آقای رئیس جمهور این جا شهر من است. شهری که نفت و فقر فراوان دارد. آیا تا به حال به شهر من سفر کرده ای ؟! این دیار، دیار من است، با تمام نفت ها و فقر هایش. دیاری که خانه هایش در زمستان به خود می لرزد و بوی گاز ریه هایش را حسابی مسموم کرده ست.
باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ پژمان كيماسي: آقای رئیس جمهور این جا شهر من است. شهری که نفت و فقر فراوان دارد.
آیا تا به حال به شهر من سفر کرده ای؟!
آقای رئیس جمهور این جا شهر من است. شهری که هم نفت دارد هم فقر.
شهری که نام و عنوان خیلی از اولین ها را بر دوش می کشد اما …!
آقای رئیس جمهور این جا شهر من است با اين همه غريبه گي كه با ما پيدا كرده است. بايد كمي به او حق بدهيم. دستش خالي ست.
امروز مسجدسليمان حرفي براي گفتن ندارد جز عنوان هايي كه خودتان هم مي دانيد براي اين شهر نان و آب نمي شود.
گفتم آب راستي تا يادم نرفته بگويم شهری که اولین تصفیه خانه آب کشور در آن راه اندازی شد و در جوار دوتا از بزرگ ترين سدهاي كشور است خاک تشنه اي دارد هنوز.
آقاي رييس جمهور اگر نفت نخواهيم به چه كسي بايد مراجعه كنيم؟
كجا امضا بزنيم شما بفرماييد؟
مي خواهيم برگرديم به تاريخ و نفت و پيدايش آن را از تاريخ شهر پاك كنيم.
مي دانيم دارسي نشسته به نظاره سرنوشتي كه براي اين شهر رقم زده اما به دلايلي ما معتقد شده ايم اينجا ديگر شهر نيست.
شهری که اولین سینماي کشور در آن متولد شد اما کودکانش امروز تنها به قصه هايي كه از پدرانشان درباره سينما مي شنوند دلخوش كرده اند.
شهری که اولین و مجهزترین بیمارستان کشور در آن احداث شد اما حالا حق بیمار شدن رو از شما گرفته.
مي داني، بیمار شدی عواقبش گردن خودت است.
اصلاً اينجا شهر بيمار پروري شده. خوب، رسالت بيمارستان هم همين است وگرنه به جاي بيمارستان بهش مي گفتند سلامتستان.
بيمارستان اينجا هنوز آدم ها را تا لب مرگ مشايعت مي كند.
شهری که اولین باشگاه فوتبال در آن تأسیس شد حالا حتا لیگ هم ندارد.
کوچه ها و سنگ هایي که جای تیرک دروازه ها را می گیرد تنها لیگ حرفه ای شهر ماست. ليگ سنگ ها.
شهری که اولین جاده های آسفالته را داشت حالا بیائید ببینید چگونه روزگار می گذراند. موج مي اندازد در زندگي ماشين ها.
شهری که اولین پرواز هلی کوپتر کشور در آن صورت گرفت حالا آسمانش بیگانه با اين جور چيزهاست. اصلن شهر، هلي كوپتر ببيند رو دل مي كند آن هم بدجور. مي داني اين ناپرهيزي ست پس بهتر كه ما بچه هامان را با همان روال كتاب هاي درسي دبستان خودمان كه جنگ نيمي از آن ها را سوزاند سرگرم كنيم و بگوييم كه اين شهر مثل تصميم كبري تصميم هاي نگرفته ي زيادي در خود دارد.
اصلن چه بازي جالبي هم مي شود. بازي بگرديم در اين شهر و تصميم هاي نگرفته پيدا كنيم و آن وقت خواهيم ديد اين شهر چه فراوان تصميم هاي نگرفته دارد. خوبي اين بازي اين است كه سال ها مي تواني ادامه اش بدهي بي آن كه تكراري و خسته كننده شود.
آقای رئیس جمهور این جا شهر من است شهری که هم نفت دارد هم فقر.
شهری که اولین کارخانه نان ماشینی کشور در آن راه اندازی شد اما حالا کودکانش چشم به راه تکه نان های دست پدر هستند که معمولاً هم به خانه نمي رسد.
شهری که اولین شهر صنعتی ایران و خاورمیانه نام گرفت اما اکنون بیکاری در آن رتبه اول کشور را دارد.
جالب است آقای رئیس جمهور مگر نه؟!
این دیار، دیار من است، با تمام نفت ها و فقر هایش.
دیاری که خانه هایش در زمستان به خود می لرزد و بوی گاز ریه هایش را حسابی مسموم کرده ست. آقاي رييس جمهور خانه هاي ما اينجا تابستان ها هم گرم نمي شود. اصلاً تصوير سفره ي خالي چه قدر مي تواند كانون يك خانواده را گرم نگه دارد. ما با صورت هايمان. ما با صورت هاي سيلي خورده مان و احساس شرم فقر دور سفره ي عيد جمع مي شويم و هرسال به بچه ها مي گوييم اگر امسال نتواستيم سال ديگر ان شاءالله. آن ها مي خندند و باور نمي كنند. آن ها مي دانند كه سال ديگر هم شبيه امسال است. مي دانند كه پدر سال پيش همين قول ها را داده بود.
آیا تا به حال به شهر من سفر کرده ای ؟!
آقای رئیس جمهور این جا شهر من است. شهری که نفت و فقر فراوان دارد.
واقعيت همين است جناب كيماسي. تا كي بايد به اين دلخوش باشيم و بگوييم شهر ما شهر اولين هاست. واقعيت اين است كه حالا چه داريم.حالا به چي افتخار كنيم.
متن بسيار زيبايي بود.بازم آثارت را ببينيم.
واقعا گل گفتید.بیایید ببینین جاده های ما چه جوری هستند.جاده هشت بنگله را دو بانده کردند بعد چند سال که افتتاح شد بعد دو روز اسفالت را کندند که نمی دانم چه کنند شاید دسته بیلی جا گذاشته بودند!نمی دانم مسولین از جاده5بنگله گذر نکردند یا اینکه در گودالهایش فرو نرفتند.بخدا با چشم های معمولی این مشکلات دیده می شوند نیاز به چشم بصیرت ندارند. اقایان اگر توان حل مشکلات را ندارید دل از کرسی مدیریت ببرید!جان مردم را به سر رساندید روستاهای کل کشور پیشرفت کردند شهر شدند مسجدسلیمان به ده کوره تبدیل شد.؟
فوق العاده بود من که اشکهام در اومدن .واقعیتهای تلخ شهرمون را گفتی ممنون اقای کیماسی
گاهی مطالبی ادم را انقدر تکان می دهد که راهی جز گریه نیست این یکی از همان مطالب است
بسیار زیبا و دلسوزانه
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي
گل گفتيد……..
احسنت
جانا سخن از زبان ما مي گويي …………
دوست خوبم مثل همیشه مسئولانه و زیبا نوشتی.موفق باشی به امید دیدار دوباره ات
درسته….افسوس