• امروز : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
کل اخبار 12386اخبار امروز : 0
9

اختصاصي باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/اشاره به”مسجدسلیمان”در نوشته ای از سهراب سپهری

  • کد خبر : 17289
  • ۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۲

به بهانه ی پانزدهم مهرماه سالروز تولد سپهری: وقتی که قیافه گریان همایون بهزادی را پس از مسابقه در مسجدسلیمان روی صفحه کیهان ورزشی دیدم،با خود گفتم چه چیز جز تر و خشک کردن تماشاگر تهرانی،این بچه را چنین عزیز دردانه بار آورده است؟این بخشی از نامه ی سهراب سپهری،شاعر”صدای پای آب”به مجله ی کیهان ورزشی در سال1350 است که بیانگر زوایای دیگری از نگرش […]

به بهانه ی پانزدهم مهرماه سالروز تولد سپهری: وقتی که قیافه گریان همایون بهزادی را پس از مسابقه در مسجدسلیمان روی صفحه کیهان ورزشی دیدم،با خود گفتم چه چیز جز تر و خشک کردن تماشاگر تهرانی،این بچه را چنین عزیز دردانه بار آورده است؟این بخشی از نامه ی سهراب سپهری،شاعر”صدای پای آب”به مجله ی کیهان ورزشی در سال1350 است که بیانگر زوایای دیگری از نگرش اجتماعی این هنرمند صاحب سبک در روزگار خویش است.شاعری که تولدش در نیمه ی مهرماه یکی از مناسبت های نخستین ماه خزان در تقویم ایرانی است و خود را در اشعارش اینگونه معرفی کرده است.

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ فرشید خدادادیان: وقتی که قیافه گریان همایون بهزادی را پس از مسابقه در مسجدسلیمان روی صفحه کیهان ورزشی دیدم،با خود گفتم چه چیز جز تر و خشک کردن تماشاگر تهرانی،این بچه را چنین عزیز دردانه بار آورده است؟؛؛(1)

این بخشی از نامه ی سهراب سپهری،شاعر”صدای پای آب”به مجله ی کیهان ورزشی در سال1350 است که بیانگر زوایای دیگری از نگرش اجتماعی این هنرمند صاحب سبک در روزگار خویش است.شاعری که تولدش در نیمه ی مهرماه یکی از مناسبت های نخستین ماه خزان در تقویم ایرانی است و خود را در اشعارش اینگونه معرفی کرده است؛

اهل کاشانم

پیشه ام نقاشی است:

گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ،می فروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانی است

دل تنهایی تان تازه شود؛؛(2)

نامه ی این نقاش شاعر بیانگر این نکته مهم است که وی نه چون رسم معمول برخی شعرای هم عصر در خلوت و انزوا،بلکه در بطن جامعه حضور داشته و علاوه بر تلاش برای تاثیرگذاری بر جهان اطراف،حوادث و رویدادهای پیرامون خود را نیز دنبال می کرده و از آن متاثر بوده است.گو اینکه این تاثیر و تاثر را در بسیاری از اشعار وی و همچنین در تابلوهای نقاشی وی نیز می توان مشاهده نمود!

بعنوان مثال جالب است که بدانیم او یکی از طرفداران پروپاقرص رشته ورزشی فوتبال و از مشتریان دائمی امجدیه بوده!سپهری در نامه خود که مشخص است به فاصله کمی پس از شکست تیم پرسپولیس تهران از تاج مسجدسلیمان در دیماه1350 با عنوان”به اهالی کیهان ورزشی”نوشته و برای این مجله ارسال کرده،سوالات مهمی را پیرامون مسائل مختلفی چون دستور زبان فارسی در نگارش،آمار تماشاگران در مسابقات ورزشی،بلیت فروشی ها و همچنین موضوع تعصب ورزشی بی پایه مطرح نموده و در روزگار به شدت سرخابی پایتخت و کل ایران – و بسیار شدیدتر از امروز – این سوال اندیشمندانه را مطرح می کند که؛؛با تعصب بی جا چه باید کرد؟هم راننده تاکسی طرفدار تیم پرسپولیس است، هم شاگرد بقال،هم دانشجو و هم کارمند اداره.بسیار خوب،هر کس می تواند علاقه اش را به چیزی ببندد.اما علاقه داشتن هم دلیل منطقی می خواهد.اهالی منچستر حق دارند طرفدار تیم های شهر خود باشند.مردم لیدز بجاست که تیم خود را دوست بدارند،ساکنان چلسی طبیعی است که بیشتر از تیم خود دفاع کنند،اما در شهر شما و من،یک بت همگانی پیدا می شود،دلبستگی مسری است و طرفداری اتفاقی و بی دلیل صورت می گیرد.(3)

وی در ادامه نامه ی خود با اشاره به تشویق بی حساب تماشاگران تیم محبوب پایتخت به شکست همین تیم از تیم فوتبال مسجدسلیمان در غیاب تماشاگران تهرانی اشاره می کند و ادامه می دهد.

؛؛تشویق بی حساب تماشاگران،بچه های پرسپولیس را نمایشگر و خودنما بار آورده است.اینان از تماشاگران آشنای خود کمبودی بزرگ دارند،انگار احساس غریبی می کنند. وقتی که قیافه گریان همایون بهزادی را پس از مسابقه در مسجدسلیمان روی صفحه کیهان ورزشی دیدم،با خود گفتم چه چیز جز تر و خشک کردن تماشاگر تهرانی،این بچه را چنین عزیز دردانه بار آورده است؟(4)

اشاره ی سهراب به برد تاریخی فوتبالیست های مسجد سلیمانی برابر تیم مقتدر پایتخت بود.در دی ماه سال1350 گل تاریخی علی اصغرجمالی به پرسپولیس که با تمام بزرگانش به مسجدسلیمان آمده بود تا دیدار رفت خود مقابل تاج مسجدسلیمان را در جریان مسابقات جام باشگاههای ایران برگزار کند،تنها شکست این تیم مقتدر تهرانی را در مهد فوتبال ایران رقم زد!شکستی سنگین برای پرسپولیس که تا سالها سوژه ی رجز خوانی هواداران تاج(استقلال)تهران بر سکوهای ورزشگاه امجدیه شد که با شعار”تاج مسجدسلیمان”هنگام دربی های سرخابی های پایتخت،شکست از مسجدسلیمان را به هواداران پرسپولیس یادآوری می کردند.

علی اصغر جمالی،چهل و سه سال پس از آن برد تاریخی در مصاحبه ای با ماهنامه ی میراث پارس،آن رویداد بزرگ را اینگونه توصیف می کند؛

؛؛…تیم پرسپولیس هفته قبل از آن بازی،تیم جم آبادان را با گل های زیاد شکست داده بود و حقیقتاً برای ما سخت بود که پرسپولیس دو تیم خوزستانی را در جام باشگاههای کشور در یک هفته شکست بدهد.از این جهت با غیرت و تعصب تصمیم گرفتیم که مقابل پرسپولیس خوب بازی کنیم و آنها را شکست دهیم.در آن زمان تمام بازیکنان تیم مسجد سلیمان محصل دبیرستان بودند و خود من نیز کلاس ششم دبیرستان بودم(5)

شکست تاریخی تیم تهرانی از فوتبالیست های مسجد سلیمان که منجر به اشک همایون بهزادی،ستاره ی تیم پرسپولیس شد و از چشم عکاس کیهان ورزشی دورنماند،با حاشیه هایی نیز همراه بود.استاد منوچهر یاوری،پیشکسوت ورزش مسجد سلیمان در این زمینه در کتاب خود آورده است؛شوت سرکش و سنگین جمالی به سر وطن خواه دفاع پرسپولیس برخورد و به زیر تور دروازه برخورد نمود و تور را پاره کرده،راهی بیرون شد.آقای جلودار از آبادان داور مسابقه،گل به این روشنی را کرنر اعلام نمود که از همین جا جنجال شروع شد.تماشاگران که گل مسلم تیم خود را مردود شده می دیدند به میان زمین ریختند و حدود یک ربع بازی را به تاخیر انداختند.به کمک پلیس و دیگر مقامات امنیتی دوباره بازی آغاز گردید و چند دقیقه نگذشته بود که دوباره جمالی صاحب توپ شد و محکم به دروازه طاوسی می کوبد و در اصل دومین گل را به ثمر می رساند،که البته نخستین گل به شمار آمد،پس از آن تیم پرسپولیس هرچه تلاش کرد به نتیجه نرسید.بازی به پایان می رسد و پس از بازی درگیری هایی هم میان بازیکنان پرسپولیس و تماشاگران بوجود می آید،اما با دخالت پلیس کار به جای باریک نمی کشد.(6)

اشاره ی سپهری به چهره ی مغموم و گریان همایون بهزادی در نخستین شماره ی مجله کیهان ورزشی پس از آن بازی تاریخی،اشاره به حوادث آن روز در مسجدسلیمان دارد و دقت سپهری در آسیب شناسی شکست تیم پایتخت در شهر اولین ها و اشاره به وابستگی بیش از حد بازیکنان فوتبال پایتخت به هواداران خود دارد.شکست مذکور هرچند در بازی برگشت با برد سه بر صفر تیم تهرانی از مسجدسلیمانی ها تلافی شد،اما آن شکست تاریخی در حافطه ی تاریخی هواداران فوتبال و از جمله سهراب سپهری برجای ماند.

سهراب در همه جای ایران و از جمله مسجد سلیمان هواداران زیادی داشت(و البته دارد).او بدون شک نام مسجد سلیمان،این نخستین شهر نفتی ایران و خاورمیانه را حداقل در مدت کمی که در پالایشگاه نفت تهران استخدام شده و همکار نفتی ها شده بود،به کرات شنیده بود.

اگر سهراب با”صدای پای آب”عاشق شده بود،در مسجد سلیمان خیلی ها با صدای پای نفت شاعر شدند،خیلی ها که خالقان موج ناب در ادبیات معاصر ایران،تنهابخشی از آنها هستند.

پانوشت ها:

بخشی از نامه سهراب سپهری به کیهان ورزشی(1350)/بازنشر در روزنامه اعتماد سال سیزدهم،شماره3362، پنجشنبه شانزدهم مهرماه1394،صفحه آخر(عکس نوشت)

سهراب سپهری:هشت کتاب،چاپ هجدهم1376،کتابخانه طهوری،تهران،صفحه273

نامه سهراب سپهری،بازنشر در روزنامه اعتماد،همان

علی اصغرجمالی،مصاحبه با ماهنامه میراث پارس(مصاحبه گر؛ایرج رضایی میرقائد)،شماره15،خرداد1393،صفحه40

منوچهر یاوری:شهر من مسجدسلیمان،1380،نشر اکنون،تهران،صفحه 118

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=17289

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.