باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ عبدالرحيم سوارنژاد: یادش بخیر،اوایل انقلاب خیلی عشق تهران داشتیم تا اینکه بطور اتفاقی فرصتی شد با چند نفر از جوانان مذهبی نمره یکی آن روزها تصمیم خود را عملی کردیم و با مینی بوسهای گاراژ اطمینان مسجدسلیمان بسوی اهواز راهی شدیم و از آنجا با ذوق زدگی سوار برقطار عادی عازم پایتخت گردیدیم. صدای قطار بر خلاف این روزها خیلی خوشایند می آمد و ریتم شادی داشت! چند روزی فارغ از وابستگی ها و دلخوش از قدم زدن در خیابان های بزرگ پایتخت و گذر از سایه سار درختان چنار کنار خیابان به هرجا که دوست داشتیم و توانستیم از محل فیلم های سینمایی که در سینما دیانا و ستاره آبی دیده بودیم تا میادینی که حماسه های مردمی در آن خلق شده بودند سرک کشیدیم و گاهی هم با اتوبوس های دو طبقه به مقصدی نامعلوم می رفتیم! البته با سفر تجربه جدید اندوختیم و از نزدیک عظمت پایداری و با هم بودن ملت را در نمادهای یادگار مشاهده می کردیم و مصمم تر می شدیم. از جمله جاهایی که رفتیم حوزه هنر و اندیشه اسلامی بود که بعدها به نام حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نام گرفت، آنجا افرادی بودند که رفتارشان برای من خیلی جاذبه داشت و با دیگرانی که دیده بودیم تفاوت داشتند! خاکی بودن، اخلاص و روابط عمومی قوی آن ها احساس خوبی ایجاد می کرد فضای ساختمان آنجا با حضور این چهره ها طوری هنرمندانه می نمود که دوست داشتیم بیشتر توقف کنیم و بر پوسترها و تابلوهایی که با چینش شکیلی بر دیوارها قرار داشتند نگاهی بیندازیم و دریایی راز را از زندگی درون تابلوها کشف کنیم! وقت خداحافظی از آنجا چند پوستر زیبا با طراحی گرافیکی به همراه چند مجموعه کتاب داستان با عنوان بچه مسجدی ها که نوشته های نویسندگان انقلابی مسلمان بودند از اهالی حوزه هنری هدیه گرفتیم و با یک حس خوب خارج شدیم، بعدها به مطالعه کتاب های بچه های مسجد عادت کردیم و مانند تماشای سریال های تلویزیونی. داستان ها و مطالب کتب را پیگیری می نمودیم و خواندن را ادامه دادیم، از لذت خوانش آن مجموعه ها و اعجاز کلماتش مبنای تفکرمان شکل گرفت، متصف به صفات مسجدی شدیم و با همان شور جوانی برگرفته از سطور کتاب هایی که از معنویت می گفتند با نوع نگاه جدید به درون جامعه آمدیم و فعالیت مضاعف نمودیم و از درونیات کتاب بیشتر آموختیم که آنچه را حق تشخیص دادیم برای نشرش بکوشیم و دریغ نکنیم و بر اساس رسالت بچه مسجدی بودن از حق دفاع کنیم، خصلت های بچه مسجدی ها را پیدا کردیم و همراه دریافت خصائل با تکمیل مطالعات چارچوبی تنظیم شد با ترسیم خطوطی که مسیر با آن ها ادامه یابد و بتوان با پیمودنش به سر منزل مقصود رسید نه کلیشه هایی که کپی برداری صرف باشد و فقط خود را با آن انطباق دهیم و از خلاقیت خبری نباشد! با شکستن حصارها، دوستی ها را با قرار گرفتن در صفوف مسجد تحکیم بخشیدیم و گسترش دادیم، روحیه جمع پذیری را تقویت کردیم، پذیرفتیم و به دیگران الگو دادیم. و در میان جماعت الگوها با استقبال روبرو شدند چون به خدا تکیه کردیم و به او دل بستیم، از غیر بریدیم و با نفی همه الهه ها به توحید رسیدیم و با وصل به الله مرزهای اعتقادی را شناختیم و با غیر مرزبندی اعتقادی کردیم و با احترام به دیگران و حفظ کرامت انسانی و تحمل سختی ها و رنج های ملموس از موانع و صعب العبور بودن راه نومید نشدیم و سرفرازانه عبور کردیم تا امروز با غم هایی در دل از دیروزی که گذشت همراه با مردم که همه نعمت ها را خالق هستی برایشان فرستاد ماندیم و بر نعمت ها کفر نورزیدیم و با اصرار بر باورهای خویش توانستیم و می توانیم افق های فردای پیش رو را امید و ارانه ببینیم و با این اندوخته گران بها برای شکوفایی و نشاط بذر امید بر زمین می پاشیم تا به امر مقتدای خویش که امید داشتن به آینده است اقتدا کنیم و نبریدن خویش را از ارزش های اعتقادی باورمندانه و مومنانه استمرار بخشیم و امشب. با مرور گذشته دیدگاه بچه مسجدی داشتن برایم آشکار گردید و فهمیدم که مشکل امروزه فضای کنونی در عدم شناخت و درک تفاوت هاست تفاوت بچه مسجدی با دیگران! بچه های مسجد یعنی همان هایی که می دانند محراب که جایگاه امام است کجاست!، منبر، همانی که خطیب بر آن خطبه می خواند چیست! و بانگ اذان را موسیقی روحبخش زندگی تکاپو گران به سوی رستگاری می دانند، همان هایی که با علم و آگاهی هرگز به منافع خویش نمی اندیشند و حق الناس را ادا می کنند و در ایفای به عهد وفا دارند و بدون استدلال و غیر مستند و فاقد ذکر منبع سخنی نمی رانند و نمی پذیرند و از هیچ تلاطمی نمی لرزند زیرا ریشه محکمی دارند که با کلمه های کتاب آبیاری شده است و هر ریشه دار به راحتی بابت هر خطا عذر خواهی می کند. امر حقگویی و حقیقت جویی. ره آورد و مولود همان کتاب هاست که توانستند، برای چند جوان مسافر، مسجدی ها را با شاخص های رفتاری متمایز کنند و برجسته سازند و درخشندگی آنان را آشکار نمایند و به جامعه معرفی شوند و انگیزه ایجاد کنند، رفتار و سکنات بچه مسجدی جلوه اثربخش اجتماعی دارد و برخورداری از ویژگی اثربخشی و تاثیر گذاری بر شرایط جز لاینفک وجود این قشر مطالبه گر است که روح تحول و پویایی را با این خصیصه به کالبد جامعه تزریق می کند و حرکت می آفریند چون با مطالعه و جستجو مراتب را کسب نموده اند! تا به چنین شناختی نائل نشویم به تحلیل درستی از پدیده های اجتماعی نمی رسیم و ضرورت ها و بایسته های عوامل نقش آفرین را در نخواهیم یافت، امشب در فلاش بکی به شبستان به یاد آن روزها افتادم انگار دوباره زیر گلدسته های مسجدجامع نمره یک شهر مسجدسلیمان پس از بازگشت از تهران نشسته ام !با همه رفقای قدیمی حتی شهیدان هم هستند با قهقهه مستانه شان!!!نمی دانم کسی مرا می شناسد؟ هنوز مرا بچه مسجدی می خوانند!؟ من سال هاست رفیق مانده ام از روزی که درصف نماز جماعت مرد بغل دستی، با من دست داد و گفت : تقبل الله!!
بچه مسجدی ها/ من سال هاست رفیق مانده ام…
باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ عبدالرحيم سوارنژاد: یادش بخیر،اوایل انقلاب خیلی عشق تهران داشتیم تا اینکه بطور اتفاقی فرصتی شد با چند نفر از جوانان مذهبی نمره یکی آن روزها تصمیم خود را عملی کردیم و با مینی بوسهای گاراژ اطمینان مسجدسلیمان بسوی اهواز راهی شدیم و از آنجا با ذوق زدگی سوار برقطار عادی عازم […]
لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=16725
- ارسال توسط : سعيد مرادي
- 101 بازدید
- بدون دیدگاه