کتاب پژوهشی (موسیقی قوم بختیاری ) تازه ترین اثر سریا داودی حموله بزودی در دسترس علاقمندان به تاریخ و فرهنگ و هنر بختیاری قرار خواهد گرفت .
پرداخت در این حوزه از فرهنگ و هنر بختیاری بدین لحاظ حایز اهمیت است که به صراحت می توان گفت موسیقی رکن اساسی تاریخ و فرهنگ قوم بختیاری است . برخی کارشناسان فرهنگ و تاریخ این قوم معتقدند : بسیاری از زوایای پنهان اجتماعی ، تاریخ و آیین های سرزمین بختیاری توسط هنرمندان هوشمند قوم در زبان سروده ها و آواها ثبت و جاری شده است و (تاریخ ترانه ها ) را مهمترین منابع و مستندات تاریخی قوم بختیاری می دانند . در دوره ی معاصر نیز هنرمندان موسیقی بختیاری در تحولات و هدایت فرهنگی و زایش ها و پویش های فرهنگی و هنری بیشتر و پررنگ تر از دیگر گرایش ها نقش افرینی کرده اند به گونه ای که امروز مهمترین نماد قوم بختیاری استاد بهمن علاالدین خنیاگرسرشناس این قوم است . ولی با توجه به نقش و اهمیت موسیقی در تحولات بختیاری ، تا کنون در قالب یک اثر پژوهشی و تحلیلی ساختار و مفاهیم این بخش از ظرفیت های فرهنگی و قوم نگاری بختیاری مغفول مانده است . نقد و تحلیل مفهومی و آیینی ترانه ی بهیگ که از شاهکارهای موسیقی بختیاری و بهمن علاالدین است ، توانمندی سریا داودی را در ورود به حوزه ی پژوهشی موسیقی بختیاری اشکار کرد به این لحاظ که این شاعر ، منتقد و پژوهشگر از ویژگی هایی همچون تجربه و توانمندی تحلیلی در حوزه ی فرهنگ زادبوم و تحصیلات آکادمیک در حوزه ی مردم شناسی که زمینه ی ورود به حوزه و گرایش های مختلف عناصر فرهنگ زیست بوم را دارد برخوردار است . پیامد مثبت تجربه ، تخصص مردم شناسی و توانمندی تحلیلی وی با انتشار دو اثر (دانش نامه ی بختیاری ) و ( ساختار و بافتارادبیات قوم بختیاری ) با رویکرد متفاوت پژوهشی و بررسی ساختاری ، علمی و تحلیلی آیین ها ، باورداشت ها در تاریخ فرهنگی و همچنین با پژوهشی بر ادبیات اقلیم و شاعرانی که از مولفه های بومی و ادبیات شفایی اقتباس کرده اند نمود یافته است بنابراین به نظر می رسد کتاب پژوهشی ( موسیقی قوم بختیاری ) توانسته باشد گامی تازه را در ارایه بررسی تحلیلی و ساختاری ، فنی ، مفهومی و زیباشناسی موسیقی بختیاری بردارد .
از دیگر فعالیت های ادبی و پژوهشی سریا داودی حموله می توان به انتشار مجموعه شعرهای (اوفیلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم )، ( اسمان حرفی از گیسوان لی لی بود ) ، ( نان و نمک میان گیسوان تهمینه )، ( از عصای شکسته ی نیچه تا عصر مچاله لورکا )، (من ما بودم با دو فاعل اضافه ) ،( سرنادهای میترائک)، (در هر قله ای افتاب پنهان است )، ( همه ی کلمات در میدان ونک پیاده می شوند ) و همچنین در حوزه ی نقد و تحلیل ادبی نشر چند مجلد با عنوان ( کلمات بیش از ادم رنج می برند ) در بررسی ادبیات معاصر می توان اشاره کرد .
در منابع و پژوهش های مردم شناسی دوره ی قاجار که محققان غربی در سرزمین بختیاری انجام داده اند، نام ژوکوفسکی ایران شناس روسی را مشاهده می کنیم که بر روی موسیقی و ترانه های بختیاری پژوهش هایی داشته است. من با طرح این موضوع می خواهم ابتدا این پرسش و بحث را مطرح کنم که به نظر می رسد ضعف دسترسی به منابع پژوهشی درباره ی این میراث کهن یکی از مشکلات محققان و فعالان حوزه ی موسیقی بختیاری است. شما هم در مسیر تحقیق تان با کمبود منابع روبرو بوده اید؟
معمولا جهانگردان در سفرنامه ها، سر نخی از زندگی اقوام و گروه های انسانی را نشان می دادند که یا قابل استناد است، یا با ارزش های فرهنگی در ستیز می باشد. پژوهش و تحقیق به نحوه ی نگرش سیاحان بستگی دارد که در بیشتر موارد نظر آن ها در حوزه ی فرهنگ موسیقی مورد تایید نیست! آن چنان که ژوکوفسکی بیشتر به ساختار جغرافیایی و زیستی،آداب و رسوم و تاریخ فرهنگ اقلیمی پرداخته است.
میراثی در دست ما هست که ارزشمند است،زیرا موسیقی اهمیتی وافری در زندگی بختیاری دارد. از این جهت پیشینه و ریشه ی پیدایش آن ضروری است. ما برای این مهم یک توضیح تاریخی می خواهیم. ولی منبع نداریم. از نظر دوره ای شواهدی هست ولی تعیین کننده نیستند.بعضی اوقات شما یقین دارید یک چیزی هست، حس اش می کنید،آن را می فهمید،ولی نمی توانید اثباتش کنید، چون منبع معتبری ندارید.
در تحقیق های میدانی، یک پژوهشگر زمانی اقتدار دارد که روی شانه ی پدران حرکت کند. گذشته را بررسی کند برای حفظ آینده، برای حفظ اصالت و هویت مندی مسیرش را انتخاب کند و این تازه نقطه ی آغاز است.
ـ کتاب پژوهشی« موسیقی قوم بختیاری» سریا داودی حموله ،کدام یک از ظرفیت های پرداخت نشده ی آوا و نواهای اقلیمی را مکتوب کرده است؟
پاسخ به این سوال مبحث بسیار وسیعی دارد. موسیقی بختیاری از فرهنگ قومی اقتباس گرفته شده است و از زوایای رفتاری هم قابل مطالعه می باشد. اصلا می توان این حکم کلی را صادر کرد که موسیقی اقلیمی به صورت یک عشق نهفته در وجود مردمان بختیاری سرشته شده است.
موسیقی قوم بختیاری پیشینه ی کهنی دارد،البته از لحاظ نوشتاری کمتر به آن پرداخت شده است و تا کنون کتاب حایز اهمیتی در این حوزه نوشته نشده است. بختیاری هنوز گام های اولیه را در راه شناخت موسیقی قومی برنداشته است،کاری علمی پژوهشی که را به صورت ریشه ای مورد مطالعه قرار دهد،در سترس نبوده است. امروزه جایگاه آوا ـ نواهای بختیاری در میان موسیقی اقوام ایرانی به وضوح مشخص نیست،زیرا به علت شرایط اجتماعی و فرهنگی ساختار و فرم آن مورد موشکافی نظری قرار نگرفته است.
«موسیقی قوم بختیاری» چقدر توانسته بعنوان یک مکانیسم پژوهشی زوایای پنهان تاریخی و فرهنگ بختیاری را آشکار کند؟
این تحقیق علاوه بر موسیقی پژوهی قومی، مجموعهای از ابعاد فرهنگ معنوی یعنی باور، آیین و سنتهای مردمانی است که در فراسوی زمانها زیست ميکردند و این دستاورد ارج نهاد به فرهنگ رفتاری آنهاست. سعی شده با تحقیق میدانی و اسنادی موسیقی مورد ارزیابی تحلیلی قرار بگیرد.
موسیقی قومی پیوند ناگسستنی با زندگی دارد و بازتاب جریان های اجتماعی و فرهنگی آن، با زندگی مردمان بختیاری تنیده شده است.آیین، سنت و آداب بخش مهمی از زندگی اقلیمی را تشکیل می دهند. اصلا به این موسیقی باید به عنوان میراث فرهنگ معنوی نگاه کرد،زیرا به نوعی احیا سنت و آیین هاست که بر ارزش های تاریخِ فرهنگی می افزاید.
در واقع با ساختارهاي علمي،تحليلي و محتوائي ميتوان فرهنگ قومي را از فسيل شدن نجات داد .فرهنگ اعتقادی در هر عصري اصالت همان عصر را دارد.بهتر است بختیاری به اصالت تاریخ خود برگردد تا معصوميت تاریخِ فرهنگی اش را فراموش نکند. آیين و سنت ها در همبستگي و اتحاد قومی دارای پیشینه ی کهنی هستند و بیشتر آیین،آداب،باورداشت و اعتقادات ردِپاي تاريخي دارند.
با توجه به بافت فرهنگی جامعه ی بختیاری دو مقوله ی«موسیقی و فرهنگ» در هم سرشته شده اند. طبق روش جامعه شناسی و مردم شناسی و تحقیقات میدانی سعی شد در بررسی«موسیقی قوم بختیاری» از منابع و مدارک تاریخی و باستانی استفاده شود.
آیا موسیقی بختیاری ظرفیت محدودی برای رشد و معرفی دارد؟
موسیقی قومی برخاسته از نیازهای درونی جامعه ی بختیاری است، مردمان این دیار با هوشمندی مضمون های متنوع حماسی، غنایی، نغمه های شادی و ناشادی… را به نمایش می گذارند.بختیاری اقلیمی موسیقی خیز است،این ظرافت را دارد که آوا و نواهایش در دستگاه های موسیقی ایرانی اجرا شود. در این مسیر می توان از ضلع و زوایای مختلفی به موسیقی قومی پرداخت و با این کار عهد جدیدی از تاریخ موسیقی فولکلوریک را رقم زد و در راه سامان دادن آن کوشید تا مغلوب قالب های دیگر نشود و مخاطب غیربختیاری هم مجذوب ساختار آن شود.
هدف از این پژوهش شناخت موسیقی از منظر تاریخ فرهنگی است، مردم شناسی و موسیقی رابطه ی تنگاتنگی با هم دارندکه از زوایای متعدد قابل تامل اند. مردم شناس از روابط انسان ها در فرهنگ میگوید و شناخت تاریخ موسیقی به نظام مندی آن کمک می کند. تاریخی که ریشه ی آن را باید در ساختار قومی جست جو کرد،زیرا بدون داشتن روش جامعه شناسی ، شناخت موسیقی امکان پذیر نیست.
موسیقی بختیاری به لحاظ ریشه ای و هویت آن چقدر قدمت دارد. در بعضی اظهار نظرها و تحلیل ها برخی آواها و مفاهیم موسیقی بختیاری را با قدمت اساطیری عنوان می کنند؟
گرچه نبود روش شناسی و نظریه های موسیقی ، سرنوشت موسیقی قومی را با بحران هویتی مواجه کرده است،اما از طریق ادبیات شفاهی خیلی از حوادث نامکتوب را می شود ثبت کرد. بختیاری ازکهن ترین اقوامی است که به پشتوانه ی زبان و ادبیات شفاهی ریشه اش به دوران باستان برمی گردد.به دورانی که ادبیات مکتوب بوجود نیامده بود. این نوع شعرهای اقلیمی سند هویت قومیتی اند. ابیات سور و سوگ خاستگاه آداب و آیین و رسوم و باورداشت ها هستند. به طور مثال در نگاه به پیش زمینه ی موسیقی آیینی(اعتقادی) باید گفت که از نظر ساختار صوتی، سوگ سرودها(آوازهای گاگِرو) جزو نمایش های آیینی ـ ستایشی محسوب می شوند که ریشه در گات های اوستا دارند. نشان دهندی این مهم که در گذشته مراسم مذهبي را به همراه موسيقي اجرا می کردند و تحقیق در ستایش گاه ها، نشان می دهد که چه پیوند ناگسستنی بین دو فرهنگ بختیاری و زرتشتی وجود داشت.
«موسیقی قوم بختیاری» در پرتو دو محور قوم شناسی و مردم شناسی، پایه ی اصلی مطالعه ی جامعه شناسانه قرار گرفته است. از این جهت رابطه ی تنگاتنگی بین مردم شناسی فرهنگی و هویت مداری هست. آن چه امروز موسیقی بختیاری نامیده می شود همه ی بختیاری در وجود آوردن اش سهیم هستند.ثبت موسیقی قومی عامل مهمی برای حفظ تاریخ فرهنگی است و در برابر هجوم رسانه های دیداری و نوشتاری برای حفظ اصالت رکن اساسی می باشد
آیا موسیقی بختیاری دارای مبانی نظری است؟
ضرورت تدوین تئوری در موسیقی خیلی مهم است،تئوری ونظریه پردازی از آن دوران مدرنیسم است. گرچه موسیقی بختیاری بین سنت و تجدد مانده است، با این وجود در موسیقی اقلیمی سنت مقدم بر تجدد است، از این حیث اگر نوآوری ریشه در سنت داشته باشد خلاقانه است.
در موسیقی پژوهی و تحقیقات نظری باید ارجاعات معتبر داشت. موسیقی مبنایی برای هویت ملی و قومی در دوره های مختلف تاریخی و اجتماعی است.فارابی و عبدالقادر مراغه ای جزو اولین افرادی هستند که موسیقی را مورد مطالعه تئوری قرار دادند. در دوران خیلی دورتر از آنها،فیثاغورث از بنیانگذاران علم موسیقی در جهان بوده و اغلب از علم هندسه برای اجرای نغمه ها استفاده می کرده است.
برای روش شناختی(تئوری) موسیقی قومی منابع قابل اعتمادی در دست نیست، اما در نظر داشته باشید بحث تجدد در موسیقی ایرانی از تاسیس دارالفنون آغاز شد. زمانی که عده ای از خالقان موسیقی مدعی نوآوری شدند. تا سال 1302 که مدرسه عالی موسیقی تاسیس شد،علاوه بر تربیت شاگردان زیادی در این حیطه ، تحول عظیمی در موسیقی بوجود آمد و این نوآوران رنسانی در شعرـ موسیقی بوجود آوردند.
در طول زمان های مختلف علی نقی وزیری،روح الله،خالقی ابوالحسن صبا ،حسینعلی مداح،جلال ذوالفنون،عطاء جنگوک… به ماندگاری موسیقی نواحی کمک شایانی کردند.از لحاظ آواز، نوع ساز، ردیف،مقام،گوشه،دستگاه… موسیقی اقلیمی را مورد کنکاش قرار دادند و سبب حفظ آن شدند. حرکت نوین موسیقی از مشروطه آغاز شد.در نظر بگیرید بعد از گذشت 13 قرن که موسیقی فراز و فرودهای متعدد دید، موسیقی ملی توسط وزیر ی و خالقی جان گرفت،با آینده نگری چندین کنسرت بر پا کردند و بعد از جنگ جهانی دوم رسانه ی رادیو موسیقی را به صورت جدی به گوش مردم رساندند.
در این پژوهش به مبانی موسیقی بختیاری و تئوری های آن پرداخت کرده اید؟
مگر می شود به موسیقی اقلیمی پرداخت، ولی مبانی آن را مد نظر نداشت، در این حیطه نسبت به کسانی که موسیقی قومی را نمی شناسند من باید سرم را بالا بگیرم.
مردم شناس به ریز عناصر فرهنگی دقت می کند،بختیاری از فرهنگ و اعتقادات غنی برخوردار است.ازدیدگاه فرهنگی نماد و نمودهای فرهنگ عشایری و اعتقادهای سنتی از محورهای اساسی شناخت می باشد. در بیشتر موارد حادثه های جنگ آوری سیر تمدن و فرهنگ را منحرف می کنند.
در نظر داشته باشید که در برهه های مختلف به خاطر ممنوعیت های مذهبی و اجتماعی کمر موسیقی شکست،اما تحت حمایت مردم رمقی از آن برای دوران های بعد باقی ماند. طبق مطالعات تاریخی احکامی چند علیه موسیقی، باعث افول و زوال در دوره هایی شد و گاه فشار اجتماعی باعث بروز دوباره آن گشت. موسیقی ایرانی تا پیش از صفویه درخشان است،در دوران صفویه به علت تحولات سیاسی واجتماعی دچار رکود می شود و این دوران یکی از اساسی ترین عوامل گسست تاریخی موسیقی در سطح کلان محسوب می شود.در این زمان ها خیلی از مقام ها از بین رفتند،زیرا هر هنری وقتی محدود می شود از بین می رود. بسیاری از بیت ها و مقام هایی که اشاره به
رویدادهایی در بختیاری دارد هنوز در میراث و سینه ی خانواده های بختیاری نهفته است که گاهی در این باره و انتشار آنها محاقظه کاری کرده اند با توجه به این مسئله آیا «موسیقی قوم بختیاری» محصول یک پژوهش میدانی است؟
در حال حاضر آنچه برای بختیاری مانده فرهنگ است. از طرف دیگر بارسنگین تاریخ موسیقی بر دوش ادبیات شفاهی است. براي ماندگاري آداب و رسوم، فرهنگ،تاريخ قوم و قبيله بايد دست به اين مهم زد و ابیات شفاهی را ثبت كرد. در کنار این تصویر سازی ها، پارامترهای زیباشناسانه موسیقی هم بر ساختار شعرها افزوده است.
من هم از طریق ادبیات شفاهی وارد حوزه ی «شعرـ موسیقی» شدم. موسیقی بختیاری به علت بهره بردن از ابیات شفاهی بسیار غنی است. موسیقی جزیی از زندگی قومی نیست،بلکه همه ی زندگی را در برمی گیرد. وقتی صحبت از ادبیات شفاهی می شود خیلی زمینه باز است، وقتی این ابیات در آواز پیاده شوند اثرشان دو چندان می شود. گاهی یک قطعه موسیقی تسکین دهنده ی آلام و دردهاست.
مقام ها از موسیقی اصیل بختیاری محسوب می شوند و ابیات شفاهی زبان این نوع موسیقی را جلا می دهند و اعتبار می بخشند. موسیقی اقلیمی زبانی اعجازگونه ای دارد ،که این شگفت انگیزی به مضمون ابیات شفاهی برمی گردد. از این جهت مضمون در موسیقی حایز اهمیت است، موسیقی حماسی، موسیقی غنایی ، موسیقی سوگ… موسیقی بختیاری به علت مضمون های شعری تنوع دارد.این موسیقی تاثیر گرفته از مقام های اصلی است که در مقام های آواز قومی مهر تایید خوردند و این مقام ها با نوع مضمون شعری نامگذاری شده اند. در بختیاری وقتی از مرگ عزیزان متأثر میشوند،شروع به سوگ خوانی می کردند، در رزم و پیکار از ابیاتی بهره می بردند که سبب تهییج سپاهیان می شد.
انتقال فرهنگ موسیقی به نواحی مختلف حکایت های شگفتی دارد،از این جهت برخی آوازهای مقامی فرم مشترکی بین زاگرس نشینان دارند، به طور مثال آوازهای مقامی «داینی، بلال، شلیل» را به چند سبک می خوانند، داینی با مضامین عاشقانه، شلیل با مضامین نوستالژیک،بلال با مضامین تغزلی و غنایی، جذابیت های خاص خود را دارند. مقام داینی گله و شکایت از یار و دیار است، مقام بلال آن چنان لطافت و ظرافت را در خود نهفته دارد که از هر که می شنوید نامکرر است. بلال با روح و حال و هوای فرهنگ بختیاری قرابت بیشتری دارد و جزو قالب های تاثیر گذار موسیقی است،مقام برزگری سرشار از هجران خوانی و غربت سرایی است،ریشه در دوران فلاحت و کشاورزی دارد. نوعی هجران خوانی، برای کسانی که به علت شرایط زیستی از دیار خود دور افتادند و دلتنگ قوم و خویش خود هستند. مقام حماسه خوانی که تاریخ درد و داغگاه تاریخ است و این ابیات فتح ،پیروزی، شکست،شادی و ناشادی در محور تراژیک ـ دراماتیک به نمایش در می آیند. منظومه ی «خدابس» در آوازهای عاشقانه و منظومه ی« گل گیس» در آوازهای شبانی پیشینه دارند.
آیا این تحقیق و پژوهش توانسته است ظرفیت و مقام های دیگری از موسیقی بختیاری را که پرداخت به آنها مغفول مانده است را شناسایی کند؟
موسیقی در بختیاری مقامی نیکو دارد، مردمانی هوشمند که در حالت کار و کار زار،رزم و بزم، شادی و ناشادی زمزمه گر ترانه و نغمه ها هستند.شاید یک مکتب نرفته نتواند راجع به ابیاتی که می خواند،توضیح قانع کننده بدهد، ولی آن چنان این اشعار عمیق و تحسین برانگیزند که هر شنونده ای را به فکر فرو می برد. در حنجره ی افراد گمنام در جغرافیای پهناور بختیاری آوا و نواهای زیبایی هست که جزو نغمه های ناشنیده محسوب می شود. صاحب این مقام های اصیل همه ی بختیاری ها هستند، زیرا این موهبت سینه به سینه و به صورت شفاهی به آنها ارث رسیده است.
این یک اصل بدیهی است که موسیقی را مردم بوجود می آورند. به طور مثال برای یک تحقیق میدانی راجع به یکی از بخش های «دانشنامه قوم بختیاری» به روستایی گرمسیری واقع در« شلال دشتگل» رفته بودم. نوایی از حنجره ی پیرمردی شنیدم که با تمام« شعرـ آوازهای» قومی که تا حالا شنیده بودم تفاوت داشت. چه بسا که ابیات بسیاری از این دست از بین رفته باشند و به طبع هم چندین آهنگ و گوشه به فراموشی سپرده شده است. زیرا خیلی از این مردمان پاک نهاد که روایت گر تاریخ حماسی و احساسات عاشقانه بوده اند، دیگر بین ما نیستند.
موسیقی قومی فرم و متر پیچیده ای ندارد، ساختار مقام های آوازی در نوع موسیقی ادبیات فولکلوریک نهفته است. تفاوت مقام ها در گام های صوتی، فواصل پرده های صوتی، تحریرها و درجات آنها است. که اکثر این آواز و مقام ها در دستگاه موسیقی ایرانی جای می گیرند، والبته بعضی هم در دستگاه منحصر به فرد بختیاری جایگاه دارند. این نوع موسیقی در چارچوب عناصر و المان های قومی تعریف می شود، از این جهت اجرای برخی قطعات معرف توانایی های شخصی خوانندگانی است که با دید جدی به موسیقی نگاه می کنند و با پشتوانه ی فنی و علمی فاتح عرصه ی موسیقی شده اند.
اظهاراتی از زبان برخی افراد مرجع در موسیقی بختیاری شنیده شده است که در یک واقعه ی تاریخی، چندین هزار بیت توسط بیت بندها سروده شده، ولی امروز این ابیات از بین رفته اند. با طرح این موضوع می خواهم بدانم، برای حفظ استخراج و ثبت این میراث که هنوز در میان خانواده های بختیاری محافظت می شود چه تمهیداتی باید اندیشیده شود؟
نیمی از پاسخ من در سوال شما نهفته است. با مرگ یک گویشور بخشی از تاریخ و فرهنگ یک جامعه ی قومی از بین می رود و خیلی از آیین و باورداشت ها به فراموشی سپرده می شود.
از طرف دیگر باید هوشیار بود، برخی گفته ها با تاریخ بختیاری ارتباط منطقی ندارند،محقق حداقل باید بتوانند حقیقت را از افسانه تشخیص بدهد، زیرا بختیاری در عصرهای مختلف رویدادهای تاریخ مند ندارد.بیشتر وقایع و رخدادها بر گرفته از روایت های شفاهی است، وقتی هم سند معتبری نباشد، خیال پردازی ها بیشتر خواهد بود. از این لحاظ بعضی پراکنده گویی ها راه به جایی نمی برند. بختیاری یک تاریخ هزاران ساله ی شگفت انگیز دارد که این یک مقوله دیگری است و در این گفتگو نمی گنجد!
غم فراگیری در موسیقی بختیاری احساس می شود،زیرا در این جغرافیا، هر وجب اش حادثه ی ناخوشایندی رخ داده است وتا مدتها شرایط نامناسب اقلیمی بر آن حاکم بوده است، از هر بخش آن داغی بر دل دارند و این نوستالژی موجب غم زیستی در تاریخ حماسی است. بختیاری تاریخ پر از فراز و نشیبی دارد، این قوم مصیبت های تاریخی زیادی از سر گذرانده است، در طول همه ی زمان محلی برای جغرافیای قدرت بوده است، مثلا در تاریخ معاصر، یک دوره خوانین هفت لنگ با پشتوانه حکومت مرکزی با خوانین چارلنگ می جنگیدند، در دوره ی بعدی خوانین چارلنگ با پشتوانه همان حکومت با خوانین هفت لنگ می جنگیدند و این تفرقه افکنی تا مدت های مدید سبب تضعیف ساختاری قوم بختیاری می گردید،که این چرخه باعث می شد که ساختار اتحادیه قومی به هم بریزد و بختیاری قدرت نگیرد.
از زمانی که جنگ های برون مرزی یا درون مرزی در بختیاری اتفاق افتاد، موسیقی رزمی(حماسی) به طور غم افزایی در این جامعه ریشه دواند. که افراد با ذوق و استعداد آنها به بیت بیان کرده اند، پس ریشه موسیقی را باید در نظام تحولات اجتماعی بختیاری جست و جو کرد. اما در این راستا به دور از تعصب قومی یک نکته را اضافه کنم، که تاریخ برادرکشی ها حماسه خوانی نیست، هم چنان که بین حماسه خوانی(تاریخ حماسی) و سوگ خوانی تفاوت هست.حماسه خوانی ابیاتی از مبارزه و نبرد در خود نهفته دارند.در بختیاری حماسه هایی نظیر «حماسه ی شیر علیمردان، حماسه ی محمدتقی خان چارلنگ،ابوالقاسم خان» از جمله ماندگارترین شعرهای قومی است که با گذشت زمان هنوز سینه به سینه تکرار می شوند.
نبود یک نت نویس حرفه ای در موسیقی بختیاری یکی از مشکلات فعالان این حوزه است. گویا بخش ویژه ای از کتاب شما نیز اختصاص به نت نویسی، مقام های موسیقی بختیاری دارد. آیا در این زمینه نت نویسی بر اساس زیر و بم های مقام های بختیاری صورت گرفته است؟
یک موسیقی دان اقلیمی که با خط نت آشناست،باید با جغرافیای بومی هم آشنا باشد، زیرا آهنگ ساز تا بافت و مضمون ابیات را نداند و به فلسفه ی ساختاری آنها پی نبرد، نمی تواند در مقام یک هنرمند نت شناس ،سبک آوازی را به سازها منتقل کند.
به طور قاطع تعریف درستی از این مقوله در موسیقی قومی هنوز ارایه نشده است، با نت نویسی به نکات ظریف دیگری هم می توان پی برد، نت نویسی سندی است تا موسیقی اصیل مغلوب نغمه های دیگر نشود. برای حفظ و ماندگاری مقام های آوازی باید نوع آهنگ با جغرافیای بومی مطابقت داشته باشند. وقتی کلام از حالت شفاهی به مکتوب در می آید، با گریزی که نوت نویس به موسیقی می زند هر شنونده ی صاحب ذوق را به شنیدن وادار می کند.
بیش از 70 سال است که موسیقی ایرانی به نت نویسی در آمده است. وزیری و خالقی برای پیشرفت موسیقی ایرانی تلاش بسیار کردند. سال 1324 انجمن موسیقی ملی را بنیان نهاده شد و عده ای کثیری برای حیات بخشیدن به موسیقی دست به کار شدندکه در آن قطعات فولکلوریک، تصنیف و آهنگ های ماندگاری عرضه شد. علی نقی وزیری بنیان گذار موسیقی نوین ایران است.زمانی که نت نویسی را در موسیقی کلاسیک باب کرد، همان زمان سبب واکنش های متفاوتی شد و با این همه ظرافت و کیفیت اساتید کلاسیک با نت نویسی مخالف بودند، اما با این نوآوری رنسانسی در آواز و شعرـ موسیقی بوجود آمد. بر اساس نظر تئوری سین ها پس از موسیقی مقامی، موسیقی دستگاهی شکل گرفت و تعدادی از گوشه ها را دسته بندی کردند و به مرور ردیف موسیقی دستگاهی بوجود آمد. و ردیف ها هم دسته بندی های متفاوتی دارند.ردیف دستگاهی ارزشمند شد، به عنوان مرجع ماند،اکثر ردیف ها به نت در آمدند تا از گزند حوادث مصون خواهد بمانند
نت نویسی آوازها و نغمه های بختیاری تا چقدر ضرورت دارد؟
موسیقی قومی با نت نویسی حفظ می شود و با ثبت و ضبط آن بر ارزش فرهنگ اقلیمی افزوده می شود. البته با نت نویسی تا آنجا موافق هستم که روح موسیقی فدای نت ها نشود و سبب حفظ ارزش های اقلیمی شود. اصلا بدون نت نمی توان یک موسیقی ماندگار و علمی داشت و یا آن را حفظ کرد، اگر شیوه ی نت نویسی باب شود، این صداها و فواصل به صورت ریاضی تنظیم می شوند و برای حفظ اصالت موسیقی و آواز و مقام هایی که در خطر فراموشی هستند، باید آنها را به نت در آورد.
کمبود آهنگ ساز و نت نویس یکی از عوامل رکود در موسیقی قومی است. فونتیک و آوانگاری سبب ماندگاری و آموزش صحیح می شود،زیرا مهم شیوه ی نواختن است نه آهنگی که نواخته می شود.کسانی که برنامه مدون و مشخص در موسیقی ندارند، بدون پشتوانه ی فنی و علمی نمی توانند فاتح عرصه ی موسیقی شوند.
ریشه و اصول شیوه های موسیقی ممارست در نواختن است، به علت نبود این ضرورت،مشکل موسیقی قومی به صورت ابتدایی باقی مانده است. درست است که در بختیاری خیلی از آواز ها را سینه به سینه فراگرفتند، ولی چه آوازهایی که به واسطه ی نداشتن نت از بین رفته اند.
یادم است چندسال قبل یک نقد و تحلیل خوب با عنوان بهمن علاءالدین حافظه ی تاریخ فرهنگی بختیاری بر ساختار فنی و مفاهیم تصنیف «بَهیگ» داشته اید. این شیوه ی نقد و تحلیل جز به جز موسیقی و ترانه های بختیاری یک ضرورت مورد نیاز حتا برای آثار تولیدی کنونی است که می تواند برای خوانندگان این آثار راهگشا باشد. آیا از این شیوه تحلیل ساختاری در «آوا و نوا…» ارایه داده اید؟
ذکر نام بهمن علاءالدین کافی است تا برای همه ی دروه ها،موسیقی بختیاری ستودنی شود. موسیقی قومی هنوز هم تحت تاثیر صدای این هنرمند است. با وجود وی موسیقی اقلیمی مورد ستایش قرار گرفت. سعی کرد که موسیقی را به سمت دستگاهی ببرد، امر مهمی که در این سال ها کمتر به آن پرداخت شده است.
علاءالدین از چهره های برجسته ی موسیقی بختیاری است و حافظه ی تاریخ ِفرهنگی این دیار می باشد که با آلبوم های «مال کَنون»، «هی جار»، «تاراز»، «برافتو»، «آستاره» و «بهیگ» اسطوره آواز بختیاری لقب گرفته است. امروز بافت این نوع موسیقی برای پژوهش اقلیمی مرجع است و جایگاه خاص خود را دارد. به یقین اگر وی نبود شعر و موسیقی قومی این همه فرا گیر نمی شد. من هم با گوش دادن به این آلبوم ها، حس کنجکاوی ام برانگیخته شد که راجع به موسیقی قوم بختیاری بنویسم، در تصنیف «بَهیگ» قصد داشتم به عنصر شاخص شعر و زبان، آیین و سنت ها اشاره کنم، زیرا که واقعیت های آیینی در این آلبوم دوباره زنده شده اند.
دهه ی شصت از تحولات مهم موسیقی بختیاری است، زیرا عهد جدیدی در تاریخ موسیقی اقلیمی پیدا شد، علاءالدین توانست عقیده و اعتقاد مردم را در موسیقی بگنجاند. تنوع تحریرهای وی را کسی دیگری ندارد. تا حالا کسی نتوانسته جایگاه این آوازه خوان قومی را پر کند.
از لحاظ ارزشی و زیباشناسی بعد از علاءالدین کسی توانسته به موسیقی اصیل بختیاری مقام یا آوازی را اضافه کند؟
در موسیقی بختیاری هوشمند تر از علاءالدین پیدا نمی کنید. با پشتوانه ی فرهنگ قومی سطح توقعات مردم را از موسیقی آن چنان بالا برد که گویا هیچ صدای دیگری آنها را راضی نمی کند. میزان نفوذ صدای وی بر دیگر خوانندگان آن چنان بارز است، که شیوه ی خواندن آوازهای قومی به نسل قبل از علاءالدین و نسل بعد از علاءالدین تقسیم می شود.
به طور خلاصه سه گروه در موسیقی اقلیمی بختیاری فعالیت می کنند،عده ای که صدا دارند و تخصصی و علمی، نوآوری می کنند.عده ای که صدا دارند، ولی نوآوری ندارند و این ضربه زننده است. اما عده ی کثیری هم موسیقی را به سمت سبک های پاپ، رپ،راک، جاز،متال، کرال…می برند، اینها شاید کمتر پی برده اند برخی دستگاه ها با موسیقی قومی همخوانی ندارند،مثلا آوا و نواهای بختیاری را جاز می زنند، این نوع موسیقی مثل یک نوزاد دو رگه ی شش انگشتی است،زیرا آن چه جاز نیست، نمی تواند جاز باشد که این نشانه از عدم شناخت کسانی دارد که گمان می کنند، نوآوری کرده اند.
از کسانی که در موسیقی جدی نیستند یا جدی نگرفته نمی شوند می گذرم،زیرا قصد مقایسه خوانندگان را با هم ندارم. رشد نکردن موسیقی فولکلوریک به علت نبود خلاقیت در کار خوانندگان است. زیاد وارد این حیطه نمی شوم،بلکه این را به عنوان یک جمله ی معترضه کوچک عرض کردم!
ناتورالیسم یا (طبیعت گرایی) از ویژگی های شعرها و آوازهای موسیقی بختیاری است که نشانه های آن درموسیقی کلاسیک و معاصر بسیاراست. از این نگاه چگونه موسیقی بختیاری را تحلیل می کنید؟
موسیقی اصیل بختیاری پایگاه جغرافیایی دارد، با حفظ ارزش های اقلیمی اجرا می شود و در طبیعتی نشر و نما یافته که مختص این آب و خاک است.منشا اصلی موسیقی طبیعت است.طبیعت بر ریتم زندگی تاثیر می گذارد.
موسیقی قومی با شرایط جغرافیایی و اقلیمی نسبت تنگاتنگ دارد. شناخت این نوع موسیقی مستلزم شناخت فرهنگ است،موسیقی اصیل تفننی نیست، بلکه وسیله ای برای بیان احساسات است. علاوه بر حس های نوستالژیک ،ریشه در طبیعت دارد، هر چیزی در طبیعت بختیاری دوست دارد به موسیقی بدل شود. با الهام از طبیعت ،عواطف بشری بنا نهاده شده است. اگر جامعه قومی ارتباطش را با طبیعت از دست داد،ذوق و هنرش از بین می رود.
آیا درکتاب «موسیقی قوم بختیاری» به مفاهیم طبیعت گرایی هم پرداخته اید؟
موسیقی اصیل قومی ترکیبی از رنگ ها و تصاویر است، طبیعت پر از اصوات گوناگون است. صدای طبیعت الهام بخش موسیقی است و در واقع این موهبت هدیه طبیعت به انسان است.در این ساختار طبیعت گرایانه لحظه های تامل برانگیز بسیاری هست،کسانی که در دامان طبیعت رشد می کنند، گاهی کوه، درخت، نهر یا یک رودخانه آن چنان تاثیری بر خاطره ها دارد که انعکاس آن در موسیقی کاملا پیداست. نگرش به طبیعت و پدیده های هستی نشات گرفته از وابستگی و دلبستگی به این مهم است.
مردمان بختیاری در مقابل زیبایی های طبیعت تسلیم محض هستند،نامگذاری کودکان به نام کوه، گل،گیاه و پدیده ها از ارتباط صمیمی آنها با طبیعت حکایت دارد. منشا و پیدایش موسیقی اقلیمی طبیعت و خاستگاه آیین های سنتی است.
تحولات اجتماعی، در زندگی و زیست بختیاری نمود بارز دارد. مشاهده می شود که تعاریفی مانند موسیقی فولکلوریک بوجودآمده است. اگر از منظرجامعه شناسی بخواهید، موسیقی بختیاری را تحلیل کنید، این اصطلاح موسیقی فولک مدرن راچگونه تعریف می کنید؟
موسیقی فولک لوریک «مادر»موسیقی اصیل ایرانی است و تابع قوانین و قاعده های جغرافیایی است، سرشار از شور و احساس است،ذات خلاقانه دارد، اندیشه محور است، به آموزه های فرهنگی(آیین و سنت) گره خورده است.بازتاب واقعیت هاست،اگر اساس علمی داشته باشد معتبر جلوه می کند و متعلق به احاد جامعه ی است.
موسیقی اصیل ایرانی هم بر اساس موسیقی ردیفی که به موسیقی سنتی نیز معروف است استوار گردیده است و اگر موسیقی بختیاری هم در همین راستا گام بردارد، در قالب دستگاهی ماندگار خواهد ماند و تنوع موسیقی نواحی سبب خواهد شد که بخش وسیعی از موسیقی ملی پوشش داده شود.
گاهی در شعر و آواز های بختیاری مفاهیم عمیق یافت می شود که نشان گر یک معرفت وآگاهی سرشار در اندیشه سرایندگان آن است آیا موسیقی بختیاری دارای جهان بینی مشخص است؟
از لحاظ انسان شناسی فرهنگی، موسیقی شناسی تاریخی به نوعی قوم نگاری است.زبانِ افراد مکتب نرفته حاصل مفاهیم وسیعی است، این آگاهی در حافظه ی جمعی مانده است. این شعر سرایان گمنام در حفظ میراث فرهنگی نقش به سزایی دارند. این اقلیم در زمینه ی موسیقی پیشینه ی غنی دارد، آن چنان که شعرـ موسیقی به اشکال مختلف در بیشتر مناطق بختیاری رشد و نمو کرده است.
از طرف دیگر در موسیقی قومی تاثیر ابیات شفاهی پر محتوا را نباید نادیده گرفت. با توجه به مضامین اشعار تنوع آوا و نوا در موسیقی اقلیمی زیاد است. ابیات شفاهی پیشینه ی تاریخی دیرپایی دارند. عشق و احساس دست مایه ی موسیقی آنها قرار گرفته است. شعر اقلیمی تاکید بیشتری روی موضوع و مضمون دارد، پرداخت به شعر اقلیمی نوعی باز سرایش فرهنگ قومی است.
ـ امروز بیشترین حجم تولید محصولات فرهنگی و هنری و زایش و پویش ها در موسیقی بختیاری اتفاق می افتد. بسیاری هنرمندان در این حوزه درحال فعالیت هستند و برخی آثار حاوی کشف واژگان ومفاهیم هستند. نقش موسیقی را در ساخت هویت فرهنگی و تاریخی بختیاری چقدر پر رنگ می دانید وآسیب هایی که ارزیابی می کنید موسیقی بختیاری را تهدید می کنند چیست؟
آواز عمده ترين شاخه ی موسيقی قومی محسوب می شود،اگر ابیات خوب خوانده شوند، آواز جایگاه خود را پیدا می کند. بختیاری وارث یک موسیقی آوازی است، موسیقی اقلیمی با آواز سر و کار دارد.شیوه های آوازی تناسب با فضا و زمان دارند. گام اول در آواز تکنیک است، یعنی نحوه استفاده از صدا و تحریرها… ساز و آواز باید با هم تداوم داشته باشند و در حفظ و اشاعه ی موسیقی قومی موثرند.
از لحاظ آسیب شناسی، متاسفانه خوانندگان بیشترین ضربه را به موسیقی قومی زده اند،گاهی اوقات هم آهنگ ساز بختیاری نیست و از ارزش های فرهنگی و زیر و بم آیین و سنت و باورداشت اطلاع درستی ندارد. ارزش های موسیقی در دنیا در حال تغییر و تحول است و تغییرات سریع زندگی موسیقی بومی را تهدید می کند. خوانندگان هر چه از آواز دور می شوند، به سمت ترانه و تصنیف می روند. امروزه موسیقی بختیاری مثل غریقی است که باید به همت والای پژوهشگران و خوانندگان این عرصه نجات پیدا کند. موسیقی قومی دچار بحران جدی است،اما داستان وقتی غم انگیز می شود که همه ادعا دارند خوب می خوانند ،خواننده شدن آسان است ولی صاحب سبک شدن دشوار به نظر می آید.
خلاء های پژوهشی در حوزه ی موسیقی اقلیمی،تا چقدر سبب آسیب های فرهنگی و اجتماعی در بختیاری شده است؟ از چه راه هایی می توان به علم و موسیقی قومی دست یافت؟
برای اعتلای موسیقی اقلیمی باید چاره اندیشی کرد تا به این هنر مردمی،بیش از این آسیب نرسد. برای ثبت فرهنگ موسیقیایی اقلیمی احتیاج به تاسیس خانه ی موسیقی است، تا از لحاظ زیباشناسیک به تکنیک های موسیقی آوازی و موسیقی سازی توجه بیشتری نشان داده شود. برای جهت دادن به موسیقی اقلیمی،بنیاد موسیقی لازم است، باید مراکزی برای فراگیری ایجاد شود تا اساتید فن که اشراف بر موسیقی قومی دارند وحرفه ای و اصولی، دانش موسیقی را دنبال می کنند، شاگردهای همپای خود را تربیت کنند، تکنيکهاي آوازی، رديف آوازي و طراحي آواز را به صورت علمي و اصولي یاد دهند.
موسیقی قومی آوا و نواهای زیبایی دارد، اما گاهی یک نواخت است. قطعه آهنگ هایی که در حصار یک نواختی ردیف ها مانده است. برای رشد و تعالی باید زنجیرهای عادت را گسست. نباید این همه خوشبین باشیم که خواننده هست. متاسفانه آواز خوانان خوب نداریم و همه تصنیف خوان شده اند. اشکال بعدی این است که خوانندگان حضور فیزیک شان پررنگ تر از هنرشان است. ایراد بیشتر این که از لحاظ هارمونی وحدت بین خواننده و نوازنده نیست.
موسیقی بختیاری دچار بحران است، نوآوری پشتوانه ی فکری می خواهد. با غمی عمیق باید گفت که میزان کارهای جدی کاهش یافته است. روند کار در عرصه ی قومی تاسف بار است،زیرا نسبت به یک دهه پیش سال پیش موسیقی قومی روند مطلوبی ندارد. خطرهایی از درون موسیقی بختیاری را تهدید می کند.خوانندگی هم مراتبی دارد و بدون آموزش به سمت آن رفتن،خطرناک است. اکثر خوانندگان اقلیمی تحصیلات رسمی موسیقی ندارند.آوازهای زنانه را مردانه خواندن، اسلوب خاص خود را دارد. ولی کدام خواننده به این مهم پی برده است؟ خواننده ای که مایه ی کافی برای فهم موسیقی ندارد یا درک عمیقی از موسیقی اقلیمی ندارد، نمی داند فلان آهنگ در چه دستگاهی است، یا در چه مایه و گوشه ای اجرا می شود.
برای گشودن افق های تازه بایدگام های بلند برداشت. موسیقی اقلیمی به گروهی موسیقی شناس نیاز دارد، گروهی آهنگ ساز که بتوانند از دیدگاه علمی، اطلاعات خود را منتقل کنند و شیوه ی خوانندگی را آموزش دهند،اجازه ی ندهند که مردم به صدای بد یا بد صدایی عادت کنند.
گفتگو: پدرام طاهري
دلم که تنگ می شود تنها جائی که دارم گستره ی صدای آبهمن است هم پای ایل وبار کوه به کوه . و دشت به دشت می روم کوگ زخمی تاراز می شوم بر مافه گه های آبهمن . هی جار … هی جار … چه مال کنون بی هنگامی سال هاست شاید 26 سال می شود که در گل ولای باران های اندوهم با این صدا قدم می زنم و هر بار حس می کنم دنگ تازه ای از سمت ایلات عشق می آید .. دلم تنگ شده است برای شلیل خوانی شبانه ای پا تش چاله در غم سرائی با عبده محمد برای خدا بس . های های اندوه دل نشین عشق از گلوی خالو زال پیر درغمگساری افت و خیز ها ی جوانی .. های های بلال بلال . مینا بنوش گم شده ام در زلالی اشک ها. دستمال هفت رنگ . نشانی تیا کالت را از کدام بهار بگیرم برای دختران لچک ریالی ……
سلام مجدد / درود به خانم داودی شاعر / منتقد و پژوهشگر ارزشمند که نسبت به زیست بوم خود با عشق و علاقه آثاری شایسته و تحسین برانگیز ارائه داده اند / درضمن کامنت قبلی نوشته ام 26 سال که درست آن میشود بالای 30 سال .