باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان- رستم قلندري از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس به ياران شهيدش پيوست. به گزارش سايت خبري باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان وي مدتي به عنوان فرمانده سپاه مسجدسليمان مشغول خدمت بود و پس از آن فرمانده آماد سپاه استان خوزستان شد و در همين سمت نيز بازنشسته گرديد. سردار قلندري در شب اربعين حسيني نتوانست دوري ياران شهيدش را تحمل كند و به آنان پيوست. يادش وخاطره اش گرامي باد.
عروج سردار رستم قلندری به جمع همرزمان شهیدش در شب اربعین حسینی، بر عاشقان حسینی و همرزمانش تسلیت باد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
شهادت برادر ایثارگر و مجاهد فی سبیل الله سردار رستم قلندری را به خانواده محترم آن عزیز وبه همرزمان و همشهریان عزیزم تسلیت عرض می نمایم . یادش گرامی و روحش شاد
دلی شکسته و قلبی به خون نشسته در غم فراقت:
خوشا آنان که جانان می شناسند / طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان / شهیدان را شهیدان می شناسند
شبی از خاک تا افلاک رفتید
شبى از خاك تا افلاك رفتيد
و با گل پيكرى صد چاك رفتيد
شما پروانه ى افلاك بوديد
جدا از تيره گى خاك بوديد
لب تكبيرتان اعجاز ميكرد
گره از دست و پاتان باز ميكرد
اگر لبهايتان غرق دعا بود
نگاه دستتان سوى خدا بود
اگر با داغ تركش داغ گشتيد
چو لاله نو عروس باغ گشتيد
شما در بند جان و تن نبوديد
كه خود را با شهادت آزموديد
علي گونه از اينجا پر كشيديد
و در آغوش حق خوش آرمیدید
مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
هردست که دادند از آن دست گرفتند
هرنکته که گفتند همان نکته شنیدند
فریاد که در رهگذر عالم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحر خیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم
من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
از میان مومنان مردانی هستند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا
کردند ، برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی در انتظارند و هرگز تغییری در
عهد و پیمان خود نداده اند
عروج ملکوتی سردار رشید اسلام ،فرمانده جان برکف هشت سال دفاع مقدس
یاور رهبر و خادم اهل بیت (ع) حاج رستم قلندری را به خانواده ایشان تسلیت و تعزیت
عرض می نمایم
قلم چه سنگين است براي نوشتن
و دل شكسته تر از هر روز
و چشم كه خون مي چكد
جلوتر از ديروز
چه سخت داغ فراق مي سوزد
شب است و سكوت است و ماه است و من فغان و غم و اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفته ام شب و مثنوي هاي ناگفته ام
شب و ناله هاي نهان در گلو شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر مي كنم درد را كه آتش زند اين دل سرد را
بگو بشكفد بغض پنهان من كه گل سر زند از گريبان من
مرا كشت خاموشي ناله ها دريغ از فراموشي لاله ها
كجا رفت تأثير سوز دعا كجايند مردان بي ادعا
كجايند شورآفرينان عشق!؟ علمدار مردان ميدان عشق
كجاين مستان جام الست دليران عاشق، شهيدان مست
همانان كه از وادي ديگرند همانان كه گمنام و نام آورند
هلا! پير هشيار دردآشنا بريز از مي صبر در جام ما
غرورم نمي خواست اينسان مرا پريشان و سردرگريبان مرا
غرورم نمي ديد اين روز را چنان ناله هاي جگر سوز را
غرورم براي خدا بود و عشق پل محكمي بين ما بود و عشق
نه! اين دل سزاوار ماندن نبود سزاوار ماندن، دل من نبود
من از انتهاي جنون آمدم من از زير باران خون آمدم
از آنجا كه پرواز، يعني خدا سرانجام و آغاز، يعني خدا
هلا! دين فروشان دنيا پرست سكوت شما پشت ما را شكست
چرا ره نبستيد بر دشنه ها؟ نداديد آبي به لب تشنه ها؟
نرفتيد گامي به فرمان عشق نبرديد راهي به ميدان عشق
اگر داغ دين بر جبين مي زنيد چرا دشنه بر پشت دين مي زنيد
زبونيد و زخم زبان مي زنيد خموشيد و آتش به جان مي زنيد
كنون صبر بايد بر اين داغ ها كه پرگل شود كوچه ها، باغ ها
یاران خدا چه عاشقانه رفتند
******************************************
ما که شرمنده ی شهدا هستیم سلام ما را بر شهیدان برسان سردار جان