بدون شك بايد يكي از اين جمع بازيگران برشمرد، هفتم فروردين سال 1323 در مولوي تهران به دنيا آمد و نخستين بار در 19 سالگي روي صحنه تئاتر رفت.
«سنگ و سرنا»، «همه پسران من» و «بيا تا گل برافشانيم» از جمله كارهاي او در زمينه تئاتر در دهه چهل بوده است.
در سال 1349 شكيبايي بواسطه صداي خاص و بياني پخته، جذب صنعت دوبلاژ شد و به فعاليت در اين زمينه پرداخت كه 10 سالي ادامه يافت.
پس از پيروزي انقلاب نياز سينماي ايران به بازيگران جوان و تازه نفس، شكيبايي را نيز به سوي خود كشاند.
«خط قرمز» ساخته مسعود كيميايي كه هيچگاه رنگ پرده تقره اي را نديد، نخستين حضور سينمايي شكيبايي در نقشي مكمل بود.
پس از آن در فيلم هايي همچون «دزد و نويسنده»، «رابطه» و «ترن» حضوري دلپذير داشته و نقش مكمل هاي درخشاني را در كنار علي نصيريان و فرامرز قريبيان ايفا كرد.
اما در يك شب پاييزي در سال 1366 مخاطبان تلويزيوني با ديدن يك نمايش تلويزيوني پاي تلويزيون هاي خود ميخكوب شدند.
يك تك گويي طولاني درخشان از خسروي شكيبايي در نقش سيدحسن مدرس كه هنر ناب بازيگري در آن موج مي زد.
پس از آن يك اتفاق ساده شكيبايي را به نقشي رساند كه همچنان دوستداران وي، او را با آن به ياد مي آورند.
داريوش مهرجويي به دعوت هايده حائري به تماشاي نمايشي نشست كه نقش اول آن را شكيبايي ايفا مي كرد.
مهرجويي كه در آن ايام مشغول پيش توليد فيلم «هامون» بود، وي را براي ايفاي نقش «حميد هامون» از هر حيث مناسب ديد.
شخصيتي پيچيده و درگير با بحران هاي بزرگ در زندگي كه سر آخر به آرامشي معنوي مي رسد.
شكيبايي با فرو رفتن در قالب نقش و زيرو رو كردن لايه هاي پنهان آن، شخصيت منحصر به فردي را خلق كرد كه تا مدتها دست از سر وي برنداشت و در بسياري از شخصيت هاي فيلم هاي بعدي او نيز ردپاي «حميد هامون» كاملا مشاهده مي شد.
براي مثال مي توان به فيلم هاي «ابليس» ساخته احمدرضا درويش و «سارا» اثر داريوش مهرجويي اشاره كرد كه اين تاثير در اولي با شدت بيشتري به چشم مي خورد.
وي در «سارا» ضد قهرمان درخشاني را خلق كرد كه هنوز هم پس از گذشت بيش از دو دهه از ساخته شدن، جذاب و باطراوت جلوه مي كند.
شكيبايي در «يكبار براي هميشه» ساخته سيروس الوند در نقش يك نقاش ساختمان كه در سر سوداي رفتن به ژاپن را مي پروراند، حضوري شيرين و تا حدودي متفاوت داشت و لكنت زبان اين شخصيت – محمود سياه – را به شكل باورپذيري از كار درآورده است.
در دهه 70 شكيبايي يكي از پركارترين بازيگران سينماي ايران بود كه در تمامي فيلم هاي خود يك استاندارد كيفي نسبي را رعايت مي كرد.
«كيميا» به كارگرداني احمدرضا درويش كه دومين سيمرغ بلورين نقش اول را براي وي به ارمغان آورد، شاخص ترين كار او در اين دهه است كه در آن موفق به شكستن كليشه «هامون» شد.
او در «خواهران غريب»، «رواني»، «ميكس» و «سايه به سايه» نيز حضور درخشاني داشته كه دوتاي نخست از پربيننده ترين فيلم هاي اين دهه به حساب مي آيند.
«كاغذ بي خط» آخرين ساخته سينمايي ناصر تقوايي از آن دسته فيلم هاي متكي بر بازيگر است كه فضايي فوق العاده را در اختيار بازيگران قرار داده است.
شكيبايي در نقش مردي متاهل با خصوصيات سنتي مابانه درخشش خيره كننده اي بر پرده نقره اي داشته كه اوج آن را در سكانس پاك كردن شبانه ماهي غول پيكر شاهديم.
در دهه 80 و بالا رفتن سن شكيبايي كمتر شاهد ايفاي نقش هاي ماندگار از او هستيم كه البته استثناهايي نيز در اين ميان به چشم مي خورد.
براي مثال مي توان به حضور شيرين او در فيلم «چه كسي امير را كشت» ساخته مهدي كرم پور اشاره كرد كه ديالوگ هاي خاص نويسندگان فيلمنامه را كاملا مال خود كرده و يك تيپ فوق العاده را به تصوير كشيده است.
وي پس از بيست وچند سال بار ديگر در دو فيلم «حكم» و «رييس» جلوي دوربين مسعود كيميايي قرار گرفت.
شكيبايي در «حكم» كاريكاتوري از يك پدرخوانده مافيايي است كه رگ و ريشه جنوب شهري داشته و چندان با شمايل جديدش احساس راحتي نمي كند.
اما در «رييس» با وجود ضعف هاي بسيار فيلم شاهد حضور خيره كننده وي در نقش يك پزشك ژوليده و منحصر به فردهستيم كه ديالوگ هاي خاص كيميايي را به بهترين شكل اجرا مي كند.
«شب» ساخته رسول صدرعاملي داستان يك خطي و ساده اي با محوريت زائرين امام رضا(ع)دارد كه تيم بازيگرانش متشكل از عزت الله انتظامي، امين حيايي و خسرو شكيبايي آن را سرپا نگه داشته است.
شكيبايي كه در اين فيلم آثار بيماري در چهره اش كاملا هويداست، در نقش يك مسافرخانه چي نزديك حرم، كاملا با نقش يكي شده و مخاطب را با خود همراه و همدل مي سازد.
«اتوبوس شب» ساخته كيومرث پوراحمد كه ديپلم افتخار بهترين بازيگر نقش اول جشنواره فيلم فجر را نصيب شكيبايي كرد، آخرين فيلم مهم و ماندگار كارنامه بازيگري اوست.
ايفاي نقش مرد ميانسال راننده اتوبوس كه در بخش مهمي از زمان فيلم حضور دارد، سختي هاي فيزيكي بسياري براي اين بازيگر مهم سينماي ايران داشت اما عشق به بازيگري شكيبايي را به حركت واداشته و نقشي ماندگار از خود به يادگار گذاشت.
خسرو شكيبايي سرانجام پس از مدت ها دست وپنجه نرم كردن با بيماري ساعت چهار بامداد روز جمعه بيست وهشتم تير سال 1387 در سن 64 سالگي در بيمارستان پارسيان تهران ديده از جهان فرو بست؛ در حالي كه آثاري ماندگار از خود برجاي گذاشته كه تماشاي مجدد هريك از آنها جاي خالي «هامون سينماي ايران» را يادآور مي شود.