باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان- یوسف منصوری رزمنده ی دفاع مقدس و برادر شهید یونس منصوری ظهر امروز بر اثر عارضه ی قلبی درگذشت.
به گزارش سايت خبري باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان وي از بدو ورود به گردان حضرت سلمان در واحد اطلاعات عملیات گردان مشغول به کار شد و بعد از دفاع مقدس در قسمت هاي مختلف چون:سپاه فرودگاه های استان خوزستان،امنیت پرواز، و… مشغول خدمت بود. لازم به ذكر است وي این اواخر طی یک اقدام انسان دوستانه و با جمع آوری کمک های مردمی سه نفر از زندانیان جرایم غیر عمد را آزاد کرد.
سايت خبري باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان ضمن تسليت براي اين عزيز علو درجات را خواهان است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
اگر درد را احساس کردی
“زنده ای”
اما اگر درد دیگران را احساس کردی
“انسانی”. . . .!!!!
چه زیبا گفت جناب مولوی …
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ،
ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ مپیچ،
دانی که پس از عمر، چه ماند باقی؟؟؟
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ… باکمال تاسف و تاثر از درگذشت یوسف عزیزمان و قبلی آکنده از اندوه استان خوزستان و طایفه محترم راهدار بزرگ مردی را از دست داد که شاید صفحه روزگار دیگر چنین فردی را بخود نبیند … محسن لرکی …
عشق یعنی یه پلاک ,
که زده بیرون از دل خاک ,
عشق یعنی یه شهید ,
با لبای تشنه سینه چاک ,
عشق یعنی یه جوون ؛ یه جوون بی نام و نشون ,,, این شعری بود که یوسف عزیز خیلی اونو دوست داشت … از بین مان رفت و مارا باخاطرات خوبی هایش تنها گذاشت … روحش شاد و یادش گرامی باد .. فاطمه منصوری
هنوز باورم نمیشه. واسه رفتن خیلی زود بود.خیلی مرد بود خیلی
روحش شاد و يادش گرامی
خدابیامرزش.جاش تویِ بهشت
روحش شاد ویادش گرامی
سلام میشه ادرس و زمان مراسم ایشون رو بگید
امرورساعت7مراسمشون بود…فرداهم مسجدگرفتن
خدا واقعا بیامرزدش واقعا واقعا
امروز تشییع پیکر پاک ش بود … فردا از ساعت ۹ صبح لغایت ۲ بعداز ظهر مراسم سه روزه و هفته مسجد امیرالمومنین واقع در اهواز کوی ملت فاز چهار کورش …
دومین شبی است که یوسف عزیزمان را در دل خاک سپردیم
ان شاءالله که در کنار شهید یونس برادر بزرگوارش غریق رحمت الهی واقع شود.
دلمان برای آن ذوق ها و خنده های صمیمانه ات تنگ شده.
روحت شاد
انا لله و انا الیه راجعون
عشق عمو یوسفم این بود که عصر تاسوعا بیاد روستای راهدار بعد از اونجا چند نفری بریم مسجدسلیمان دسته ی زنجیر زنی مسجد صاحب الزمان کلگه که به سمت مسجد جامع نمره یک هر ساله راه می افتاد. چه صفایی داشت.چه دل بزرگی داشتی عمو یوسف.باور کن دیگه دنیا برام به آخر رسیده.تا زنده ام از داغ تو می سوزم.خاطراتت آتیشم می زنه . تو رو خدا عصر تاسوعا بیا و من و با خودت ببر … روحت شاد مرد بزرگ.عموی مهربون و خنده روی من :-(((((((
[ كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ
]
سوره عنکبوت آیه57
کار خدا رو نگاه کنید , آرزوم بود خودم و عمو یوسف یه روزی با هم تو یه پرواز باشیم. وقتی دید که به عشق خلبانی رفتم سربازی بم میگفت خلبان کوچولوی ما … روهش شاد راهش پر رهرو باد هر کاری کردم که از مشهد خودمو به مراسم برسونم نشد , بلیت هواپیما که گیرم نیومد آخه عمو یوسف نبود که برام بلیت گیر بیاره و قتی هم رسیدم دیگه خیلی دیر شده بود. شرمنده عمو جان این هم به تلافی وقتی که مسجد سلیمان اومدی و هرچی اسرار کردم منزل نیومدی .آخ که چقدر دوس دارم بازم مث بعضی شبها با هم اس ام اس بازی کنیم… انا لله و انا الیه راجعون
یک هفته گذشت و هنووووووووز باور ندارممممممممم
روحت شاد??❤
دو هفته است که نیستی و ما هنوز زنده ایم عجیب است. دیروز رفتم خونت نبودی داغون شدیم دنیا بدون تو یعنی. جهنم دلم برای. تمام خنده های شیطونت تنگ. شده. دلم برای قهقهه هایت تنگ شده. دلم برای. هدیه های روز جمعه ات تنگ شده. ا رادتمند یوسف منصوری. کاش بودی و اراتمندانت را می دیدی
اثر پای تو بر پهنه شب
اشک پاشیده به ایوان دو لب
دفتر خاطره و مرگ قلم
در حضوری زپس مرز عدم
و روایتگر این قصه غمی جانکاه است
خاطراتی که محو نمی شود
روحش شاد
یرادر همسر یوسف منصوری
شعر هجران تو
من که در اتش هجران تو دل سوخته ام
اتش عشق به کانون دل افروخته ام
به تمنای وصال تومن ای مهر وصال
روزو شب دیده امید به ره دوخته ام
به یکی جلوه رویت همه دادم از دست
سوئ وسرمایک عمرکه اندوخته ام
خسروانیست متاعی دگرم جز تن از دست
که به سودای لقایت همه بفروخته ام
دفتر سبحه بدادم از دست
تا که در مدرسه ی عشقت ادب اموخته ام
جامعه طاقت و تقوا همه چاک زدم
تا که پیراهن عشق توبه به تن دوخته ام
سر به زانوی غم اورده به کنجی حیران
تا مگررحم کنی به دل سوخته ام
گشتـــه دلــــم تنگ زهجـران تــو
پـــر زنـد این دل به شبستان تــو
گـرچه همیشـه به دل و خـاطری
خواهش من لمس تن و جان تــو
وقتی از این خانه سفر می کنی
مـی رود از زندگـی احســان تــو
روحت شاد
یادت ماندگار
قصه معراج شاهین راز بود ،قصد او از زندگی پرواز بود
لحظه پایان او آغاز بود، مرگ او خود آخرین پرواز بود
خدا رحمتش کنه
خدا انشاالله جز، مقربان درگاه خودش قرارشون بدن این مرد بزرگ و عزیز رو
من زیاد نبود که از آشناییم با حاج یوسف میگذشت ولی توی این مدت کم شیفته ایشون شده بودمواقعا زود از بین ما رفت داغش روی دلم سنگینی میکنه، جاشون بینمون خیلی خالیه، چه زود تنهامون گزاشتی حاج یوسف…
برای شادی روحشون صلوات…