باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ محمد باقری: وقتی بی قرار و کم حوصله، سراغ راهی میگشتم تا هم از آن دقایق ملال آور فارغ شوم و هم بهره ای برده باشم از زمانی که در آنم،خواستم به رسم مالوف گذشته،کتابی بخوانم و در کتابخانه ام شروع به جستجو کردم اما با بهت و تعجب دیدم سالهاست جز کتاب های مربوط به رشته کاری و درسی،کتاب تازه ای نخریده ام.خواستم روزنامه ای بیابم تا بخوانم متوجه شدم که برخلاف سالها پیش که روزانه چندین عنوان روزنامه در دسترسم بود،جز چند نشریه خنثی و زردی که معمولا در ادارات توزیع میشوند و بیلانهای کاری را رپورتاژ میکنند، در اطرافم یافت نشد.پس از کمی حسرت و تامل،ناخواسته به سراغ تلفن همراهم آمدم و دوباره باز گروه های مجازی و بلواهای مجازیشان را رصد کردم.و تاسف خوردم که چرا تا این حد در لاک خود فرو رفته ایم و بواسطه زندگی نامانوس و مجازی خودساخته ، نیازهای اجتماعی وجمعی خود را به شکل ناصحیح پاسخگو می شویم.
براستی چقدر تنها و منزوی شده ایم و دور افتاده از هم!چقدر دنیامان را محدود کرده ایم و خودمان را محصور در فضای دروغین و مجازی!
شاید وقتی سال ها پیش، نسل اول تلفن همراه با آن قیمت بالای سیم کارت و هزینه بالای مکالمه و گوشی ساده را در دست متمولین و متظاهرین به تمکن مالی می دیدیم،کمتر کسی می توانست تصور کند این وسیله لوکس ، که آن روزها به دلیل قیمت بالای سیم کارت و مکالمه اش،بیشتر یک وسیله غیر ضروری برای فخرفروشی بود تا ابزاری برای تسهیل در ارتباط ،بزودی تا به این حد در زندگی روزمره طبقات و اقشار مختلف جامعه پر رنگ می شود،به گونه ای که جز لاینفکی از آن خواهد شد.موبایل های هوشمندی که با زیرکی طراحان و کمپانی های صاحب نام چنان وسوسه انگیز و جذاب به صورت نرم افزاری و سخت افزاری طراحی شده اند که ذایقه های گوناگون طیف های اجتماعی را سازگار آید.تنوع برنامه های طراحی شده برای آن به گونه ای است که بخش قابل ملاحظه ای از خواسته های افراد را پاسخگو است و اینجاست که دامن زده می شود به پدیده نامطلوب انزواگرایی و جمع گریزی.چرا که چه در جمع و چه در خلوت،افراد بیشتر زمان خود را در دنیای محدود اما گسترده این گوشی ها و ملحقات به آن سپری می کنند.
پس از آن که به دلیل فزونی جمعیت،خانه هامان کوچک و انبوه و روی هم شدند و کودکانمان جبرا محکوم به زیستن در خانه های تنگ و بدون حیاط و باغ و باغچه و محروم از انجام بازی های گروهی با همسالان خود شدند،بازی هایی سرشار از شوق و شور و هیجان که همواره بهترین خاطرات نسل های گذشته اند.اینبار در همان فضای اندک خانه های آپارتمانی هم، دیگر خبر از شوق و شور عکس گرفتن با دوربین های میکانیکی و انتظار چاپ عکس ها در تاریکخانه ها نیست.کمتر عکس های دسته جمعی و پر از حلاوت گروهی گرفته می شود و همه به سمت عکس های سلفی جوراجور با منوپاد های گوناگون سوق پیدا کرده اند.بجای ساعت های پر تیک تاک کوکی،هشدار بیدار باش موبایل را تنظیم می کنند.اخبار هواشناسی را از موبایل پی می گیرند و نرم افزارهای چت و خبررسان ،جایگزین بسیاری از ابزارهای ارتباطی دیگر شده.افراط مخرب در موبایل گرایی به حدی رسیده که حتی زبان معیار و آیین نگارش و رسم الخط را نیز بسیاری از کاربران تغییر داده و به زبان وخط نامانوس و جدیدی رسیده اند و با آن در فضای مجازی به حیات مجازی خود ادامه می دهند.دیگر حتی در جمع خانواده ها هم تنها شده ایم.و براستی که چه تنهایی دردآوری است!!
با چنین سرعت شتابانی که در حال فرو رفتن در لاک انزوای خویش و خلق دنیایی جدید هستیم،خلاهای ایجاد شده در روابط اجتماعی مان را چگونه پر خواهیم کرد.چگونه دنیایی را برای آیندگانمان به میراث میگذاریم.دنیایی پر از انزوای افراطی و بیمارگونه.بدون هیچ پاسخی برای نیازهای ذاتی و اجتماعی.کودکانی که محصول این دنیای پر از فردگرایی هستند چگونه می خواند در آتی به ایفای نقش های گروهی و اجتماعی خود در راستای اعتلای جامعه بپردازند.
وقت آن رسیده که کمی تعمق کنیم و با خود کمی تامل ،براستی راهی که در آن گام نهاده ایم و چنین شتابان در حال غرق شدن در آنیم،ما و نسل های بعدیمان را به کجا خواهد برد.