باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان- پارسیق پنجاه ساله! اشتغال در صنعت نفت، بویژه در گذشته ها با روایت های بسیاری در مورد مزایای آن همراه بود که گاه برخی از این مزایا صرفا حاصل تصورات و بدون اطلاع از مرارت ها و سختی های این حرفه بوده است. اشتغال در صنعت نفت، به ویژه در گذشته ها با روایت های بسیاری در مورد مزایای آن همراه بود که گاه برخی از این مزایا صرفاً حاصل تصورات و بدون اطلاع از مرارت ها و سختی های این حرفه بوده است. آنچه در پی می آید یادداشتی است به قلم آقای نعمت ا.. امام از سال ۱۳۴۳، یعنی زمانی که ایشان رئیس شعبه رفاه کارگزینی کارگران در مسجدسلیمان بودند. در این مطلب به شرایط کارگران نفت پس از بازنشستگی اشاره شده است که با هم می خوانیم:
روزگاری افراد شاغل در نفت آن چنان به شرکت وابسته بودند که بازنشستگی را آخر حیات و دنیا می دانستند و چه بسا افرادی کمتر از شش ماه از تاریخ بازنشستگی به دلیل استرس و افسردگی فوت می کردند. رویه شرکت هم چنان بود که افراد وابسته به خود را مطیع و بی اراده می کرد. به طوری که بعضی قادر به تصمیم گیری برای خود نبودند، البته به جز تعداد کمی تحصیل کرده که عاقبت اندیش و روشن بوده و ضمن کار در شرکت، گاهی صاحب ذوق و نبوغ در امور نیز بودند و به هر صورت پس از بازنشستگی کار یا سرگرمی ای برای خود دست و پا می کردند.
متاسفانه باید گفت واگذاری منزل سازمانی، آب، برق، گاز، تسهیلات مسافرت و غیره مجال آینده نگری و با به عبارتی عقل معاش را از بسیاری سلب کرده بود. برای مثال اگر کارگری در بخش خصوصی به مدت ۳۰ سال در کارگاه مکانیکی، کفاشی، جوشکاری، برق و … کار می کرد، پس از ۳۰ سال صاحب کارگاه بود و سرپناهی برای خانواده اش داشت، در حالی که در نفت پس از رسیدن ایام بازنشستگی که باید منزل سازمانی را تخلیه می کرد، تازه باید به فکر جایی برای زندگی و هزینه های جانبی آن بود که در بالا اشاره کردیم.
از این رو عده ای از این کارگران ناچار به برگشت به روستا می شدند و این در حالی بود که معمولا افراد خانواده حاضر به ترک شهر و زندگی در روستا نبودند. در مناطق نفتخیز جنوب و در جاهای دور افتاده، امکان شغل دوم هم فراهم نبود تا افراد درآمد بیشتری داشته و یا با جوامع خارج از شرکت نفت آشنا شوند.
برخی از بازنشستگان حتی خود را از افراد خانواده و فامیل پنهان می کردند، زیرا فکر می کردند نزد آنان و حتی نزد بقال، قصاب و نانونی محل بی اعتبار خواهند شد. از این گونه افراد کم نبودند و خاطرات بسیاری از آنها دارم که نمونه زیر یکی از آن ها است:
در سال ۱۳۴۳ روزی خانمی که همسر یکی از کارگران بازنشسته بود آزرده و رنجور به داخل کارگزینی کارگران مسجدسلیمان آمد و ضمن گذاشتن دو دستش به روی میز با لهجه خاصی گفت: “شوهر من بازنشسته شده، اما تا الان به من نگفته بود. من امروز از او شنیدم، پرسیدم چه کسی تو را بازنشسته کرده، نام شما را گفت.”
اسم همسرش را پرسیدم، گفت: پارسیق. یادم آمد که چند هفته قبل بازنشسته شده بود. به او گفتم پارسیق ۶۵ سال دارد و طبق قانون کار و امور اجتماعی واجد شرایط بازنشستگی بوده است. پاسخ داد: نه پارسیق ۵۰ سالشه و ادامه داد: روزی که ازدواج کردیم ۲۰ سال داشت و الان ۳۰ ساله که ازدواج کردیم، می شه پنجاه سال.
به او گفتم زمان ازدواج ۳۵ سال سن داشته، و بعد از ۳۰ سال می شود ۶۵ سال. بعد برایش توضیح دادم که مدرک شرکت شناسنامه پارسیق است که ملاک محاسبه ما و سازمان بیمه های تامین اجتماعی قرار گرفته و برای همین هم بازنشسته شده است. همسر پارسیق که از توضیحات من قانع نشده بود،با دلی شکسته کارگزینی را ترک کرد! / مرجع سایت موزه نفت