باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان/ پدرام طاهری: اشاره: دانش آموزان مسجدسلیمانی او را معلم خوب و نمونه ی شهرشان می دانند و گاهی از طریق رسانه ها از او قدر شناسی کرده اند. پس از طی کردن تحصیلات آکادمیک تئاتر، سالها در تئاتر مسجدسلیمان فعالیت کرد و شاگردانی چند را پرورش داد. و بدین صورت وی را می توان از پیشکسوتان مطرح این عرصه محسوب کرد .
با ایفای نقش در فیلم «رستاخیز» و سریال «روزهای زندگی» سینما و تلویزیون را نیز در کارنامه هنری خود تجربه کرد. البته برخی هنرمندان وی را موسیقیدانی توانا نیز می دانند که ترانه های ماندگار «گل باوینه»، «بُنِوار» و «تَمدار» که با صدای «امید محمودی» در آلبوم «نازک دل» اجرا شد، اثباتی بر این عنوان است.
سالها فعالیت او در تئاتر و شناخت مفاهیم اسطوره و نماد، زمینه ساز گرایش پژوهشی در این حوزه و انتشار کتاب جالب «نماد در فرهنگ بختیاری» بود و اما انتشار فیلم «مسجدسلیمان شهر اولین ها» تجربه ی تازه ی هنری او در سینمای مستند است که به گفته خودش دلانه و شاعرانه تولید شد. شاید به این امید که روزگاری این تباهی و پلشتی نمود داده شده، از سیمای شهرش رخت بربندد و امید و روشنی که در صحنه های پایانی این فیلم تلاش در به نمایش گذاشتن آن نمود، جایگزین آن شود.
«حسین مددی» را به عنوان هنرمندی می شناسم که در موسیقی، تئاتر و پژوهش بر روی نماد شناسی فرهنگ بختیاری آثار خوبی به مخاطب ارائه کرده است. انتشار فیلم مسجد سلیمان، شهر اولین ها برایم جالب و غافلگیر کننده بود به این لحاظ که برای بیان دغدغه هایتان به سینمای مستند ورود کرده اید نخست می خواهم بدانم نگاه و تجربه ی «حسین مددی» از سینمای مستند چگونه تعریفی دارد؟
نگاه من به مستند از جنبه ی ارائه ی تعریف همان تعاریفی است که بزرگان این امر گفته اند، اما در مواجهه ی عملی با مقوله ی مستند، یک نگاه درونی و شاعرانه است که هر فیلمساز آن را در جوهره ی خود دارد. من به نوبه ی خود مستند را موثرترین و خلاقانه ترین هنر تصویری در زمینه ی آثار دراماتیکی می دانم تا جایی که عنصر خلاقه به شما این اجازه را می دهد تا قوای فاهمه، بالغه و نابغه ی خود را موازیانه با قواعد و تعاریف علمی مستند به کار گیرید و زبانی را پدید آورید که یونیک و منحصر به فرد است یعنی امضای مؤلف .
البته این از جنبه ی کار عملی و کارکردی از هنر مستندسازی است نه چیز دیگر . به عبارتی دیگر مستند روایت واقعیتی است که فیلمساز مشاهده می کند ، یک سو واقعیت محض است و سویی دیگر نگاه فیلمساز به آن واقعیت . مثلاً راه رفتن یک آدم در فضایی مکانی با نگاه های گوناگون و با تمهیدات تصویری ، افکتیو و موسیقیایی می توان مفاهیم متنوعی را از آن نشان داد و این همان فهم هنری و واژگان تصویری هنرمند خلاق است که او را از سایرین متمایز می کند .
در چند دهه اخیر بچه های مسجد سلیمان برای هشدار به افکار عمومی نسبت به مسائل این شهر از هر زبانی استفاده کرده اند که تلاش های شاعران، نویسندگان پژوهش گر و اهالی رسانه نمونه این تجربه هاست. آیا شما معتقدید سینمای مستند رسانه ای قوی تر برای بیان مصائب مسجد سلیمان است؟
ویژگی برتر بودن مستند ای است که تمامی مدیوم ها را در خود دارد و همان طور که گفتم موثرترین هنر است و از بعد روشنگری هم فضای گسترده ایست تا فیلمساز حرف خود را بزند … به همین دلیل امیدواریم مستند «مسجدسلیمان شهر اولین ها» علیرغم برخی کاستی های موجود، بتواند در دل مخاطبین راه پیدا کند و ضمن این که باید اعتراف کنم که این اولین کار مستند سازی ام بوده که آزادانه و بی تکلف و بدون پرودکشن و هزینه و پیش تولید ، دلانه و شاعرانه تولید شد .
فرایند ساخت مستند مسجدسلیمان، شهر اولین ها چگونه اتفاق افتاد؟
فرایند ساخت مستند «مسجدسلیمان شهر اولین ها» همان طور که گفتم خیلی پیش بینی شده نبود، کاری بداهه بود و در ابتدا می خواستم از مناطق آلوده مانند سی برنج فیلمی انتقادی تهیه کنم آرام آرام وارد زندگی عامیانه مردم در خیابانها شدم و بعد مصاحبه با مردم، در مصاحبه ها کلیدواژه های تماتیک خوبی برای گسترش موضوعی پیدا کردم مانند فضای ناقص مبلمان شهری، بیکاری خانمان سوز ، نوستالژی های آدم های قدیم از سینما از ورزش و از خیلی چیزهای دیگر و از دبیرستان صنعتی ارتش که آن را برچیدند و بردند و … آرام آرام مانند شناگری که ابتدا در لبه ی ساحل شنا می کند و کم کم امواج آب او را تا اقیانوس بیکران ناخواسته می کشاند. لابیرنت های زندگی مردم مرا با خود به عمق این حقایق و واقعیت هایی کشاند که گریز از آنها بلامنازع بود و البته لذتبخش به لحاظ سوژه یابی .
خیلی شگفت زده شدم یک شهر کوچک با پیشینه ای بزرگ و با هزاران موضوع که هر کدام به تنهایی خود مستندی بر احوال این مردم لِهیده در جور زمان اما دارای روحی بزرگ تا اینکه از سوژه ی اولم به نام « مسجدسلیمان و بلای سیاه» به «مسجدسلیمان شهر اولین ها» رسیدم که سرشار از افتخارات و ناکامی هاست. این فیلم تا همین الان بدون کمک مالی حتی یک ریال از هیچ مقام و شخص و نهادی با هزینه شخصی ام و با حمایت انجمن فیلم و عکس اداره ارشاد اسلامی ( استفاده از دوربین فیلمبرداری ) طی ۳سال به سرانجام رسید.
به عنوان یک مخاطب فیلم را مرور کرده ام و به نظر می رسد زاویه ی دید کارگردان به گونه ای ست که بیشتر تلاش داردمسجد سلیمان امروز را به تصویر بکشد و اجمالی و فهرست وار اولین های مسجد سلیمان دیروز را به تصویر می کشد طوری که معرفی برخی اولین ها از قلم می افتد. شاید اهمیت و ضرورت مهمی ندارد برای تکرار آن؟
تأکید اصلی من بر ساخت مسجدسلیمان امروز است . درست گفته اید من با ریتم تند از اولین ها گذشتم و به الان رسیدم و با ریتم قابل تأنی و تحلیلی وضعیت کنونی را به چالش و قضاوت کشیده ام . به خاطر اینکه همه می دانند ما صاحب اولین ها بوده ایم . این دانستن ها جز افتخار نسبی چیزی عایدمان نمی کند نه تنها حالمان را خوش نمی کند بلکه حسرتی به ناراحتی هایمان اضافه می کند.
تأکیدم بر وضعیت کنونی است که چرا اینقدر عقب مانده و محروم شده ایم. تا جایی که به عنوان یک تبعیدگاه به این سرزمین زرخیز و با تمدن می نگرند … چرا تبعیدگاه؟ چون محروم ترین شهر ایران است. گناهمان این است که وارث معادن خدادادی مانند نفت، گاز، معادن گچ، سنگ، خاک های گوناگون، آب شیرین، گیاهان دارویی اطراف شهر، استعدادهای بی نظیر انسانی و مهمتر هزار شهید هستیم !
حق ما از زندگی این است ؟ من در فیلم ، نخواستم از آمار خودکشی ، افسردگی ، نرخ بیکاری ، مهاجرت نخبگان، مهاجرت روستاییان به شهر، زندانیان ، اعتیاد و کیفیت نامطلوب زندگی چیزی بگویم وگرنه سیاه ترین فیلم تاریخ جهان می شد . تا حدی با عصای احتیاط راه رفتم ، همان مسائلی را انتخاب کردم که از تریبون نماز جمعه هم به صدا در می آید … و اگر دولتمردان و وزیران عاطفه داشته باشند با دیدن این فیلم یک کاری می کنند .
امروز برخی به کنایه و مزاح می گویند مسجدسلیمان، شهر آخرین هاست و اذعان می کنند میراث دار آن اولین ها خود انگلیسی ها هستند که امدند و آن زیر ساخت ها را برای رفاه خود ساختند و رفتند و پرسش می شود پس نقش مسجد سلیمانی ها درکجای این اولین هاست و میراث مسجد سلیمانی ها چیست؟
به هر حال در آن زمان انگلیسی ها لیاقت کشف و استخراج نفت و گاز را داشتند و مکیدند و بردند و تتمه ی آثار آن را هم یعنی لوله های نفتی با آلیاژ مخصوص و گران قیمت ، آقایی خیر !! برای انگلستان فرستاد و ما ماندیم و حرمان و تغابن مضاعف.
ولی جدا از نگرش استعماری به این قضیه یک توفیق اجباری برای ما داشت و آن آشناشدن با امکانات و زندگی مدرن بود البته درست است این امکانات و این اولین ها در وهله ی اول برای مستشاران خارجی با فرهنگ ۸ ساعت کار ، ۸ ساعت تفریح و ۸ ساعت استراحت منظور بوده است اما این امکانات و فرصت ها مانند بیمارستان مجهز ، فرودگاه ، راه آهن ، خانه های زیبا و ویلایی ، گل و مورد و درخت ، سینماهای صحرایی و سالنی ، باشگاه های چندمنظوره ورزشی و تفریحی و کنسرت های موسیقی ، بعد از رفتن خارجی ها برای ما مانده اند و ما وارث آنها بوده ایم و دروازه تمدنی ایران همین مسجدسلیمان با این امکانات بوده است ، آیا اینها مولفه های زندگی مدرن برای خوب زیستن نبوده اند و نیستند ؟! ولی آیا ما از این فرصت ها استفاده کرده ایم یا نه آنها را به تهدید تبدیل نمودیم ؟!
قطارمان ایستاد و برای سوارشدن باید به شوشتر مراجعه کنیم . استخرهایمان بی آب مانده اند و یک استخر با کیفیت ، استاندارد و بهداشتی است آنهم برای سوگلی کشور یعنی شرکت نفتی ها ! سینماها تعطیل شده اند ، چمن و دیوار با پوشش مورد و گل و … تبدیل به دیوار بلوک و سنگ و آهن شده است !! پتروشیمی های بی بیان تبدیل به پارک موزه شده اند و شکلی پارودیک از یک حقیقت نوستالژیک به جای مانده است . یعنی خارستان به جای گلستان .
در انتخاب چهره ها برای مصاحبه جای دو نکته وجود دارد. نخست اینکه کارگردان فیلم تعمداً نام و شخصیت حقوقی افراد را معرفی نکرده است و در این باره که در مباحث تاریخ گذشته ی نفت از زبان یک شهروند معمولی و یا کارشناسان تاریخ نفت تحلیل ارائه شود زیاد حساسیت به خرج نداده است؟
درست می فرمایید ضعف فیلم ننوشتن نام افراد بوده که برای برخی ناشناخته اند اگرچه تأکید من بیشتر روی گفته های افراد بوده است . هرچند جا داشت از کارشناسان و نخبگان بیشتری در این فیلم استفاده کنم ولی تعداد زیادی از آنها از این شهر رفته اند . جز همین چند نفر که تحلیلی صحبت کردند اگر خدا توفیق دهد و اسپانسری پیدا شود که مجهزتر و گسترده تر کار کنم حتماً از نخبگان در هر جایی که باشند استفاده می کنم . ضمن اینکه استاد «کاووس قلی گله» از جنبه ی تحلیلی بسیار زیبا و مبسوط صحبت کرده اند که خود وزنه ای برای فیلم شده است اما بله جای کارشناسان نفتی و صنعتی خالی مانده است.
از ویژگی های این فیلم پرداخت به رشد مدنیت شهری به ویژه معماری در مسجد سلیمان است که از زاویه و نگاه دوربین فیلم مستند با شکوه تر این دوره از تحول نفت به تصویر کشیده شد؟
شکی نیست که کیفیت ما در گذشته بهتر از الان بود ، معماری در گذشته ی مسجدسلیمان خیلی زیبا و دل انگیز بود اصلاً خود این موضوع یک مستند مستقلی را طلب می کند .
شما در مسجدسلیمان صد سال پیش به این طرف خانه های ویلایی در «تلخاب» ، «باغ ملی» ، «اسکاچ» ، «سی برنج» ، «کمپ کرسنت» ، «جی تایپ» ، نفتون کارگری و خیلی جاهای دیگر را با آن امکانات برودتی و گرمایشی مانند ایرکاندیشن و باغ و گل و نخل های سر به فلک کشیده و چمن و مورد و … که واقعا یک پاریس کوچکی از مسجدسلیمان ساخته بود را ببیند و مقایسه کنید با جاهای دیگر حتی تهران پی می برید که مسجدسلیمان چه فرصتهایی داشت و امروزه مورد ، شمشاد ، گل و چمن برای بچه های ما چیزهای غریبی اند .
یاد کردن از نسل طلائی نخبگان و نمادهای علمی شهر مانند پرفسور کرمزاده از دیگر بخش های این فیلم است اما ویژگی بارز فیلم حق مطلب را در مورد نخبگان علمی غیر بختیاری ادا کرده است که سال ها در کنار مردم مسجد سلیمان با همه مشکلات شهر زندگی کردند و خدمت کردند که قدرشناسی از دکتر نهاوندیان در این کار قابل توصیف است؟
درباره ی یادی از نخبگان و نمادهای علمی شهر که مهاجر مسجدسلیمان بوده اند شاید با بررسی بیشتر سراغ آدمهای زیادی را می گرفتیم ولی به دو نفر از انسانهای بسیار گرانقدر و نوع دوست اشاره کرده ایم که نشان دهنده ی ظرفیت و جذابیت بالای مسجدسلیمانی هایی بود که امثال این دو نفر ( دکتر نهاوندی و آقای زمینی موسیقیدان ) عاشقانه عمر خودشان را در این شهر سپری می کردند حتی اقلیت های مذهبی و حتی مهاجرین گوناگون و بازاری که به این شهرستان وارد شده بودند و طیف های گوناگونی از مردم ایران را بخاطر فضای اشتغالزایی و مردم داری انسانهایش به آمدن و ماندن وا می داشت.
در یکی از بخش های فیلم یک دستگاه کامپیوتر نمایش داده شده که گویا نخستین بار در مسجد سلیمان این دستگاه مورد استفاده قرار گرفته است؟
دستگاه کامپیوتر قدیمی در این فیلم همان است که اولین بار در ایران مورد استفاده قرار گرفت و الان در کنار دیگر وسایل نفتی و صنعتی در شرکت نفت مسجدسلیمان موجود است.
برداشت دوم فیلم که مسجدسلیمان امروز را نشان می دهد با نشان دادن «گاه گریوه خوانی» آغاز می شود که به نظر می رسد استعاره ای از نیستی و غبار مرگ است که بر فضای شهر سایه افکنده است؟ فضای مبهم و ناامید کننده ای از فردا را به مخاطب القا می کند؟
بله مسجدسلیمان امروز با تکرار تأکیدگونه بر جمله ی « ولی الان چی ؟ « و صحنه ی کارناوال عزاداری شُک بزرگی برای مخاطب و شاید برای مسئولین ایجاد می کند که می تواند تعابیر گوناگون و نمادهای مختلفی داشته باشد ولی قصد من تناقض فرهنگی را نشان دادن بود و نه مرگ و نیستی . و این صحنه مطلع اپیزود دوم یعنی مسجدسلیمان امروز بوده است که با انتقاد از مردم شروع می شود و بعدتر انتقاد از مدیریت شهری . ببینید خاصیت فیلمهای مستند اجتماعی همین است یعنی انتقاد و به چالش کشیدن . به قول استاد فقید سمندریان بزرگ ، هنر باید فتنه انگیزی داشته باشد.
باید ذهن ها را شُک گونه متوجه این امر موحش کند که چرا شهری که دروازه تمدن ایران بوده است و پادشاه این مملکت ( رضاشاه) برای درمان به این شهرستان می آمد و ۶ تا سینما دارا بود و اولین هایی که نشان داده می شود الان در خودکشی اول است و این رسالت من ِ هنرمند است که زخم ها و دردهایم را نشان دهم تا درمان آن را طبیبان امر مداوا کنند .
بخش نخست فیلم با صدای علی اسیوند هنرمند مطرح مسجد سلیمان در سینما وتلوزیون ایران روایت می شود و در بخش دوم کارگردان فیلم خود از پشت دوربین کار روایت را انجام می دهد و حتی به موضوع وارد می شود؟
بخش اول این مستند چون سبک گزارش گونه داشت وجود نریتور ( آقای علی اسیوند ) ضروری بوده است ولی در پارت دوم صحنه ها خود گویای همه چیز هستند به ویژه آنکه هر از گاهی استاد قلی گله با کلام گویای خود کمبودی را به جا نگذاشته است .
پسرک آب فروش که در قسمت دوم فیلم وارد ماجرا می شود گویای چه مسئله ای است؟
پسرک آب فروش در قبرستان چهاربیشه با آن چهره ی معصوم ادامه ی همان رنجنامه ی شهر ماست . بچه ای که به جای درس و پیشرفت و بازی در کنار خانواده بودن مجبور است وضعیت اقتصادی خانواده را جبران کند و …
در سکانسی به تیم فوتبال نفت مسجد سلیمان و تاثیری گذری که بر نشاط اجتماعی شهر مسجد سلیمان می گذارد اشاره رفته است؟
در جایی از فیلم ، تیم نفت مسجدسلیمان به تصویر کشیده شده است که جزو امیدبخشی های شهرمان بوده است یعنی تنها گزینه ی سرگرم کننده و نشاط آفرین برای جوانان محروم این شهرستان. ولی بعد از ساخت این فیلم این فرصت هم تبدیل به تهدید شد و از لیگ، به دسته ی یک نزول کرد و خوب شد این قضیه در فیلم نیامد و باز علت این سقوط هم به مدیران مربوط می شود .
آسیب شناسی اجتماعی و پیامد منفی ورود جامعه ی عشایری به شهر پس از کوچ نسل بچه های نفت به شهرهای دیگر از موارد قابل اشاره این مستند است؟
بله شهرستان مسجدسلیمان با توجه به همجواری با روستاهای اطراف باعث مهاجرت پذیری هم تباران روستا نشین شده است و این خود موجب فضای پارادکسیکال فرهنگی در شهر شده است، در این فیلم به نمونه هایی از این تضادها و دوگانگی ها و نابهنگام بودن برخی از آداب و عادات روستایی اشاره شده است از جمله کاروان عزاداری ، فالگیری، نگه داری گاو و گوسفندچرانی در فضای شهری . حقوق شهروندی ویژگی هایی دارد که خو گرفتن افراد مهاجر با آنها زمان زیادی می طلبد و تا این فاصله هارمونی فرهنگی و نظام مدنی شهرنشینی دستخوش این ناهمگونی ها قرار می گیرد.
پرداخت به محله ی سی برنج و مناطق آلوده گازی و تاثیر منفی استشمام بوی گاز در بوجود آمدن بیماری شهروندان این مناطق از قسمت های تکان دهنده فیلم بود؟
منطقه ی سی برنج به عنوان یکی از مناطق آلوده به نفت و گاز در این فیلم نشان داده شده است . مردم این منطقه مسموم و مریض الحالند در انتظار جابجایی اند ولی هیچ اقدامی برایشان صورت نگرفته است . مردمی که از روزگارشان راضی نیستند ولی شب را به امید روزی دیگر به صبح می رسانند.
پرداخت علمی و کارشناسی به نواقص ساختار شهری و شیوه ی شهر نشینی و چگونگی بوجود آمدن شهر که به نظر می رسد باید در قالب فیلمی مفصل تر به آن پرداخت؟
درست می فرمایید تحلیل های کارشناسی تر درباره ی نواقص ساختار شهری لازم بود در این فیلم بیاید . ولی به شکل همه فهم جناب آقای رامین شیرمردی تا حدی علل این نواقص را گفته اند و البته باز هم بگویم تمامی گزینه ها و صحنه ها از فیلتر نگاه یک فیلمساز احساسی و البته حساس دیده شده است یعنی یک نگاه تأویلی و شخصی که « هوش هنری « او بیشتر از هوش « ریاضی – منطقی « اش نمود دارد و این موضوع پروژه ی مسجدسلیمان را به یک کار شاعرانگی نزدیک کرده است تا یک مستند گزارشی یا آماری خشک و کارشناسی شده و من دارم مشت خودم را وا می کنم … آره من این فیلم را انگار برای آدمهای مثل خودم ساختم ، چهره ها همان هایی هستند که دوست داشتم ، صحبتها همانهایی بودند که با کوک دلم همساز بودند ، کودک آب فروش خود من بوده است … سینما ، باشگاه، بنگله، کوچه ها همه نوستالژی من بوده اند… خودخواهانه بگم این فیلم را خواستم با لنز من ببینند … شاید دیکتاتور باشم اما اولین دیکتاتوری هستم که مردم همراه من شده اند و این را در بازخورد فیلم احساس کردم …
در بخشی از فیلم یک چهره ی سیاسی و مذهبی درباره مسائل شهر سخنرانی پرحرارتی دارد. آیا این حضور در ذهن مخاطب شائبه ی تبلیغ و معرفی یک تفکر سیاسی را ایجاد نمی کند؟
در وهله ی اول برایم مسجل بود که آقای امینی امام جمعه محترم آن دوره قصد کاندیداتوری مجلس را ندارند چون قبلاً این نکته را اذعان داشته اند و دوم اینکه ایشان شخص مهم و محبوبی شده اند تا جایی که لقب شیخ فرهنگ گرفته اند و اگر از صحبت های ایشان در نماز جمعه استفاده کرده ام هم اینکه جملات کاربردی با فیلم داشته اند و هم اینکه مردم به ایشان احترام خاصی قائلند. انصافاً فعالیت های گسترده ای هم در اشاعه ی فرهنگ و هنر بختیاری و هم در دفاع از حقوق مردم حتی به شکل انتقادی در شبکه های رسمی پرداخته اند و سوم اینکه هیچ مسئولی ندیدم که انتقادی از شرایط موجود بکند چون که میز و منصب را مهمتر از همدلی و همزبانی با مردم می دانند ولی ایشان در همین فیلم و در نماز جمعه زبان به اعتراض و گلایه گشودند و خود مشروعیتی بود به زبان نقادانه فیلم اولین ها.
ورود رئیس دانشگاه آزاد مسجدسلیمان به موضوع و بزرگ نمایی نقش دانشگاه آزاد در تحولات مسجدسلیمان به اندازه تحولات نفت شاید بزرگ نمایی باشد. به نظر می رسد شاهد ارائه یک گزارش عملکرد از دانشگاه آزاد هستم تا ارائه یک تحلیل از وضعیت شهر این در حالی است که هنوز مباحث تئوریکی و مطالعاتی دانشگاه مسجدسلیمان کاربردی نشده اند و در قفسه کتابخانه دانشگاه غبار گرفته است؟
صحبت های گزارش گونه ریاست دانشگاه آزاد در روند امید بخشی و باورمندی به استعدادها و امید به ساختن فردایی بهتر برای مسجدسلیمان بوده است و نه چیز دیگر … البته قسمت آخر فیلم علیرغم میل باطنی ام مجبور شدم که با امیدبخشی و گوشزدکردن به داشتن پتانسیل های موجود و توان ساختن مسجدسلیمانی سبز و آباد از تلخی کار بکاهم و یعنی نیمه پر لیوان را هم ( اگرچه بالقوه و در دنیای ایده آل) ببینیم . به همین دلیل حرفهای آقای شهبازی ریاست دانشگاه آزاد هم در همین راستا اگرچه گزارشی – تبلیغی درآمده است … و می پذیرم حتی دانشگاه هم نمی تواند به قول آقای قلی گله، کفه ی سبک شده خدمات نفت به مردم را جبران نماید چرا که خروجی این همه استعدادهای علمی بدون پشتوانه ی اجرایی و اشتغال زایی ره به جایی نمی برد اما شاید در نا امیدی بسی امید باشد و ناگفته نماند این دانشگاه با حجم زیاد دانشجو و رشته های گوناگون فرصت بسیار خوبی است برای برون رفت اوضاع نابسامان این مسجدسلیمانِ مغبون!
آیا از این موضوع اطلاع دارید تبریزی ها نیز پروسه ای را شروع کرده اند و اصرار دارند ادعا کنند تبریز شهر اولین هاست؟
من تحقیق جامعی نسبت به تبریز و داشتن اولین های آن را نداشته ام شاید در برخی زمینه ها اولین بوده اند مانند صنعت چاپ ، انتشار روزنامه ، حمل و نقل ، ادبیات معاصر ، مدرسه و کتابخانه و … ولی بر کسی پوشیده نیست که مسجدسلیمان اولین مکانی بود که بسیاری از اولین ها را در خود تجربه کرده است هنوز آثارشان و قدمتشان هست می گویید نه کربن ۱۴ بیاورید . ( لبخند)
آواز آستاره صحوه اثر بیادماندنی بهمن علاالدین در بخش پایانی فیلم نماد روشنایی و نور امید است و به نظر می رسد با همه ی این مصائب کارگردان اثر امید وار به افق روشن تر برای آینده شهر است؟
آواز « آستاره صحو « مرحوم علاءالدین « ستین « جاودانه ی ایل بعد از همه ی گفته های دردآلود و صحنه های رقت انگیز در این مستند استعاره ای از پیروزی نور بر ظلمت دارد و در فرهنگ ما ایرانیان اعتقاد به نور و برتری آن بر تاریکی آرمان ما تلقی می شود به این امید که سیاهی و پلشتی رخت برمی بندد و امید وروشنی جایگزین می گردد و به قول شمای عزیز و نکته سنج نویدی برای افقی روشن .
در پایان امیدوارم همه مردم به ویژه مسجدسلیمانی های عزیز این مستند بلند ۵/۱ ساعته را تهیه کنند و ببینند و دولتمردان سهم حقیقی مردم شهیدداده و محروم مسجدسلیمان را به خودشان بازگردانند نه از روی هبه بلکه حقوق از دست رفته خودشان را برگردانند . چیز دیگری نمی خواهند . سفره ی نانشان را خالی نکنید نمی خواهد در سفره شان چیزی بگذارید . همین و تمام .
درود بر حسین عزیز من این فیلم را دیدم اگر چه ایراداتی بر آن و ارد می دانم اما قابل تقدیر است
به اعتقاد من رنگ نگاه در این فیلم بیشتر سیاه بود و دل بیینده با دیدن این فیلم می گیرد. من شخصا این نوع نگاه کردن به شهر اولین ها را نمی پسندم.