• امروز : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
کل اخبار 12387اخبار امروز : 1
12

نقدي بر مطلب راز معروفیت بهمن علاالدین در چیست؟

  • کد خبر : 3112
  • ۰۸ مهر ۱۳۹۲ - ۲۲:۰۴

پس از انتشار مقاله اي از يونس شفيعي با عنوان راز معروفيت بهمن علاالدين در چيست دوست و شاعر گرامي محمد مراد يوسفي نژاد نقدي بر اين نوشته آورده است كه مي خوانيد: باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ محمد مراد يوسفي نژاد: با سلام بر شما عزیزان دست اندرکاران سایت خصوصاً جناب آقای مرادی عزیز، مقاله […]

پس از انتشار مقاله اي از يونس شفيعي با عنوان راز معروفيت بهمن علاالدين در چيست دوست و شاعر گرامي محمد مراد يوسفي نژاد نقدي بر اين نوشته آورده است كه مي خوانيد:

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ محمد مراد يوسفي نژاد: با سلام بر شما عزیزان دست اندرکاران سایت خصوصاً جناب آقای مرادی عزیز، مقاله “راز معروفیت بهمن علاالدین در چیست” مرا بر آن داشت تا جوابیه ای بر این مرقومه بنویسم و چند نکته و تذکر را حضور جناب آقای شفیعی تقدیم کنم، قیل از هر سخنی باید بر واژه (معروفیت) که دارای بار مخصوص به خود است بپردازم، شاید بهتر بود به جای (معروفیت) از واژه (موفقیت) یا (مقبولیت) استفاده می شد چرا که معروفیت متضمن موفقیت و مقبولیت نیست در حالی که استاد بهمن علاالدین هم موفق بود و هم مقبول! از این مقوله که بگذریم،  به نظر می رسد دوست عزیز جناب آقای شفیعی عنایت لازم به سروده های زنده یاد علاالدین را نداشته اند و تنها شنونده ای بوده اند که به حظ و لذ ظاهری موسیقی توجه داشته اند و آن طور که باید و شاید، کارهای استاد علاالدین را موشکافانه و با نگاهی تخصصی به موسیقی، مورد ارزیابی قرار نداده اند، خدمت این گرانمایه باید عرض کنم، آهنگ های بهمن علاالدین عمدتاً شامل حداقل چهار بخش است:

یک رومانتیک:

عاشقانه های استاد علاالدین که شاید اولین و مهم ترینشان “لچک ریالی” و دلنشین ترین شان “شلیل” یا همان مال کنون است، اولی از سروده ی خود ایشان است که از لطافت و زیبایی های خاص شاعرانه ای برخوردار می باشد و دومی آوازی ست که سینه به سینه نقل شده، اما چه کسی ست که نداند این بهمن علاالدین بود که به این ابیات، تشخص و شأن و شعور تازه ای عطا کرد . در میان سروده های عاشقانه “عبده محمد للری” نیز از سروده های عاشقانه و تراژیک بختیاری ست که سراینده ی ابیات آن مشخص نیست و همان گونه که ایشان فرمودند سینه به سینه نقل شده است، اما شایسته است باور کنیم بازخوانی “عبده ممد للری” توسط استاد علاالدین، قصه ی عشق نافرجام این دو دلداده را بار دیگر زنده کرد و طیف های وسیع تری از جامعه را به وادی چند و چون این تراژدی کشاند.

2- حماسی

اینگونه اشعار در زمان های مختلف و توسط شاعرانی گمنام سروده شدند و بارها بازخوانی شدند، اشعاری که یادآور دلاوری ها و رشادت بختیاری ها در هماوردهایی ست که در طول تاریخ بختیاری رخ داده و تداعی کننده پیروزی ها و شکست های طوایفی از بختیاری ها ست، بیانگر برخی برادر کشی ها و عهد شکنی ها، مانند “نومدارخون” “صیدال بگ” و…

3 – زیباشناسانه

علاوه بر دو مورد فوق، برخی آثار علاالدین با نگاهی زیباشناسانه به کوچ و زندگی ایلی، مناسبات زیبا در یک همگرایی و پیوندهای آرماگرایانه سروده و ساخته شده اند که بیانگر سادگی و صداقت منحصر بفرد و گاهی سختی های شیوه ی کوچ نشینی ست (مانند برزگری)، در معدود آهنگ هایی که وی از ملودی های گذشته استفاده کرده است سعی شده با چرخشی واقع بینانه، ترانه ای جدید را برای ملودی برگزیده تا بگوید گذشت زمان چه تأثیری بر زندگی انسان ها داشته است، مانند آهنگ “گلی جون” که اجرای اولیه آن بر اساس سروده ی داراب افسر بود و آن اشعار گویای تغییرات بنیادین در ساختار ایلی بختیاری در یکصد سال پیش بود، بدین صورت که بختیاری ها در یک گذار تاریخی و با ورود صنعت نفت و صنعتی شدن زندگی عشایری، ناگزیر به پذیرش مدرنیته شدند و شاعر بهت و شگفتی خویش را در یک سروده و به عنوان یک پیس بیان کرده بود و در نهایت شعر(داراب افسر) قصد داشت عدم رضایت خود را از استحاله ی سنت ها در مدرنیته بیان کند و تغییرات اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی و اعتفادی ایجاد شده در فرهنگ بختیاری را به چالش بکشاند، فی الواقع “گلی جونِ” داراب افسر ، همان علائق و دلبستگی های ایل بود که مستحیل مدرنیته شد و افسر آن را در قالب شعری اعتراضی تبیین کرده بود، اما علاالدین با شعری جدید که بیانگر تغییرات در خلق و خوی و رفتار انسانی انسان ها و گذار از یک دوران سرشار از صمیمیت و سادگی و صداقت به سمت دروازه های بی هویتی و “دنگ و فنگ” روزگار که در واقع همان “دنگ و فنگ” انسان هاست می خواست از تأثیر تغییرات اقتصادی و سیاسی – اجتماعی بر زیبایی های زندگی انسان ها سخن بگوید، او مانند “شیخ که با چراغی همی گشت گرد شهر”به دنبال وفا و وفاداری انسان ها طی طریق می کند و هیچ امیدی به یافتن آن برایش متصور نیست، اتفاقا علاالدین بسیار با دقت و هوشمندانه به علت این جدایی ها اشاره می کند آنجا که می گوید “وفا رهده بکوری، دیه نیبو بجوری، زمونه چونو تحله، که کس سر نیدراره!” در اینجا “تحل”بودن زمانه گویای شرایط نابهنجار اقتصادی جامعه است و چه رابطه ی زیبایی ست میان نگاه رئالیستی اعتراض گونه ی علاالدین و این بیت معروف سعدی (چنان خشکسالی شد اندر دمشق/ که یاران فراموش کردند عشق) .

یا شعر “برافتو” که شعری کاملا ًاتحاد برانگیز و مبتنی بر حرکت های جمعی است که توانمندی ها و پتانسیل نهفته ی در جامعه را به عنوان رودی خروشان می انگارد و پرهیز از غفلت های تاریخی را بسیار رندانه و با ظرافت یادآوری می کند که این نشانگر هوش سرشار این خنیاگر بی بدیل است.

کاست “آستاره” که خود حکایت دیگری دارد و سروده ها از همان ابتدا حس نوستالژیک خواننده را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد، از جدایی انسان می گوید و فاصله ها ، اما بدون شک مراد او فاصله و جدایی مکانی نیست، نگاه او به “بهون” و “مال” و “تش تُنگ” و… نگاهی استعاری ست و گلایه مند از بیگانگی انسان با هویت خویش است، “هف کردن میشکال به من ساز” موید تبری و بیزاری از غم و دلتنگی هاست و اذعان به پرواز ِشادی و امید از دل و جان انسان هاست، اما “تش من کار غم افتا/ نیله که جا بگریم) خود دیوان مفصلی ست که علاالدین را بر چکاد نو اندیشی در بیان هوشیارانه، خردمندانه و زیرکانه ی ناهنجاری های فلاکت بار می نشاند، او در عدم توانایی قلمی و زبانی اش در گرفتن گریبان “علت”، تاکتیک دیگری برمی گزیند و به سراغ “معلول (بیقراری دل) می رود و این هرگز به معنای غفلت او از “علت” نیست! که او علت ها را خوب می شناخته است.

ویژگی های موجود در آثار استاد علاالدین نه آنگونه که شما فرمودید منحصر به یک اقلیم خاص (بختیاری) که متعلق و مرتبط با انسان فرو افتاده در سرنوستی نا خواسته است، انسان عصر مدرنیته که چهار نعل در حال گذر از مرزهای سنت هاست.

اگرچه ممکن است هر مخاطبی در وحله اول احساس کند که این گونه شعر و ترانه، به دلیل کاربرد زبان محلی، برای جفرافیای خاصی سروده شده اما توجه و تحلیل دقیق آن ما را متوجه دغدغه های جهانشمول مستتر و پنهان استاد در این سروده ها و ابیات می نماید تا دریابیم اگرچه تسلط بر واژگان و مضامین ادبیات بختیاری، همچنین لهجه شیرین او ، از تخصص ها و برجستگی های بارز گویشی آهنگ های بهمن علاالدین است اما آنچه در درجه ی اول و در ورای آن خود نمایی می کند، نگاه جامعه شناسانه ی او به از هم پاشیدگی فرهنگ قومی بر اثر ورود مدرنیته به زندگی بشر است و نکته ی دیگری که استاد بهمن علاالدین را نه تنها با جناب آقای رحمانپور که با سایر خوانندگان فولکلور متمایز می کند علاوه بر بیس صدای مخملین و بی همتای او، که پایمردی های مقتدرانه و استوار و پیبندی وی در قبال سروده هایش بود کما این که کاست “برافتو” برای چند سال در وزارت ارشاد بلاتکلیف ماند اما استاد ذره ای از موضعش عدول نکرد و حاضر به حذف برخی از قسمت های این ترانه نشد و آخرالامر همانگونه که او می خواست، کاست در دسترس مردم قرار گرفت.

(بوین حالا دست به یک دادن، جون سی یک دادن، چندی آسونه )

چهار:

برخی از کارهای استاد نیز مربوط می شود به آیین ها و سنن رایج در بختیاری مانند “هیاری” که لزوم تشریک مساعی در یک زندگی اجتماعی را به بهترین نحو ممکن به شنونده منتقل می کند تا این باور در ضمیر ناخودآگاه او جای بگیرد که وحدت و یکپارچگی در ایل سهل کننده سختی ها و راهگشای امور است، با نگاهی دقیق تر به همین آهنگ (هیاری) در می یابیم که استاد علاالدین برای خلق یک اثر به چه میزان دغدغه و حساسیت نشان می داد و بنا به نگاه دمکراتیک و بدون تبعیض جنسیتی، انجام یک کار جمعی که منجر به تامین معاش خانواده می شود را در گرو و مرهون و مدیون تلاش “زن” و “مرد” به عنوان دو عضو و عنصر یکسان و تاثر گذار در زندگی جمعی می داند، در اکثر آثار آن فقید ظرافت های بسیاری از این دست یافت می شود که نشانگر نوع نگرش وی به جایگاه انسان، فارغ از جنسیت می باشد، یا مجموعه ی “بهیگ” که بیانگر آیین های مربوط به پیوند زناشویی و عروسی ست و شعر و ترانه و آهنگ دست در دست هم و در یک قالب موسیقیایی واحد و قوی، فضایی شاد همراه با حزن ناشی از جدایی دختر از خانواده پدری را در تابلویی ایماژیک در برابر شنونده قرار می دهد.

آری برادر عزیز جناب آقای شفیعی، اگر چه جناب آقای ایرج رحمانپور این همتبار و هنرمندخوب و سردیار، از خوانندگان و ترانه سرایان مطرح خطه لرستان کوچک (لک) است و بر موفقیت و درخشش بیشتر ایشان در آینده ، بسیار دل بسته و امیدواریم، لیکن چقدر خوب است ما هر کسی را با قد و قواره های حقیقی خویش به محک و قیاس و قرطاس بکشانیم تا خدای ناکرده حقی ادا ناکرده در قلم مان پنهان نماند.

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=3112

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 4در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 4
  1. احسنت و درود بر جناب یوسفی نژاد که انصافاً حق مطلب را به جا آورده و نقدی منصفانه، زیبا و دلنشین به رشته تحریر درآوردند.

  2. احسنت بر این قلم.واقعا کاش اقای شفیعی این را بخواندو بداند نباید کسی را با دیگری مقایسه کرد ان هم کسی که دستش از دنیا کوتاست. روحش شاد

  3. وقت بخیر جناب یوسفی نژاد.مقاله شما را خواندم بسیار روشنگرایانه و قابل تامل وقابل احترام است که سپاسمندم ازاین فعالیت شما.نسبت به مطلبی که ازاین جانب باعنوان مقاله پیرامون آ علاالدین عزیز چاپ شده است متاسفانه ناشیانه و به صورت یک خبر گرارشی و از روی حاشیه سازی نقش بربسته است .واین خبر از روی عجله وتلفنی نقل شده است و الی در مورد این موضوع مقاله ای سی صفحه ای دارم در مقایسه ی این دو عزیز و شناخت نداشتن از فعالیت های ادبی فرهنگی ام ، فکر می کنم دلیل این قضاوت شما شده است ……پیروز باشید.آریا پورفریاد”یونس شفیعی”

  4. بِنَ اِی(ئی) روزِگاره چِطَو دَنگ اِدِراره

    بِنَ چِ (چِه) دَنگِ فَنگی دِرَو ُ رده (دِرَووْردِه = دِرَورد) دوواره

    شَو و ُ  رو (شَو ووْ رو) بارِمونه بدینِ کارمونه

     چُنُوْ ویرکارمونِه که کـَس سَر نیدِراره

    گِرفگارُم به(وه) نیرنگِ زمونه

    ندیدُم دَنگی چی دَنگِ زَمونه

    اِی بینُم هم زِنو بی ساز اِیبازه

    نَیوفْتا کـَس مِنِ چنگِ زَمونه

    زَمونه کِردِه چینُوْ بی قرارُم

    زِهِشت از کار خُم (خُوْم) هم دی ندارُم

    دی یه (دییِه = دییِ ) جون به سَر( وِه سر) آبیمِ ز کارِس

    بِنَ چندی گِره وَنده به کارُم

    بِنَ چندی دووارته گِره وَندِهْ به کارُم

    بِنَ چندی دووارته گِره وَنده به کارُم

    خوئی ( خووِي = خواِی) دی یه روا نی کسی دی آشِنا نی

    بِرُم از کی بپرسُم پَهْ سی چه دی بَفا نی

    بَسی که دل گِرونُم چه وابیده ندونُم

    بَلا کِردُمِ رَهنه کسی نیده نِشونُم

    دویارَم  بازی دنیانه بِنیَر (دو = دواره … یارم = حقه بازی …دویارم و یا دووارم …)

    تیارت بازی و ای حرفانه بنیر

    کسی گوش بدهکار کسی نیی

    به ای دوره تُوْ (تُ) اِی کارانه بنیر

    کلو وابیدنُم دی اُن نِهِنْگِهْ

    بسی که ای زمونه نافِرنگِه

    ز دستس مُوْ(مُ) چه(چِ) تَحلیها کشیمه


    اما زیر سر او بن چه دنگ دنگه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.