باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ قباد باقري: یکی از جامع ترین تعاریف فرهنگ را می توان بدین گونه توصیف نمود : هر اندیشه ای که به ذهن انسان خطور کرده و آنگاه در خارج از ذهن او تجلی یابد تا بدان وسیله نیازهای مادی و معنوی خود را برطرف سازد , فرهنگ نامیده می شود و آن چیزی که نشانه ای گویا از اندیشه باشد «اثر» نام دارد .
روی این پندار آثاری برای ما ارزشمند است که سیر تحول اندیشه ی انسان یا اندیشه ای که از بدو خطور به مرحله ی تحول دیگری تبلور یافته باشد و یا به باوری دیگر , آثاری برای ما ماندگار است که بتواند ارتباط فرهنگی و هنری جامعه را برقرار سازد . از دیگر سو گستره ی سرزمین ما ایران , تاریخی بس کهن دارد و در جای جای آن آثار فرهنگی ارزشمندی پی افکنده شده است و اگر اغراق نباشد , می توان ادعا کرد که اگر اولین محل استقرار «انسان» در «دهکده ها» در پهنه ی ایران کهن اتفاق نیفتاده باشد , لااقل یکی از قدیمی ترین مسکن ها در ابعاد روستا در این سرزمین پا به عرصه ی حیات نهاده است .
از طرفی انسان نخستین به نوعی صنعت را ابداع کرده بود , زیرا شناخت و استفاده از مس و در اختیار گرفتن این فلز با ارزش در هزاره ی پنجم پیش از میلاد در مناطقی از کرمان امروزی وجود داشته است . همچنین بنا بر اعتراف جمعی از متخصصان و پژوهشگران و با عنایت به حفاری ها و بررسیهای انجام شده در پهنه ی ایران , صنعت کشور ایران بنا به باوری از کشورهایی همچون مصر باستان و بابل قدیمی تر ایسست . چنان که آثار و نمونه های به دست آمده به احتمال نزدیک به یقین , زیستگاه و خاستگاه انسان نخستین را از ابتدایی ترین مراحل زندگی در سرزمین ایران به دوره ی دیرینه سنگی پایانی ، پیوند زده است . در تأیید این نظریات و به استناد بررسیهای پروفسور رمان گیرشمن از غار« پبده» واقع در شمال شرقی شهرستان لالی به عنوان یکی از زیستگاه های انسان نخستین حدود پانزده هزار سال پیش از میلاد و با بررسی های پروفسور «رایت» آمریکایی در سال 1976 میلادی «1335/ش » از منطقه ی دشتگل رضا قلی آباد واقع در ساحل راست رودخانه ی کارون و دریاچه پشت سد شهید عباسپور شهرستان اندیکا و کشف ابزارهای سنگی متعلق به دوران کهن سنگی پایانی را می توان ملاحظه و مورد واکاوی قرار داد .
همچنین از دیرگاه تاکنون یادمان های با ارزشی که غالبا به گونه های مساجد , معابد , نگارکندها و سنگ نوشته ها , بناهای تاریخی , کاشی کاریهای زیبا و گچبری های نفیس که بخشی از این میراث کهن را تشکیل می دهند , بر جای مانده است .
این مواریث دیر سال , از پس هزاره ها و سده ها , ارزش های فرهنگی و هنری و ظرافت اندیشی ی انسان را در غالب معماری , نگارگری , پیکر تراشی و کاشی کاری مجسم و متبلور می سازند و به منزله ی مشخصات و اسناد دسته بندی شده و شناسنامه های فرهنگی و هنری جامعه و یا به عبارتی بیانگر هویت ملی و مذهبی به شمار می روند . این آثار تبلور عمیق ترین ابعاد و تعالی ذوق و قریحه ی انسان های پیشین یعنی اسلاف ما بوده اند . از این رو حفاظت و صیانت از میراث فرهنگی و مراقبت و نگهداری از آثار , ابنیه و اشیای باستانی و تاریخی , حمایت و تشویق هنرمندان رشته های مختلف هنر های سنتی و فراهم نمودن امکانات لازم و بسترسازی در جهت پیش برد و اعتلای هنر بومی و تحقق اهداف مردم شناختی و تحقیق و پژوهش و معرفی زوایای تاریک تاریخ میراث گران سنگ و اهتمام مسئولان امر و با مشارکت آحاد جامعه تجلی می یابد .
همچنین حمایت و تقویت نهادهایی به نام انجمن دوستداران میراث فرهنگی به مثابه پل های ارتباطی میان مردم و مسئولان امر , نه در کاغذ , بلکه در عمل یکی از مولفه های موثر در جهت تحقق اهداف میراث فرهنگی و گردشگری است . مشروط بر این که , «آنان نیز در پی اهداف شخصی و ارتقای منافع فردی نباشند .»
از دیگر سو نگارنده به عنوان عضو کوچکی از دوست داران و علاقمندان به میراث فرهنگی و گردشگری که بهترین و طولانی ترین سال های عمر خود را در راستای اهداف ذکر شده ی بالا سپری نموده و مدت پنج فصل حفاری علمی با هیأت مشترک ایران و فرانسه به ریاست پروفسور رمان گیرشمن در سرمسجد و بردنشانده و در گمانه زنی تپه ی باستانی کلگه زرین با دکتر علی اکبر سرفراز همکاری داشته ام , وجب به وجب آنها را با تمام وجود لمس کرده و در باورم متجلی گردیده اند . حق دارم چینه هایی را که با دستان خود غبارزدایی کرده ام , دغدغه حفاظت و نگهداری از آنها را داشته باشم و این توصیه را نیز به همه ی متولیان امر و فرهنگ دوستان دارم تا درنگ را بیش از این جایز ندانسته و در جهت تحقق اهداف فوق گامی جدی بردارند و پیش از آنکه این مواریث کهن فرهنگی به واسطه ی عوامل مختلف بیش از پیش تخریب گردند, ضمن حفاظت و صیانت , نسبت به مرمت و احیای آنها اهتمام لازم مبذول داشته و راضی نشوند این بناهای دیرپا که به منزله ی هویت ملی و اسناد تاریخی جامعه ی ایران به شمار می روند , اینگونه مورد بی مهری و کم الطفاطی واقع گردند . زیرا بنای تاریخی سرمسجد که یکی از کهن ترین تختگاه های برجای مانده از اوایل دوره کوچ گران پارسی است و در هزاره ی اول پیش از میلاد بر فراز پشته ای طبیعی , در عصر هخامنش یا چیش پیش اول و یا سرکرده ی دیگری از دودمان هخامنشی بنیان نهاده شده است , این بنا که به عنوان یک اثر مرجع فرهنگی و تاریخی شناخته شده , یکی از اولین جایگاههای استقرار پارسیان کوچ گر می باشد . اما در تابلویی که از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در آن محل نصب گردیده , آنرا تنها به یکی از دوره های آبادانی یعنی «پارتها = اشکانیان» منصوب کرده اند , در صورتیکه بناهای این تخت گاه به ترتیب مربوط به دوره های مختلف ایلامی , پارسی , سلوکی , پارتی (ایلمایید باستان) است . و این عدم شناخت موید چه واقعیت تلخی است ؟
ضمنا لازم به یادآوری است که آثار باستانی سرمسجد پس از مرمت توسط پروفسور رمان گریشمن در سال (1355 /ش) تا کنون مرمت موثری بر روی آن انجام نگرفته و این امر موجبات تخریب هر چه بیشتر این اثر را در پی داشته است , به گونه ای که پی های بعضی از نیایشگاهها آن چنان تخریب شده که مرمت و احیای آن غیر ممکن است .
راستی مگر چینش سنگهای خوش چین و یا با ملات گل چه مقدار هزینه لازم دارد که اینگونه مورد بی مهری قرار می گیرند؟ و این در حالی است که بنای تاریخی سرمسجد در طول سال بیشترین بازدید کننده را به خود اختصاص داده است . بنابراین اگر برنامه ریزی دقیقی در پهنه ی آن صورت گیرد ، بی شک می تواند یکی از مراکز مهم صنعت گردشگری و جذب توریسم واقع گردد .
از دیگر سو بنای تاریخی برد نشانده مسجدسلیمان که آن نیز یکی دیگر از تختگاه های سردودمان پارسی و پارتی (ایلیماییدی) است بر اثر عوامل مختلف … سرنوشتی بدتر از سرمسجد را دارد و اگر مسئولین مربوطه هر چه زودتر اهتمام لازم را به عمل نیاورند ، دیری نخواهد پایید که تنها نامی از این بنای دیرسال در کتابها باقی خواهد ماند !! بنایی که علاوه بر اهمیت تاریخی و فرهنگی «نماد ماندگاری منطقه ی وسیعی به نام (بردنشانده = سنگ نشانده ) از نام آن برگرفته شده است » .
از آنجایی که بنای باستانی بردنشانده علاوه بر اینکه در مسیر گذرگاه ماشین رو شهرستان اندیکا واقع گردیده , یکی از ایل راههای قدیمی عشایر کوچ گر نیز از آنجا می گذرد و محل میان بنه ی عشایر کوچ گر و چراگاه احشام روستاهای اطراف نیز می باشد ، با این توصیف ، این بنای سترگ در طول زمان و بطور توالی علاوه بر فرسایش زود هنگام به دلیل سوء نگهداری و مراقبت ، به وسیله ی عوامل برشمرده ، نتوانسته از مطامع عناصر سودجو نیز مصون بماند . بنابراین بر متولیان امر است تا با چاره اندیشی و برنامه ریزی ، اجازه ندهند این
تختگاه های سردودمان فارسی و «الیماییدی » به واسطه ی عوامل مختلف و فرسایش زمان تا این حد سیر نزولی خود را طی نمایند .
از دیگرسو در استان چهار محال و بختیاری قلعه های زیادی از دیر زمان توسط خان های بختیاری احداث گردیده است که در زمان اقتدار آنها مراکز رسیدگی به اوضاع قوم تباران بختیاری بوده اند . اما پس از تحلیل و اضمحلال صاحبان قدرت زمان ، آن قلعه ها نیز به تدریج متروک و رو به ویرانی نهادند ، ولی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان مربوطه به موقع اقدام و آنها را از تخریب نجات داد . و هم اکنون دیگر باره آبادانی خود را باز یافته اند و مورد بازدید افراد مختلف قرار می گیرند . آن چه تأسف برانگیز است آن که ، در شهر مسجدسلیمان تنها یک (قلعه) از دوران حکومتگران بختیاری باقی مانده که متعلق به مرتضی قلی خان صمصام بوده است و در چهاربیشه واقع گردیده که بعدا گروهان ژاندارمری وقت در آن مستقر گردیده بود و تا آن زمان هم چهره ی آبادی داشته است اما پس از تخلیه توسط ژاندارمری عملا رو به ویرانی نهاد و نظر افرادی طماع را به خود معطوف داشت و در حال حاضر بخشی از آن توسط …….. تصرف و تنها بخش کوچکی از دیواره های آن قلعه باقی مانده که در حال تخریب شدن می باشند و دیری نخواهد پایید که بقایای آن نیز توسط افراد فرصت طلب متصرف و آثاری از قلعه مذکور باقی نخواهد ماند، و این در حالی است که اداره میراث فرهنگی شهرستان مسجدسلیمان نیز در سه کیلومتری آن قرار دارد و شاهد و ناظر بر این اتفاق نامیمون می باشد.
( قابل توجه اصحاب رسانه و وسایل ارتباط جمعی )