باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان- حیدر دهقان مدیسه که به قول خودش با وقوع “یک حادثه بد” به نفت آمده، هنوز وقتی از نفت صحبت می کند، برق شوق در چشمانش می درخشد و در ۸۴ سالگی حتی مشخصات فنی دستگاه هایی را که با آنها کار می کرده است، به خاطر دارد. در سفری یک روزه به اهواز و با زحمات و تلاش های همکاران روابط عمومی مناطق نفتخیز جنوب، فرصتی فراهم شده تا پای صحبت ها و خاطرات این استادکار قدیمی نیروگاه تمبی که چندین دهه برق تاسیسات نفتی و شهری مسجدسلیمان را تامین می کرد، بنشینیم.
* جناب آقای دهقان مدیسه برایمان تعریف کنید که چگونه در نفت مشغول به کار شدید؟
– ماجرای ورود من به نفت طولانی است. در یک حادثه بد، پدر من که مسئول تلمبه خانه نیروگاه برق تمبی بود، درست در روز دوشنبه ۲۲ آبان ماه ۱۳۲۲ فوت کرد. این تلمبه ها آب را برای خنک کردن توربین های گازی از رودخانه به درون دستگاه ها و کاندنسورها می مکید و آب البته دوباره با چند درجه حرارت بیشتر، به درون رودخانه برمی گشت.
یک روز، دقیقا یادم هست که صبح کار بود و این اتفاق افتاد. کار پدرم این بود که استارترهایی را که باید در آب جرقه می زد تا دور تلبمه را اضافه کند، به حرکت درآورد. این کار، تابستان ها مشکل زیادی نداشت، اما زمستان ها که آب رودخانه طغیان می کرد، خیلی پردردسر بود.
ظاهرا پدرم هنگامی که می خواسته دسته یکی از این استارترها را بچرخاند، به دلیل فاصله زیاد آنها با دیواری که رویش ایستاده بود، تعادلش را از دست می دهد و پشت سرش به دیوار برخورد می کند. او همانجا از حال می رود و سوپروایزر او را به درمانگاه تمبی می برد. آنجا هم احتمالا سهل انگاری شده و کارهای لازم برای ضربه مغزی انجام نشده است.
به هر حال من و مادرم به درمانگاه رفتیم. پدرم هنوز بهوش بود و حرف می زد. به من گفت برگرد خانه پیش بچه ها تنها نباشند. ما دو تا خواهر و سه برادر بودیم که برادر بزرگترمان در اهواز مشغول به کار بود. پدرم را به همراه مادرم با یک وانت به بیمارستان مرکزی در مسجد سلیمان فرستادند، بدون تجهیزات و امکانات لازم و متاسفانه پدرم در کیلومتر ده فوت کرد.
* در آن زمان شما چند سال داشتید؟
– ده ساله بودم. بعد از این واقعه، رئیس آنجا که انگلیسی بود و مستر کادروود نام داشت، پرسیده بود که این بچه دارد؟ گفته بودند یک پسر ۱۵ ساله که در اهواز کار می کند، اما یک ۱۰ ساله هم در اینجا دارد. برادرم کارگر تکنیکال آبادان بود که مدتی بود به اهواز رفته بود. خلاصه بعد از این واقعه، برادرم با ماهی ۱۶ ریال استخدام شد و حدود ۱۰ ماه بعد هم من استخدام شدم با ماهی ۱۴ ریال. یعنی از ۱۱ سالگی نان آور خانه شدم.
* پایین بودن سن مشکلی برای استخدام ایجاد نمی کرد؟
– خیر، آن موقع مثل الان نبود که محدودیت های سنی وجود داشته باشد. البته شرایط استخدامی هم این گونه نبود. به هر صورت من از ماه مه ۱۹۴۴ که می شود اردیبهشت ۱۳۲۳ به استخدام نفت درآمدم.
* کاری که شما انجام می دادید چه بود؟
– وظیفه من، کار با توربین ها بود. اوایل، توربین ها استیم (بخار) بود که ظرفیت شان کم بود. اما مدتی بعد توربین های گازی وارد شد و من اولین ایرانی بودم که توربین های گازی را در صنعت نفت و در نیروگاه برق تمبی راه اندازی کردم.
* آموزش هم دیده بودید؟
– بیشتر کار مادر آن زمان به صورت تجربی بود و کارها را بر اثر ممارست یاد می گرفتیم، اما پس از مدتی آموزش هایی هم برای مان گذاشتند. مثلا دوره های آشنایی با توربین ها، پمپ ها، دستگاه های استیم پاور (بخار آب) و …
* یادتان هست توربین هایی که با آنها کار می کردید، چه مشخصاتی داشتند؟
– اولین توربین های استیم پاور انگلیسی بودند که دو واحد بودند که سال ۱۳۰۵ وارد مدار شده و بعدها از مدار خارج شدند. واحدهای ۳ و ۴ هم استیم پاور جنرال الکتریک بودند که سال ۱۳۰۹ وارد مدار شدند. اما در سال ۱۳۲۷ که قرار شد توربین های گازی وارد شود، ما توربین های انگلیسی و سوئدی داشتیم. دو تا توربین ۵/۱ مگاواتی براون باوری سوئدی و دو تا سه مگاواتی انگلیسی که جمعا می شد ۹ مگاوات.
* و بعد اولین توربین های گازی وارد شد؟
– بله، سال ۱۹۴۸ میلادی (۱۳۲۷) به تقاضای شرکت نفت قرار شد توربین های گازی وارد شود. اینها سه واحد ۴ مگاواتی براون باوری بودند، اما با ملی شدن صنعت نفت، تنها دو واحد آنها به ایران وارد شد و واحد سوم را به عربستان فرستادند.
* شما هنگام راه اندازی این توربین ها حضور داشتید؟
– همان طور که گفتم، من از ابتدای راه اندازی بودم. یکی از این توربین های گازی در سال ۱۳۳۰ وارد مدار شد. یادم هست مستر هیل انگلیسی “تست اینجینیر” بود. نمایندگان براون باوری هم که در واقع شرکت پیمانکار بود و باید توربین را تحویل می داد، حاضر بودند. محوطه را زنجیر گذاشته بودند که افراد متفرقه وارد نشوند. مستر هیل به زبان انگلیسی به من گفت که آیا برای وارد کردن توربین به مدار همه چیز آماده است و من گفتم مشکلی نیست و توربین در مدار قرار گرفت، بدون هیچ “واید پرشر” یا حرکت اضافه. هشت ماه بعد از استارت توربین اول، دومی وارد مدار شد.
در واقع من از ابتدای شروع به کار و راه اندازی این توربین ها با آنها بودم. تعمیرات شان را هم خودم انجام می دادم و حتی جواب تست ها و آزمایش های مهندسان انگلیسی را هم کنترل می کردم.
* چند سال با این توربین ها کار کردید؟
– تا سال ۱۹۶۶ میلادی (۱۳۴۵) که بخشنامه ای آمد به امضای رئیس مهندسی برق مناطق نفتخیز جنوب که توربین ها قدیمی شده و باید از مدار خارج شوند، در غیر این صورت هر حادثه ای که رخ دهد، مسئولیت با کسانی است که با آنها کار می کنند، یعنی مسئولیت به گردن ما می افتاد.
* خوب آن وقت برق منطقه و تاسیسات از کجا تامین می شد؟
– یک خط انتقال نیرو هم وجود داشت که از سد دز به مسجد سلیمان می آمد. اگر درست یادم باشد مسجد سلیمان کلا ۱۵ مگاوات مصرف داشت که در آن موقع حدود ۶ مگاوات آن از این خط انتقال تامین می شد و باقی را شرکت نفت تامین می کرد. آنها می گفتند که کلا باید از خوزستان برق بگیرید.
من نزد آقای میناسیان، رئیس تعمیرات مناطق نفتخیز جنوب رفتم و به او گفتم که چنین کاری درست نیست. اگر در خط انتقالی که به مسجد سلیمان می آید اشکالی رخ دهد، هیچ فکر کرده اید که آب و برق این تاسیسات، چاه های نفت، مخابرات، بیمارستان و .. از کجا باید تامین شود؟
یادتان رفته آن موقع که سیل آمد و خط انتقال اهواز به مسجد سلیمان قطع شد، آب و برق منطقه چگونه تامین شد و نیازهای خانه ها و توربین ها را چه کسی به مدت ۱۷ شبانه روز پاسخ داد؟ میناسیان، رئیس مهندسی برق مناطق نفتخیز را خواست و به او گفت: او می گوید من یک کارگرم و تو که می گویی من دکتر هستم، جوابش را بده!
به هر حال در آن مقطع موافقت شد که توربین ها به فعالیت ادامه دهند و سه سال دیگر هم کار کردند و بالاخره به دستور شرکت در سال ۱۹۷۲ متوقف شدند. البته در زمان از کار افتادن آنها هم در یک نامه رسمی از من قدردانی شد و نمایندگان براون باوری که در محل حضور داشتند، این توربین ها هنوز مثل روز اول و با همان ظرفیت کار می کنند و این را نتیجه مراقبت خوب کسانی می دانستند که با آنها کار کرده اند.
شرکت بروان باوری حتی پیشنهاد داد که حاضر است، این “ست” های قدیمی را ببرند و بدون دریافت هیچ وجهی، “ست” هایی با ظرفیت بیشتر به ما تحویل دهد. گویا این واحدهای قدیمی برای شان ارزش تاریخی داشتند، که شرکت قبول نکرد، چون نمی خواست دیگر این نیروگاه را راه اندازی کند. فکر می کنم این دستگاه ها هنوز هم باشد و حتی ممکن است کار هم بکند!
* شما گفتید که این وقایع همزمان بود با ملی شدن صنعت نفت، آیا خاطره ای هم از آن دوران دارید؟
– خاطرم هست که زمان ملی شدن صنعت نفت، هیاتی مرکب از مهندس بازرگان، حسین مکی و تعدادی از اعضای اصلی جبهه ملی به مسجد سلیمان آمدند. بعد از آمدن آنها قرار شد که ایرانی ها تاسیسات نفتی را اداره کنند. روزی که اتوبوسی به همراه رئیس شهربانی به در گیت آمده بود که خارجی ها را به هفتکل ببرد تا از آنجا بروند. رئیس شهربانی آمد دم گیت گفت شما اینجا چه چکاره هستید گفتم استاد کار. گفت خارجی ها را صدا کنید بیایند.
یک انگلیسی بود به نام پلی فورد که رفتار بدی با ایرانی ها داشت، من به سرعت پیش او رفتم و گفتم “مستر پلی فورد This is over for you! یعنی کار برای شما تمام شده. گفت: !I am Supervisor (من سوپروایزور هستم). همکارم گفت خیر، دیگر نیستید. گفت ما می رویم و برمی گردیم. یکی از کارگرها گفت وقتی برگشتی، می شوی کارگر من. در این موقع یکی از روسای انگلیسی که رفتار ملایم تری داشت، آمد و به همکارش گفت، دیگر جر و بحث نکن، ما باید برویم.
* آیا کارکنان نفت در آن زمان از ملی شدن این صنعت خوشحال بودند؟
– اونهایی که وطن پرست بودند فوق العاده شاد بودند و برخی هم ناراحت، چون موقعیت هایشان را از دست می دادند. به هر حال، تبعیض های زیادی وجود داشت. مثلا امکانات بسیاری بود مثل باشگاه، سینما و فروشگاه و غیره، اما امکاناتی که کارگران استفاده می کردند با امکانات خارجی ها زمین تا آسمان فرق داشت. مثلا از فروشگاه مرکزی بیشتر خارجی ها و مدیران رده بالا استفاده می کردند.
* در مجموع، چقدر در نفت خدمت کردید؟
من سال ۱۳۷۲ در نفت بازنشسته شدم و در مجموع ۴۹ سال و دو ماه و یک روز خدمت کردم.
موزه نفت