باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان/ نیلوفر سرموری زاده: حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (۳۲۹-۴۱۷ ه.ق) شاعر حماسه سرا و سرایندۀ شاهنامه، حماسۀ ملّی ایران است. شاهنامۀ فردوسی را به درستی شناسنامۀ ملّت ایران دانسته اند. این کتاب روایتی ایرانی از اسطوره ها، تاریخ و سرگذشت جهان است. داستانهای شاهنامه زادۀ ذهن و ضمیر نسل های پیاپی ایرانیان است که فردوسی، آنها را در نظمی فراگیر با فرهنگ ایران پس از اسلام پیوند داده است
شاهنامه حماسه تجلی اغراق آمیز آرمان های بشری است . در بین همه ی اقوام متمدّن و صاحب فرهنگ ، حماسه یکی از گونه های ادبی است که منزلتی ویژه داشته و نشانگر بالندگی و تعالی روح یک قوم و ملّت به شمار می رود . کوه های سر به فلک کشیده ی بختیاری و فراز و نشیب کهساران زاگرس ، مسکن و مأوای کوچ نشینان بی قرار ایلی است که کمتر آئینه ی ذهن خود را دستخوش تهاجمات عدیده ی فرهنگی بیگانگان ساخته و بنا به سنّتی دیرین و کهن همواره از کیان و میراث فرهنگی خود چو نان گنجینه ای گران بها نگه داری کرده اند.
داستان ها و روایات شاهنامه از دیرباز در میان بختیاریان سینه به سینه سپرده می شد و تا عصر حاضر پایدار و ماندگار گردید، که از آن به عنوان یکی از آیین های نمایشی بختیاری یاد می شود.
چرا که در گذشته این قوم پیش از هر رزمی شاهنامه خوانی می کردند و همین شاهنامه خوانان بودند که در فتح هند، قندهار، کرمان، تهران، اصفهان و … همگام با رزمندگان بختیاری افتخار آفرین بوده اند و نیز در مقابله با مهاجمین افغانی در سرحدات اصفهان و چهارمحال و تهاجمات عثمانی در سرزمین های جنوب غربی بختیاری و خوزستان گیوها ، گودرزهای پیروز گری آفریدند.
کوه و کوهستان همواره تجلیگاه حماسه است. به عبارتی دیگر این کهزادان دلیر از عمق درّه ها، فروتنی و تواضع ، و از کوه ها سربلندی و مناعت طبع آموخته اند. خواندن حماسه و سروده های ملّی در انسان نوعی غرور و بالندگی اندیشه و نگرشی متعالی ایجاد می کند و در این راستا، شاهنامه ی حکیمِ فرزانه ی توس جایگاهی سترگ و منزلتی عزیز و والا به خود اختصاص داده است.
مردم بختیاری ، دارای ویژگی های درخور تحسینی چون : سادگی، صداقت، پاک نژادی، مهمان دوستی، تیزهوشی، تاریخ شناسی، سخن دانی، شجاعت، سلحشوری و غیره هستند. روحیه ی رادمردی، شجاعت و سلحشوری از خصایص ممتاز این ایل در طول تاریخ بوده که باید گفت، این درواقع ریشه در اعماق نژادی آن ها دارد.
وقتی به تاریخ بختیاری نظری داشته باشیم به وضوح حماسی بودن این مردم را متوجّه می شویم و با تأمّل بیشتر خواهیم فهمید که فرهنگ ، ادبیات ، موسیقی و سایر امور زندگی آنان حماسی است.
امّا حماسه تنها عرصه ی جنگ و کارزار با دشمنان نیست ؛ عرصه ی پیروزی بر خویشتن نیز هست. ارزش های معنوی و نیک اندیش فردوسی در حماسه ی شاهنامه چون الماس هایی پر تلألؤ بر تارک آن اثر عظیم می درخشد . وی در کتابش نه تنها دلاوری ، شجاعت ، فداکاری و ایران خواهی بلکه سجایای اخلاقی ، انسانی و اهورایی قهرمانان و آرمان های نیک را به تصویر کشانده است.
شاهنامه پس از قرآن مجید یکی از گرامی ترین کتاب ها در بین بختیاریان است؛ و به مناسب حجم و کثرت داستان ها و نمایش پهلوانی ها به نام « هفت لشکر » می شناسند و این نام خود به صورت یک مثل در گفتارها بر زبان هاست که هر چیز کثیر و انبوه را هفت لشکر و هر سخن بسیار را کتاب هفت لشکر مثل می زنند .
یکی از کتاب هایی که در مکتب خانه های قدیم به شاگردان آموزش داده می شد ، هفت لشکر بود. اینک این کتاب در دانشگاه ها در رشته ی ادبیات فارسی واحد اصلی می باشد و تدریس می گردد . این کتاب جایگاه بسیار رفیعی در دل و اندیشه ی ایلات و عشایر داشته و دارد . هفت لشکر چنان با زندگی عشایر عجین گردیده ، که گویی تبار نامه ی این مردم می باشد. حقیقتاً یکی از خصوصیات بارز این مردم را می توان « شاهنامه خوانی » قلمداد کرد. سردار اسعد، در کتاب تاریخ بختیاری علاقه ی بختیاری ها را نسبت به شاهنامه چنین آورده است:
« بختیاری ها از خواندن شاهنامه و شنیدن آن لذّت می برند و وقتی که صحبت از شجاعت رستم به میان می آید که سوار را با اسب به یک شمشیر دو نیمه نمود یک دفعه الوار صدای عظیمی می کردند و دست بر روی دست زده و شمشیر ها را از غلاف کشیده با یکدیگر شمشیر بازی می نمودند . این اشعار به درجات ، بر هیجان آن ها می افزود . وقتی به شعری می رسیدند که پهلوانی کشته می شد ، یک مرتبه همگی افسوس کنان و انگشت حیرت به دندان گزان ، سینه های خود را باز کرده و با مشت به سینه می زدند و به صورت غمناکی مترنم می شدند و قاتلش را لعنت می کردند . »
در جنگ ها گاه پیش از آغاز حمله و هجوم بر دشمن توسط سرایندگان و آوازخوانان ، حماسی ، از دلاوری ها و پهلوانی های پیشینیان با آواز یاد می کردند که خود در ایجاد تهییج و شور بیشتر و قوی دل نمودن سپاهیان بسیار کارساز بود . کمااین که در عصر نو مارش های جنگی زدن و پخش آن از رسانه های صدایی و سیمایی ادامه کار گذشتگان است . این شیوه و روش در ایران چه پیش از اسلام و بعد از آن خود یک آئین و سنت بود که از شاهنامه بیشترین کمک گرفته می شد .
داستان رستم و سهراب با داشتن مایه های قومی حماسی یکی از شور انگیز ترین تراژدی های جهان است . در این داستان وقتی رستم ، سهراب خود را می کشد و از وقایع با خبر می شود ، با آن قوت و شجاعت فریاد کشید و موهایش را کند و خاک بر سر ریخت و زار زار گریست.
چو بشنید رستم خراشید روی همی زد به سینه همی کند موی
پیاده شد از رخش رستم چو باد به جای کله خاک بر سر نهاد
دقیقاً در سوگواری بختیاری ها صاحبان عزا با مویه کردن بسیار و خراشیدن روی و کندن و بریدن موی (زنان ) به سوگ از دست رفته شان می نشینند و مدت ها به سوگواری می پردازند .