باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ پريسا خليفه زاده: بزرگ ترين جلوه دموكراسي جوامع انساني، كه روزگاري نه چندان دور آرزوي ملتي “ديكتاتورزده” بود، با “مناقشههاي مناظرهنما!” كشور را در هيجاني بيسابقه فروبرده است، هواداران كانديداها -اغلب- به صرف آن كه كانديداي موردنظرشان از قوم و تبار آن هاست، تبليغاتي ستودني را گستراندهاند. در اين ميان بسياري نيز فارغ از اين همه هياهو، با ديدگاه منفعلانه افراطي برخاسته از شرايط طاقت فرساي اقتصادي- اجتماعي، شرايط حضورشان درانتخابات را، ايدهآل ارزيابي نميكنند. قطعاً طرز تفكري اين چنين، آينده اين جوامع را تحت تاثير قرار خواهد داد، زيرا :
۱- با نگاهي اجمالي بر تاريخ ساختار حكومتي دول مختلف جهان در مييابيم كه: در تمام ممالك با هر نوع نظام خاص طبقاتي، مراكزي كانون توجه دولت مركزي ميشوند كه بيش از ساير مناطق در عرصههاي گوناگون سياسي حضور داشته باشند. بديهي است اين حضور به صورت فردي جلب نظر نكرده و اجتماعات مد نظر هستند.
۲- هر نظام حكومتي -قاعدتاً- به صرف تقويت بيشتر پايگاههاي مردمياش، لزوم توسعه و اصلاحات را در مناطق موافق با اهدافش، به وسيله اهرمهاي خود در سازمانهاي اجرايي كشور تحميل ميكند، و بدين صورت در اين روند انتقالي مثبت دولت –ملت، هر دو به آرمانهاي خود نزديك ميشوند، زيرا هر كدام ديگري را تقويت و حمايت ميكنند و در واقع دول مختلف باچنين عملكردي الگو سازي كرده و ساير مناطق را به حضور در عرصههاي مختلف سياسي تشويق ميکنند. در مقابل اين مسأله، مراكزي كه تمايل به حضور در اجتماعات مورد نظر را از خود نشان نميدهند در بياني ساده: “بحال خود رها ميشوند” و بدين شكل در يك الگو سازي از نوع ديگر، زنگ خطر براي تمام شهر هاي تابع نظام حاكمه بصدا در ميآيد كه حضور آن، و عزلت اين خواهد كرد. لذا شاهد هستيم كه درك اين واقعيت، در مناسبات مختلف سياسي خيابانهاي اكثر شهرها را مملو از هموطناني ميكند كه همسويي خود را با اهداف نظام اعلام كرده، ضمن تصويب گروهي قطعنامهها و تاييد آرمانهاي سياسي دولت به خواستههاي فرهنگي–اجتماعي خود نيز نائل ميشوند،
۳-ما نبايد در مقابل اين روند مستمر بديهي، با يك عزلت خود ساخته روند نزولي “برخورداري از امتيازات” را تسريع بخشيم، زيرا همين خالي ماندن “ميادين حضور” يكي از عمدهترين دلايل محروميتهاست در ادامه “برخي” از دلايل عملكرد اين طيف از اقوام فوق الذكر مورد بررسي قرار ميگيرد:
– عليرغم آن كه منابع عظيم انرژي مراكز بختياري و لرنشين، در كلان شهرهايي مثل اصفهان و تهران چرخ صنعت رابه گردش در ميآورد، اما بسياري از مردم اين شهرها با وجود چنين ثروتهاي خدادادي، از رفاهي كه حق آن هاست محروم و در فقري ناعادلانه ايام ميگذرانند، درك اين حقيقت تلخ آن ها را به تحريم انتخابات وا ميدارد تا به زعم خود بر اين زخم مرهمي گذارند. (سند انكار ناپذير من در اثبات اين ادعا: محروميت شگرف مسجدسليمان و حومه، با چنين منابع سرشار طبيعي است، كه اختصاص حتي اندكي از اين ثروت خداداديشان آن ها را به ابتداييترين حقوق شهروندي، نائل ميكند).
– القائات ذهني برخي از روشنفكر نماها در مورد عواقب انعكاس كاستيها و عقايد سياسي نوميدانه بعضي ديگر، احساس بيهودگي هر نوع اقدام فرهنگي- اجتماعي اصلاحطلبانه را، ميان هم تباران مخصوصاً قشر جوان ترويج، و آن ها را در عادت به كمبودها فرو ميبرد، چنين ديدگاه غيرمنطقي باعث شده كه بسياري از ساكنان اين مراكز، با اقدام به مهاجرت، خود را از اين “به اصطلاح ورطه” كنار كشانند.
– و بدين صورت سال هاست كه از بديهيترين حقوق شهروندي خود محروم مانده، تنها به گلايهها دلخوش ماندهاند. متاسفانه بسياري نيز به پذيرش قطرهاي از دريا اكتفا كردهاند. ليكن حضوري وسيع و مستمر بايد، تا همه بدانند لياقت ما چيزي جز حق فراموش شده ما نيست. سكوت آميخته با بغض، تدبيري بس كودكانه است، اگر هر كس متناسب با موقعيت خود در مراتب اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و… در عرصههاي نياز، براي رفع كمبودها عمل كند، ميتوان اميدي به تحرك اقشار ايستا و بهبود شرايط داشت.
تبليغات از سوي رسانههاي بومي، گردهماييهاي مختلف با حضور اقشار مردمي، اطلاعرسانيهاي غيرمغرضانه و… راهكارهايي است كه تاثير مثبت حضور را در حل مشكلات ديرين، مراكز مورد نظر به اثبات ميرساند.
و به خاطرداشته باشيم، ما تنها زماني ميتوانيم به كمبودها اعتراض كنيم كه قدرشناسيمان نيز به اثبات رسيده باشد.