باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ فرشید خدادادیان: جنگ شهریور گرچه به اشغال ایران توسط قوای انگلیس و روس در شمال و جنوب منجر شد، اما مقاومت دلیرانه سربازان و مدافعان ایران در جنگی نابرابر،حماسه ای ملی و تاریخی را در مناطق اشغالی ایران رقم زد و شهید عنایت الله گنجی،فرمانده وقت پاسگاه ژاندارمری در منطقه نفت خیز هفتکل، شاهد وطن پرستی ایرانیان در دفاع از مام میهن در مقابل تجاوزگران اجنبی است.
در زمانه ای که آتش جنگ عالمگیر دوم به دروازه های روسیه رسیده بود، دشمن مشترک دو ابرقدرت زمانه یعنی انگلیس و روسیه را که دارای اختلاف نظرهای فراوان در عرصه های استعماری بودند،متحد نمود تا ترمز ارتش نازی را در سرمای سیبری بکشند.ایران در آن شرایط موقعیتی خاص داشت.موقعیتی که دولتین انگلیس و روسیه نمی توانستند نسبت بدان بی توجه باشند.حمله دریایی انگلیس به ساحل آبادان و تصرف این شهر و دیگر شهرهای خوزستان – در عین رشادت و مقاومت جانانه نیروهای ایرانی در دفاع از خاک میهن – نشانه ی اهمیت ایران برای قوای متفقین بود.هفتکل،شهر نفتی همجوار مسجدسلیمان نیز از جمله شهرهایی بود که پس از حمله ناجوانمردانه نیروی دریایی بریتانیا در ساحل آبادان،به اشغال متفقین در آمد.
سر ريدرز بولارد،وزير مختار انگليس در تهران در اين اولتيماتوم آورده بود؛”دولت ايران بايستي ظرف يك هفته كليه اتباع آلمان به استثناء اعضاي حقيقي سفارت آلمان و چند نفر اشخاص فني را كه در بنگاههاي مخابرات يا نظامي نباشند به قواي انگليسي و يا شوروي تحويل و صورت آلماني هاي مزبور به سفارتخانه هاي انگليس و شوروي تسليم شود.”(از اسناد وزارت امور خارجه انگليس)
عمل به اين اولتيماتوم نيز نتوانست از سقوط شاه جلوگيري كند.استعفا و ترك پايتخت در نخستين روزهاي شهريور 1320 اتفاق افتاد تا به قول خود شاه،از اشغال پايتخت جلوگيري شود.اما زهي خيال باطل!
بيشترين ترس رضا شاه از روس ها بود.موقعي كه در سعد آباد بود مرتباً از بهبودي،از خدمتگذاران قديمي دربار كه به پدر و پسر خدمت كرد مي پرسيد؛روس ها كجا هستند؟او مي ترسيد روسها به تهران بيايند و او و خانواده اش را نظير خانواده تزارها در يكي از كاخ ها بكشند.روزي كه شاه قصد استعفا داشت به همراه وليعهد وارد كاخ مرمر شدند.بهبودي جلو دويد و درب اتومبيل را باز كرد.رضا شاه در حالي كه آثار رنج و خستگي در چهره اش هويدا بود،پياده شد.همين كه بهبودي را ديد بلافاصله گفت؛برو تلفن كن ببين روس ها وارد كرج شده اند يا نه؟در حالي كه بهبودي پاي تلفن بود،فروغي نيز وارد شد.در تلفن گفته شد كه قواي روس به كرج رسيده اند ولي هنوز از كرج نگذشته اند.شاه به بهبودي گفت؛برو يك ورقه كاعذ با قلم و دوات بياور.بهبودي بلافاصله دوات و خشك كن را كه جزو لوازم التحريري بود كه وليعهد از سويس برسم يادگار آورده بود،همراه با يك كاغذ كه آرم پهلوي روي آن بود را روي ميز گذاشت.
شاه آرام نداشت.باز هم به بهبودي دستور بررسي وضعيت قواي روس را داد.در اين لحظه فروغي كه مشغول مذاكره با وليعهد بود وارد شد و مطلبي نوشت.شاه بدون آنكه آنرا بخواند امضاء كرد.اين همان استعفا نامه كذايي بود كه با همان خشك كن آنرا خشك كرده و به فروغي داد.شاه آنقدر عجله داشت كه به فروغي اجازه نداد متن نوشته را اصلاح كند،همان مسوده را امضا كرد.
بهبودي پرسيد؛ اعليحضرت! چرا اينقدر با عجله؟ شاه جواب داد عجله من براي اين است كه تهران اشغال نشود.پس از رفتن فروغي،شاه به بهبودي گفت؛زود يكنفر پيشخدمت با يك آبدار و مختصري وسايل سفر حاضر كن.من بايد زود بروم.سپس اتومبيل خواست.اتفاقاً راننده براي تهيه وسايل رفته بود.شاه شخصاً پشت فرمان نشست و اتومبيل را از باغ تا جلوي كاخ مرمر آورد.پس از آن راننده هم رسيد و پيشخدمت و آبدار هم حاضر شدند.رضا شاه سلطنت را به فرزندش سپرد و به او گفت؛سعي كن مرد باشي و صاحب پسر شوي.پس از آن چند بار محمدرضا را بوسيد،سوار اتومبيل شد و به طرف كرمان حركت كرد…(خاطرات بهبودي)
اين خبر فاصله در سراسر مملكت منتشر شد.ستاد جنگي پس از جمع آوري اطلاعات لازم از مرزهاي كشور و پس از بررسي نخستين و آخرين اعلاميه خود را تحت عنوان اعلاميه شماره يك ارتش در اختيار روزنامه ها قرار داد. در متن اين اعلاميه آمده بود؛ساعت چهار روز سوم شهريور ماه ارتش شوروي در شمال و ارتش انگليس در باختر و جنوب باختري مرزهاي كشور را مورد تجاوز و تعرض قرارداده اند. شهرهاي تبريز، اردبيل، رضائيه، خوي، اهر، مياندوآب، ماكو، مهاباد، بناب، رشت، حسن كياده، اهواز میانه و بندر پهلوي مورد بمباران هوايي واقع و تلفات وارده نسبت به مردم غيرنظامي زياد و نسبت به نظاميان با وجودي كه سربازخانه ها را بمباران مي نمودند،معذالك تلفات نسبتاً كم بوده است.يك هواپيماي مهاجم در ناحيه تبريز در نتيجه تيراندازي توپخانه سرنگون شده است.
نيروي موتوريزه و مكانيزه شوروي در محور جلفا،مرند،پل دشت،ماكو،قره ضياءالدين و نيروي موتوريزه و مكانيزه ارتش انگليس در محور خانقين و نفت خانه و آبادان و بندر شاهپور و قصرشيين به حمله پرداختند.نيروي دريايي شوروي در كرانه هاي درياي خزر و نيروي انگليس در بندر شاهپور و خرمشهر تعرض نمودند.واحدهاي ارتش شاهنشاهي كه غافلگير شده اند در حدود امكان به استقبال آنها شتافتند و در نقاط مختلف با آنها تماس حاصل كردند و به دفاع پرداختند و دو عراده زره پوش مهاجم در منطقه باختر مور اصابت و از كار افتاده،پيشروي مهاجمان را متوقف ساخته اند.در كليه مناطق شمالي و باختري،روحيه اهالي بسيار خوب و عموماً تقاضاي دخول در صفوف ارتش و حركت به جبهه را براي دفاع از ميهن مي نمايند.(روزنامه اطلاعات/4شهريور1320).
در همان روزها،جرايد ضمن تاثر از حمله ناگهاني ارتش روس و انگليس نسبت به بمباران شهرهاي بي دفاع كه برخلاف اصول انسانيت بود اعتراض كردند.اعلاميه ارتش بر اضطراب مردم افزود و دومين شب تاريك تهران را نيز مردم با تشويش خاطر به سر بردند.
در آن شب قسمت هاي اسلحه سازي،هنگام شب هم مشغول بكار بودند و قسمت فشنگ سازي در خيابان خيام تا صبح مشغول كار بود.اما فرمان خلع سلاح تمام اين تلاش ها را نافرجام گذاشت.(خاطرات سپهبد نخجوان)
فاصله رسیدن اخبار پایتخت به مناطق نفتخیز جنوب و شهر هفتکل بسیار سریع بود.هفتکل در نزدیکی مسجدسلیمان،از روزهای نخست اکتشاف نفت در آن بصورت شهری نفتی پا به عرصه وجود گذاشت.ساکنان بومی هفتکل اقوام بختیاری،عرب و قشقایی بودند که بسیاری از آنها با حضور صنعت نفت در دیار خود،به کارکنان موسمی صنعت جدید تبدیل شدند و انگلیسی ها چاه شماره بیست هفتکل را چاه طلائی (Golden Well) می نامیدند،چون تولید روزانه ۲۰ هزار بشکه نفت از آن، موتور محرکهٔ خودروهای نظامیشان را تأمین میکرد!
به دلیل همین اهمیت بود که این شهر برای نیروهای انگلیسی که جنوب کشور را به اشغال دراورده بودند اهمیتی فراوان داشت.در آخرین روزهای پیش از اشغال،هفتکل حال و هوایی ویژه یافته بود.بوی جنگ به مشام می رسید و از سویی قحطی و کمبود نان نیز به مرور خود را در بین اقشار بومی منطقه نشان می داد،گو اینکه این کمبودها در تغییر اندازه و حجم سهمیه های کارگری و موجودی فروشگاههای نفت نیز به چشم می خورد!
جنگ نابرابر،نتیجه اش از قبل مشخص است!روز سوم شهریور جیپ های انگلیسی که از اهواز راه افتادند مقصدشان مسجدسلیمان بود.مسلح به مهمات کافی و سربازان هندی با دستارهای سفید و یا آبی رنگ که از دور مانند کلاه جنگی می نمود.به دو راهی هفتکل که رسیدند،چند جیپ و ریو به سمت نفت سفید و هفتکل پیچیدند تا در آن مناطق مستقر شوند و از منافع کمپانی در مقابل قیام احتمالی ایرانیان محافظت کنند.همزمان هواپیماهای کوچک جنگی انگلیسی نیز برای فرود در فرودگاه هفتکل بر فراز این شهر کوچک دور می زدند.
پاسگاه کوچک ژاندارمری در منطقه فُلــوت-این (Float-In)هفتکل جز برای حل دعواهای ملکی کشاورزان و اختلافات محلی و همچنین سرباز بگیری برای دولت،کار دیگری نداشت.
آن روز استوار گنجی که تازه ازدواج کرده بود در منزل خود که در نزدیکی پاسگاه بود استراحت می کرد.او دستور داده بود هنگامی که استراحت می کند تنها سرباز وطیفه تحت امرش بنام نجف دهکردی اخبار مهم را به وی منتقل کرد.دهکردی خود را سراسیمه به منزل استوار رساند و خبر حمله هوایی هواپیماهای دشمن به فرودگاه هفتکل را به وی داد.
وی بی درنگ دستور می دهد اسبش را زین کنند و به سمت فرودگاه می تازد.وقتی به فرودگاه می رسد هواپیمای انگلیسی فود امده است و افسر انگلیسی رودرروی او از سقوط دولت و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین می گوید و از او می خواهد که خلع سلاح شود. به او گفته شد؛شاه تسلیمشده و کشور را به متفقین سپرده،تو هم تسلیم شو و خودت را به خطر نینداز،اما گنجی پاسخ می دهد:«من سربازم!مملکت مال شاه نیست و من سرباز شاه نیستم.من سرباز وطنم!
نهایتاً در یک درگیری رودررو استوار گنجی با اصابت گلوله به شهادت می رسد!در جریان این درگیری همچنین سرباز وظیفه (مرحوم)نجف دهكردي نیز از ناحیه پا تیر می خورد و آنگونه که بعدها فرزندش گزارش می دهد علیرغم انتقال به بیمارستان مسجئسلیمان و مداوا تا پایان عمر بدلیل این مجروحیت در راه رفتن مشکل داشته است.
حمله سریع و غیرمنتظره نیروهای متفقین و کمبود نیروی نظامی و مهمات در هفتکل باعث شد اشغال این شهر مهم نفتی در فاصله یک نیمروز اتفاق بیفتد!موضوع تهاجم اجنبی بود و اشغال کشور و از دست رفتن خاک و مال و ناموس و ژاندارمری هفتکل گویی آخرین سنگر ایران در مقابل انگلیس در جنگی نابرابر بود.
فرمانده انگلیسی قشون هندی تازه از گرد راه رسیده به جلوی درب ژاندارمری که رسید،برای معاون پاسگاه و سربازان مستقر پیام فرستاد که دیگر نیازی به حضور ژاندارمری در هفتکل نیست و کمپانی خود حفاظت کامل شهر و انتظامات نظامی آن را از طریق نیروهای نظامی بریتانیا در اختیار خواهد داشت.
اعضای پاسگاه در پاسخ گفتند که تنها از مافوق شان دستور می گیرد و حال که فرمانده به شهادت رسیده باید منتظر کسب تکلیف از فرماندهی ژاندرمری مسجدسلیمان بمانند.آنها تاکید کردند به هیچ عنوان حاضر نیست خلع سلاح شده و ساختمان ژاندارمری را به اجنبی تحویل دهد.
اولین گلوله های سربازان هندی که به شیشه های پاسگاه اصابت کرد،آنها می دانستد که دو راه بیشتر ندارد،یا تسلیم شوند و زنده بمانند و یا اینکه از شرف سربازی خود دفاع کنند و بمیرند!آنها دومی را برگزید و تا آخرین گلوله از شرف سربازی خود دفاع کردند. آقای حسن یزدی متولد1317روستای جارو از توابع هفتکل،از شاهدان عینی شنیده است که در جرین این درگیری کوتاه دو تن از سربازان به نام های”اسد مجیدی”و”باران جارودی”نیز بشدت مجروح شدند.همچنین یکی از معلمان وطن پرست هفتکل بنام آقای جناب نیز در درگیری با سربازان هندی در جلوی مدرسه رودکی هفتکل مجروح شد.غروب روز شهادت استوار گنجی و اشغال هفتکل،دلگیرترین غروب شهریورماه گرم هفتکل در سال 1320 بود.
شهید عنایت الله گنجی از قوم قشقایی و اهل روستایی بنام”قلعه تل”در نزدیکی ایذه خوزستان با نثار جان خود از میهن دفاع نمود و بر سوگند سربازی خود در راه وطن جان داد تا آرامگاهش در گورستان هفتکل،امروز سند افتخار سربازی باشد که برای دفاع از مملکت به ضعف خود و قدرت دشمن نیندیشید و تا آخرین قطره خون جنگید.
یازده سال پس از رویداد خونبار شهریور 1320 در هفتکل و پس از ملی شدن صنعت نفت توسط دولت دکتر محمد مصدق بود که برای این سرباز سلحشور وطن،مراسم بزرگداشتی در هفتکل برگزار گردید.
روزنامه اطلاعات در شماره 7685از سال بیست و ششم انتشار خود به تاریخ یکشنبه هفدهم آذرماه1331 در صفحه 3 گزارش بزرگداشت این قهرمان ملی را(که البته نام کوچک وی را به اشتباه هدایت الله آورده)چنین گزارش داد:
؛؛در آرامگاه استوار هدایت الله گنجی رئیس پاسگاه ژاندارمری هفت گل که در شهریور20 بدست نیروهای متفقین شهید شده بود روز 9 ماه جاری با حضور آقایان سرتیپ مدبر نماینده لشگر 10 خوزستان و سرتیپ یکرنگیان بازرس ژاندارمری کل کشور و سرهنگ ریاحی فرمانده نظامی هفت گل و کلیه روسای دوایر دولتی و قاطبه اهالی تشریفاتی انجام شد.
ساختمان آرامگاه از طرف کارمندان و کارگران هفت گل بپاس خدمات استوار شهید بنا گردید و سخنرانی های مبسوطی هم مبنی بر خدمات وی ایران شد.؛؛
هفتکل نام خود را از برافراشته شدن هفت کل(KEL،=سنگ چین مخروطی بلند)بر آرامگاه هفت جوان سلحشور از طایفه لرکی،از طوایف بومی منطقه به یادگار دارد که در مقابله با دزدان و راهزنان به قتل رسیدند و به یادشان هفت کل سنگی بلند بر آرامگاهشان برافراشتند و بدین ترتیب،آرامگاه استوار شهید عناایت الله گنجی که در راه دفاع از میهن سربازی نمود را نیز باید کل سنگی بلندی برافراشته در تاریخ این سرزمین و مناطق نفت خیز بدانیم.
روز هشتم شهريورماه،فروغي طي نطقي كوتاه در مجلس اظهار داشت؛به طوري كه به خوبي آگاهيد دولت و ملت ايران صميمانه طرفدار صلح و مصالحت بوده و براي اينكه نيت تزلزل ناپذير آن بر جهانيان مكشوف گردد در اين موقع كه از جانب دو دولت شوروي و انگلستان اقدام به عملياتي شده كه ممكن است موجب اختلال صلح و سلامت گردد،دولت به قواي نظامي كشور اكنون دستور مي دهد كه از هرگونه عمليات مقاومتي خودداري نمايند تا موجب خونريزي و اختلال امنيت مرتفع شود و آسايش عمومي حاصل شود.(شرح مذاكرات مجلس/1320)همان روز،سهيلي وزير امور خارجه نيز طي نامه اي كه رونوشت آن به تمام سفارتخانه هاي خارجي ارسال گرديد تصميم دولت ايران را اطلاع داد.