باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان- آثارمنتشر شده ی سریا داودی حموله در زمینه ی شعرسپید با مجموعه هایی نظیر اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم،آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود، نان و نمک میان گیسوان تهمینه، از عصای شکسته ی نیچه تا عصر مچاله ی لورکا،من ما بودم با دو فاعل اضافی، سِرنادهای میترائیک، در هر کلمه ای آفتاب پنهان است، همه ی کلمات در میدان ونک پیاده می شوند، و خلیجی که از هر طرف خاورمیانه است…» و در زمینه تحقیق و پژوهش مردم شناسی با نشر « دانشنامه قوم بختیاری» برگی زرینی بر آیین و سنت های اقلیمی افزود.هم چنین در نقد و تحلیل ادبی با نشر چند جلد از«کلمات بیش از آدمی رنج می برند» به بررسی ادبیات معاصر پرداخت. به مناسبت نگارش کتاب «ساختار و بافتارِ ادبیات قوم بختیاری» با وی مصاحبه ای انجام داده ایم.
سرکارخانم سریا داودی حموله از ضرورت پژوهشهای اخیرتان روی ادبیات اقلیمی بفرمایید، علت اساسی نگارش کتاب «ساختار و بافتارِ ادبیات قوم بختیاری» چه بوده است؟
برای دوست داشتن یک فرهنگ باید آن را شناخت و برای شناخت فرهنگ باید گذشته را با تعمق بیشتری ورق زد.
ادبیات فولکلوریک سرشته به سنتهای هزارساله است.در این راستا اقلیم بختیاری سُرایندگان و سخنوران زیادی در دامن خود پرورانده است،«ملازلفعلی کُرانی» قریبترین شاعر بختیاری است،«داراب افسر» از شاعران ناموری به شمار میرودکهبرگ زرینی به ادبیات افزوده است، «قدرت الله کیانی» سرآمد شعر شاعران اقلیمی است.همچنین شاعران برگزیدهی دیگری که علاوه بر ذهن و زبان تثبیتشده، بیشترین مؤلفه و اِلمانهای بومی را از ادبیات شفاهی اقتباس کردهاند.
امروزه آیین و سنتها در معرض کمرنگ شدن هستند،اهل فرهنگ برای جلوگیری از این امر چه تمهیداتی باید به کاربندند؟
امروزآداب، سنت وآیین بهوسیلهمَردآزمایی به نام تكنولوژي و صنعت بلعيده میشوند. دیروز هم اصطلاحات ارضي باعث مهاجرت به شهر و كمرنگ شدن فرهنگ و دور شدن از اصالت شده است.فراموشی آیینهای سنتی،ترک زمین کشاورزی وروی آوردن به شهر… ناهنجاری، بحران،گسست وبی هویتی را پیش میآورد و همچنینیکجانشینی باعث فراموشی آیین و آداب میشود و سنتها در معرض کمرنگ شدن،فراموششدن و مسخ شدن قرار میگیرند.
از منظر مردمشناسی بیشتر باور و آیینهای بختیاری ریشه در فرهنگ باستانی دارد. فرهنگي که نسل به نسل بهطور شفاهي به ارث رسيده است.رهيافت به فرهنگ مكتوب عاملي است كه این قوم را از محرومیتهای جغرافياي فرهنگي و مداربستهی اقلیمی خارج میکند.
شکلگیری آیین و سنتها با اعتقادات قومی درهمآمیخته است.از منظر مردمشناسی بین اقوامی که همبستگي زباني و خوني دارند،يك سري علامت،نشانه، نماد و سمبلهایی هست كه خواستهها و نيات ذهني، و روحي آنها را نشان میدهد. بهطوریکه از اين طريق با اشياء و طبيعت و پدیدهها ارتباط فكري،عاطفي، مذهبي و اعتقادي برقرار میکنند.
نظام تاریخ فرهنگی بختیاری بر چه هنجار و ارزشهایی استوار است؟
قدمت آدابورسوم ،آیین و فرهنگ بختیاری به قدمت تاریخ است.از تماس بين دو فرهنگ يا چند فرهنگ مختلف پدیدههایی حاصل میشود و معمولا فرهنگ غالب باعث تغيير فرم و شكل ساختاری خواهد شد.
نظام فرهنگ قومی تركيبي از هنجار و رفتارهای قابلاجرا دارد،براي ماندگاري آدابورسوم، فرهنگ، تاريخ قوم و قبيله بايد دست به یک مهم زد و همهی گویشها را ثبت كرد.
در بختياري آیین و سنتها تمدني عظیمتر از تاریخدارند و بخشی از مردمشناسی فرهنگی محسوب میشوند. براي قومشناسی بايد تحليلهاي تاريخي و فرهنگي در ساختارهاي جوامع ابتدایي بررسي شوند تا بر آدابورسوم و اعتقادات جامهی حقيقي پوشانده شود.
عشایر بختیاری هنوز هم با حرمت به گذشته زندگي میکند و به پشتوانهی فرهنگی نفس ميكشد.از طرف دیگر مراسم آیینی و باستانی بیشماری در عشایرـ روستاهای بختیاری اجرا میشود. که برای شناخت بايد از بعدهاي مختلف فرهنگي،هنري،زيستي،عاطفي و اعتقادي بررسی شوند، زیرا دگرگونیهای اجتماعي روي آیين و باور داشتهای اقوام تأثیر بسزایی میگذارد.
از عمدهترین علل چهرهی پرغبار فرهنگ بختياري نداشتن خط نوشتاري است،اگر زبان را از بختیاری بگیرند چه برایش میماند؟آیا جایگزینی دارد که نبود زبان را جبران کند؟
زبانِ قومی محدوديت جغرافيايي خاص دارد.نقش زبان در تشکیل قومیت موثر است،جغرافياي سردسيری و گرمسيری با حرکتهای فرهنگي،تاريخي، اجتماعي زبان مطابقت دارد و ریشهیابیواژهها سبب رمزگشایی این حرکتها خواهد شد.
زبانِ قومی اصلیترین سند هویت است،اصلا زبان تاریخ واقعی یک ملت است و اساسیترین مدافع هویتی است،زبان محصول عوامل تاریخی،سیاسی،اجتماعی، جغرافیایی و فرهنگی است،اگر زبان نباشد تاریخ هم زنده نیست.پس برای حفظ و صیانت فرهنگ باید زبان قومی مصمون بماند،بها ندادن به زبان، هویت را تهدید میکند.اصلا تاریخ یک قوم[یا ملت] زمانی ارزش داردکه زبان ارزشمند باشد.اگر زبان از قومی گرفته شود،تاریخ،فرهنگ و همهی اِلمان و عناصر وجودی آن از بین خواهند رفت.
برای تقویت و حفظ زبان قومی چه تمهیداتی اندیشیده شده است؟ زبان قومی توانایي انتقال فرهنگ را به چه نسبت دارد؟
این حقیقت را نمیتوان آشکار نکرد که ارزشِ یکزبان بستگی به نقلوانتقالهای فرهنگی دارد.باید پیشبینی کرد که زبان قومی چه اندازه از مفاهیم کاربردی را بر دوش دارد.
زبان قومی اصالت و قدمت تاریخی دارد، نقش آن در تشکیل قومیت تأثیر گذار است،زیرا اساسیترینوسیلهی ارتباط است، اصلا زبان آیینهی فرهنگِ قومی است،از طرف دیگر بهواسطهی زبانِ قومی میتوان به پیشینهای تاریخی پی برد. و این بررسی میتواند در رشتههایمردمشناسی و قومشناسی به اندیشمندان و پژوهشگران کمک میکند.
خویشاوندی و پیوند هر زبانی با زبانهای دیگر انکار ناپذیر است. از نظر ریشهشناسی(علم اتیمولوژیک)و تبارشناسی، بعضی واژگان بختیاری ریشه در زبان سانسکریت، اوستایی، ایلامی، سریانی، سومری ،پهلوی و ارمنی کهن دارد. مثلا ساختار دستوری و فرايندواجيزبانِ اقلیمی بختیاری وابسته به زبان پارسی است، از این حیث پيشینه و پیوستگی زبان قومی با زبان ـ های دوره ميانه بهخصوص باستان، پهلوی و اوستایی ریشهدار است.
شما در یک مقاله انتقادی گفتهاید که تاریخ مسئولیتش را در قبال اقوام انجام داده است؟آیا هنوز روی این عقیده پافشاری میکنید؟
اسبی میتواند در یک میدان بتازد که سوارکار ماهری داشته باشد و همچنین یک سوارکار ماهر هم احتیاج به اسب چابکی دارد.
از این حیث باید گفت که تاریخ حافظهیبلندمدتمیخواهد، قومي كه گذشته را فراموش میکند، هويت خود را از دست میدهد و بهسویازخودبیگانگی خواهد رفت.
تاریخ شناسنامهیپیشینیان است، در شاهنامهی فردوسی مرحلهی افسانهای(پیشدادیان)، مرحله ی حماسی (کیانیان ) و مرحلهی تاریخی (یعنی اشکانیان وساسانیان) بدون تعصب هویت قومی تعریف میشوند.
انسانهادر طول حیات سبب دگرگونی فرهنگی میشوند.فرهنگ قومي در هزارتوی خود واقعيتهایی را نهفته دارد.بختیاری با تعهد به جغرافياي زیستی و خودباوری،اندیشههایعميق خود را در تاريخ و فرهنگ به ثبت رسانده و در طول حيات از اصالت دور نشده است.بهطوریکهارزشهای نهفته در اين واقعیتها تعهد بر جاي میگذارد.
آیا انسان معاصر در آستانهی ورود به هزارهی سوم نیازی به فرهنگ پژوهی و یا تاریخنگاری دارد؟
فرهنگ بازگوکنندهینحوهی انديشه و جهانبینی است و گاهی آثار فرهنگي نشانههایی از تاريخ میدهندكه حتي سودمندتر از كتب تاريخي هستند.برای اینکه راه تحریف تاریخ بسته شود،باید با پرهیز از گمانهزنیها،علمی صحبت شود.
در بختياري آیین و سنتها،تمدني عظیمتر از تاریخدارند و بخشی از مردمشناسی فرهنگی محسوب میشوند. براي قومشناسی بايد تحليلهاي تاريخي و فرهنگي در ساختارهاي جوامع ابتدایي و بررسي شوند تا به آدابورسوم و اعتقادات و جامه حقيقي تاريخ پوشانده شود.هر قومي اسطوره،دين، آدابورسوم خاص خود را دارد.بااینحال اقلیم بختیاری میراث دار دو تمدن ایلامی و هخامنشی است.از اين رهگذر بايد بيتعصب آستينها را بالا زد و با تحليل علمي لايههاي پرغبار زمان را از روي ادبیات فولکوریک پاك كرد.
در ضمن وقتي آیين و سنتهاریختشناسی شوند، از اختلاط فرهنگي و فرهنگ انفعالي جلوگيري ميشود.
چه تفاوتی بین تاریخ حرفهای و تاریخ ژورنالیستی قایل هستید؟
تاریخپژوهی دارای دو رویکرد میباشد،در رویکرد خوش بینانه تاریخ هرگز در تاریکی نمیماند،پس با این دیدگاه نمیتوان تاریخ را مطیع خود ساخت.اما دررویکرد بدبینانه کسانی که میل شدیدی به شبه تاریخدارند،به علت خط فکری ضد منافع ملی ـ قومی هم رفتار میکنند.
تاریخ نویسان ژورنالیستی برخلاف تاریخ نویسان حرفهای با دخالت دادن نظرات شخصی طرح بحثی رادارند که در بستر علمی شکل نگرفته و به علت سندیت نداشتن، محتوای این نوشتارها برای مخاطب خاص غیرقابلاعتمادمیباشد.
پرواضح است که در عرصهی تحقیقات میدانی و روششناسی تاریخی مشکلات عدیدهای وجود دارد،اما اصالت مبانی پژوهشی به کار محقق اعتبار و عمق میبخشد…یکی از مرامهای تاریخ حرفهای این است که علاوه بر تعیین رخداد و تحلیل باید از اسناد فرهنگی،اجتماعی و سیاسی استفاده شود.
تاریخنویس ژورنالیستی به علت دیدگاه یا ملاحظات سیاسی و اعتقادی و منفعت شخصی شبه واقعیت را منعکس میکند و گاه باعجلهای که در ثبت رویدادها دارد، باعث ناموزونی تاریخ میشود.
در یک جامعه حذف تاریخی یا فرهنگی چه زمانی رخ خواهد داد؟
مدارک مکتوب ازلحاظ منبع ارزش قانونی دارند و اگر بادید تاریخی از اسناد و مدارک در جایگاه اصلی واقعهی تاریخی استفاده نشود، ممکن است ذهن مخاطب را بهجاهایی دیگر ببرند.پس تحقیق در تاریخ یک ملت بدون عنایت به فعالیتهای سیاسی و تاریخی غیرممکنمیباشد.
اینیک امر مسلم است که در بازسازی رویدادهای تاریخی قضاوتها متفاوت میباشد،گاه تاریخنویس ژورنالیستی دچار «خالِف تُعَرِف» شده و با تب تاریخنویسی جعل واقعیت میکند و سبب تحریف تاریخ میشود،از این لحاظ ناخواسته و به علت نبود سند و تحقیقات میدانی،تاریخ مورد بیمهری قرار میگیرد.
گاه جعل سند تاریخ را دگرگون میکند و باعث حذف فرهنگی و اجتماعی میشود.پس تاریخ ناگزیر است که مستند باشد، و با نوشتههایی به روش اثباتی ماهیت خود را نشان دهد، تاریخپژوه باید دیدگاههای شخصی را کنار بگذارد و اثر را با مدارک و سند محک بزند. مهمترین محور بازنویسی تاریخ استناد به اصالت سند است، مدارک و اسناد ثبتی قابلانکار نیستند و اسناد تاریخی مهمترینمنبعو مکتوبات تاریخپژوهشیمیباشند.
میراث فرهنگی معنوی تا چه کجا از ادبیات اقلیمی حمایت میکند؟
میراث فرهنگی معنوی دریچهای گشوده به جهان است که برای حفظ و حراست از میراث فرهنگی ناملموس شکلگرفته است و برای ارتقاع آگاهیهای قومی ـ ملی در تلاش است، زیرا رسانههاتأثیر مخربی بر سنتهای شفاهی اقوام و جوامع میگذارند.
جوامع بازبانهای مشترک از اشتراکاتی فرهنگی برخوردارندکه بهمرورزمان آیین وسنتها تبدیل میشوند و تطبیق مییابند و شکل میگیرند. آیینهای سنتی در زندگی انسانها ملموس میباشد. این میراث گوهربار از گذشتگان بهجامانده است،اینچنین است که اقوام از تولد تا مرگ آیینهایی را اجرا میکنند که درگذشتههای دور شکلگرفته است.این آیین و سنتهاداراییهای معنوی شمرده میشوند و نشان از هزاران سال عبور تاریخدارند.
اینچنین است که در یونسکو(در بخش میراث فرهنگی ناملموس)افرادی از سراسر جهانبرگزیدهشدهاند تا فولکلور اقوام را بازنشر دهند که از گزند باد و باران در امان بماند.کسانی که دنیا را مینوردند و رنج راه را بر خویش هموار میکنند تا در سرزمینهای دیگر به ثبت ریشهها بپردازند،از ارتباط بین طبیعت و انسان بگویند،با علایق و رفتارهای مختلف آشنا شوند تا با ثبت میراثهای کهن روح انسانها جاودانه بماند.
آیا چالشهای ناشی از جهانیشدن بر هویت ملی و قومی تأثیر دارد؟
جهانیشدن( Globalization)از موضوعات چالشبرانگیز آغاز هزارهی سوم است که میآید تا همهی ابعادِ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحت نفوذ و سیطره خود دهد.جهانی که اساس فرهنگها راهدف گرفته است،این چالشبرای تاریخ فرهنگی اقوام نوعی بازگشت به فراموشی ست،اصلا مثل یک خنده در تاریکی استرسآور است.
امروز با توجه به چالشهایجهانیشدن هویت مندی از مباحث بااهمیت است که باید در حفظ و تقویت آن کوشید،از طرف دیگر پل ارتباطي نسلها فرهنگ(آدابورسوم) میباشد،زيرا فرهنگ غنیتر از تمدن و تمدن زیرساخت فرهنگ است.
باشد که رستاخيز فرهنگي نسل پسفردا را از گُم خويشي بين فرهنگ سنتي و فرهنگ صنعتي رهایی دهد.زیرا بِيگانگي باسنتهای آیینی نياكان بهنوعی تابو پذیری و طاعون فرهنگی است.
حفظ داشتههای پیشینیان وظیفهی عمومی است،ثبت آیین و سنتها مهم است،چون سنتهای شفاهی میراث پیشینیان میباشد، قومنگار با ثبت آیین، آداب، سنت و باورداشتهای زیباشناسانه حیات دوباره به اقوام میبخشد.
تعریف شما از جامعهی قومی چیست؟
فارغ از قومگرایی و پرداخت به تاریخ تفرقهافکنانه گاهی باید به «دهکدهی قومی»همفکر کرد تا سیاهچادر اقلیمی برآن استوار بماند،به کسانی که در پناه طبیعت با سنگ و صخره،تگرگ و طوفان مبارزه میکنند و واژه میآفرینند و برای مصونیت آیین و سنتها را اجرا میکنند.
فرهنگ اعم از آیین سنت،آداب، باور،هویت،هنجار،افسانه، اسطوره، نماد و سمبل… نشات گرفته از روح همبستگی قومی است.ادبیات اقلیمی با صبغهی اجتماعی و تاریخی ریشه در فرهنگ دارد.طبق نظریههایباستانشناسیو کشف عناصر و ابزار… بختیاری قدمت کهنی دارد.مراسم آیینی و باستانی بیشماری در بختیاری اجرا میشود که برای شناخت بايد از بعدهاي مختلف فرهنگي وهنري،زيستي،عاطفي و اعتقادي بررسی شوند.دگرگونیهای اجتماعي روي آیين و باورداشت های اقوام تاثير بسزایی میگذارد.
چرا باید به ثبت فرهنگ شفاهی پرداخت؟چه عواملی باعث شد به صرافت این نوع پژوهش گری بیفتید؟
ادبیات شفاهی پرسش میکند وآیین و سنتها پاسخ میدهند.ضرورت پژوهش این مهم برای جهان دگرگونشدهی امروز ضروری است،زیرا ادبیات فولکلوریک بخشی از تاریخِ قومی است.فرهنگ امری اکتسابی است که فراگرفتهمیشود و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، تنها فراموشی این بافتارها و ساختارها را تهدید میکند، باشد که از برکت ادبیات فولکلوریک میراث ماندگار زبان قومی حفظ شود و با ثبت هویت قومی راه تحریف تاریخ بسته گردد.فرهنگ شفاهی از ویژگیهای بارز قومیتی است،بهطوریکه اگر تاریخِ فرهنگی(آیین،سنت،آداب،باور)مستهلک شود، ستونهای اصلی هویت رو به اضمحلال میرود.اين نشانههاازلحاظزبانشناختی،آیين شناختي،جامعهشناختی،زیباشناختی، هويت شناختي، بومشناختی ، نژاد شناختي و مردم شناختي و فرهنگ شناختي نقش تعیینکنندهای دارند.در نظام آیین و سنتها اين عقايد مقدس و محترم شمرده میشوند و ازلحاظ نشان شناختي و هويت فرهنگي، تاريخي، نژادي، اسطورهای و زيستي حائز اهميت میباشند.
بختیاری وارث اندیشمندانی چون داراب افسر و رزمجویانی چون سردار اسعد و سردار مریم است، وارث آیین و سنتهایمنحصربهفرد بختیاری است،اینها یعنی هویت،وقتی صحبت از ریشه،شاخه،برگ،تنه میشود،درنهایت به یک درخت خواهید رسید…درختی که احتیاج به مراقبت و محافظت دارد،تا از گزند روز و روزگاران در امان باشد.
بهعنوان یک پژوهشگر فرهنگعامه حس شما از ادبیات فولکلوریک چیست؟کدام وجه از تاریخِ فرهنگ بختیاری شمارا تحت تأثیر قرار داده است؟
منِ بختیاری الان مانند یک ماهی هستم که میخواهد آب را توصیف کند!
در این دنیایی که هرلحظه کوچکترمیشود،برای پرداخت به تاریخ فرهنگی باید گامهای بلندی برداشت. برای اینکه هویت مندی شکل بگیرد، جامعهی بختیاری باید اعتماد بیشتری به اندیشمندان داشته باشد.ادبيات فولکولوریک سبب انتقال میراث گرانبهای نیاکان به نسل بعد میشود.تمام تلاش مکتوبات من به خاطر حفظ ارزشهای قومی است.علاوه بر اینیک آرزوی قومی دارم،ایکاش افراد در بختیاری طوری تربیت میشدند که مدافع زبان،تاریخ،فرهنگ،آیین،آداب و سنتهای نیاکان باشند،تا با آگاهی نسبت به زمان، مكان و موقعيت جغرافي ضد فرهنگ قومی رفتار نکنند.
گفتگو از: محسن مرادی
زنده باد بختیاری زنده باد جوانان هنرمندش