باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان/ محمدرضا کرمزاده: چند سال پیش بود در یکی از روزها امام جمعه مسجدسلیمان تصمیم گرفت آستین خود را بالا زند تا شاید همت های به خواب رفته را بیدار کند. او همت خود را به میدان آورد و بانی همایش نکوداشت مقام علیمردان خان بختیاری در شهرستان مسجدسلیمان شد، البته یکی دو سالی بود روی این موضوع به اتفاق اساتید دانشگاهی و تاریخ شناسان معاصر بحث ها و گفتگوهایی صورت گرفته و در مجالس و محافل به آن پرداخته می شد. روز موعد فرا رسید. در این همایش از سراسر کشور از شخصیت های ایلی گرفته تا اساتید دانشگاهی دعوت به عمل آمد. از شهرکرد تا لرستان، از زاگرس تا البرز، از اصفهان تا ایلام… فرا خوان این همایش مختص به قوم لر نبود از همه اقوام دعوت به عمل آمد.
شاید آن روزها برخی نمی دانستند این روحانی شجاع و جسور دنبال چیست؟! و شاید آن همایش را آخرین ایستگاه از این داستان می دانستند، اما او به این سطح رضایت نمی داد، چرا که حق بی بی مربم و شهید علیمردان خان بیش از این بود، او دنبال غبار روبی از حقایق تاریخی بود، دنبال ثبت و ضبط افتخارات فراموش شده و شاید تحریف شده این قوم پر آوازه بود، او به خوبی دریافت قومی با این اصالت گنج های نهفته زیادی در دل دارد، او بخوبی دریافته بود که فرزندان این سرزمین برای تعالی فرهنگ شان باید به اسطوره های خود تکیه کنند. و می دانست یکی از راههای مبارزه با شبیخون فرهنگی و فرهنگ برهنگی غرب به تصویر کشیدن چهره واقعی امثال بی بی مریم و علیمردان خان است. به همین جهت تصمیم به جابجایی پیکر مطهر شهید سیزده ساله بهنام محمدی گرفت، و یا ماهها وقت خود را برای معرفی کردن شخصیت عالم وارسته ای چون شیخ عبدالله بختیاری معروف به شیخ پیاده گذاشت.
محمد صادق امینی مانند هر بختیاری دیگری خونش به جوش می آمد وقتی می دید بختیاری که خود طراح و مبتکر مشروطه و در نهایت فاتح واقعی تهران بود، اما به دلایل متعددی نامی از او برده نمی شد و کسی به آن نمی پردازد او وقتی می دید شهید علی مردان خان با جسارت تمام پرچم ظلم ستیزی و مبارزه با استعمار را در آن سال های خفقان با شعار لا اله الالله و با اذن علمای وقت به اهتزاز در می آورد، اما نامش فقط در سروده ها و موسیقی بختیاری خلاصه شده است بیقرار می شد”اگر چه شاید مرحوم بهمن علاالدین می خواست با این سروده نام علی مردان و بی بی مریم را تا قیامت در سینه بختیاری زنده نگه دارد.
آری به همین خاطر بر هر ورق از تاریخ برشی و به هر دیاری کمانه ای می زد، تا شاید بتواند از دل این سرزمین چشمه هایی که شاهد آن رشادت ها و جانفشانی ها از بی بی مریم و علی مردان خان بودند را وادار به جوشیدن کند. و یک بخش دیگر از این حکایت نانوشته شاید به واسطه پیش کلمه و عنوان “خان”بود که شاید به واسطه رفتارهای غلط و ظالمانه و جفا های بجا مانده از برخی خوانین در حق مردم و از طرفی هم کاسه و هم خانه شدن با شاهان ظالم بوده که کسی حاضر نبود این ریسک را انجام دهد و آبروی خود را به میدان بیاورد. و اینچنین بود که حقایق در لابلای تحریف ها گمشده بود و تا روزگار ما آن شد که آن همه مبارزات و رشادت ها گمنام و ناشناخته باقی بماند و شاید کسانی که ثمره ی تلاش آنان را زیرکانه به سرقت برده بودند و یا تحقیرشان کردند و از طرفی پیمان شکستند برای فریب افکار مردم و رهایی از قضاوت تاریخ و در امان ماندن از خشم و قهر همنوعان خود آگاهانه تلاش کردند تا این ورق از تاریخ وارونه خوانده شود تا نام و نشانی از این سرداران نباشد.
آری اگر امروز برچسب خانیزم بر پیشانی هر کسی بخورد فرق نمی کند آخوند باشد یا کت و شلواری، دکتر باشد یا مهندس تا روزی که زنده هستی شاید از خیلی منصب ها و فعالیت های اجتماعی به هر دلیل محروم شوی (خارج از درست و یا غلط بودن این نگاه حقیقتی است که در فرایند سنجش افراد وجود دارد و البته شاید ریشه در همان رفتارهای خوانین خود فروخته دارد) پس بنابراین به واسطه محافظه کاری و دوراندیشی خیلی از زبان های گویا گرفتار لکنت زبان شدند زبان شان در کام شان همواره خشک می شد.
محمد صادق امینی به این نتیجه رسید که باید شخصاً پا به این میدان بگذارد و عبا و عمامه خود را ضمانت و هزینه این حکایت کند، امینی در طول این مسیر از هر صادقی صادق تر و از هر امینی امین تر بود، و از این مهم تر تنگ نظر نبود و نمی خواست این اتفاق بزرگ را به نام خود ثبت و ضبط کند.
از همه کمک و یاری خواست از آن نویسنده شهرکردی” مصطفی گل سفیدی تا آن استاد دانشگاه دکتر پور بختیار تقاضای یاری می کند”، از فرمانده شهیدان مان حاج محسن رضایی هم بهره می گیرد و راه رسیدن به این هدف بزرگ را هموارتر می نماید، آن قدر بر این درب های بسته می کوبد، با چاپ کتاب، انتشار مقالات، کتاب شعر، برگزاری همایش های پی در پی، سخنرانی های متعدد و…
بازنگری تاریخ تحریف شده را مطالبه می کرد او به دنبال این بود تا بلکه بتواند نقاب و برچسب دستکاری شده و جعلی رضاشاهی را از این چهره های پر افتخار بی بی مریم و شهید علیمردان خان بردارد و حساب آنان را از حساب خیلی ها جدا کند. چرا که جفا بود نام علی مردان خان و بی بی مریم به واسطه تحریف های ناجوانمردانه تاریخی در لابلای آن همه خار و خاشاک مدفون بماند، همان طور که جفا و نامهربانی بود پیکر مطهر شهید بهنام محمدی در یک قبرستان دور دست و در بین اموات گمنام مدفون باشد. همانطور که کم لطفی بود کسی حسنات و کرامات عالم ربانی شیخ پیاده بی خبر باشد، همان طور که نامهربانی است خدمات و رشادت های مالک اشتر زمان، فرمانده شهیدان، حاج محسن رضایی را در طول دفاع مقدس نادیده بگیریم، همان طور که جفاست مسجدسلیمان اولین ها امروز در اینهمه محرومیت غرق باشد و کم رنگ دیده شود، درست میانه راه بودکه تشویق در پرداختن به شخصیت علیمردان خان و بی بی مریم به واسطه نگاه حکیمانه و عمیق و سراسر مهر و محبت امام خامنه ای و جاری شدن جملات گهر باری در وصف این دو مبارز آزادی خواه در تاریخ ۹۲/۱۲/۲۶ راه را هموار کرد و اینجا بود که حضرت آقا حجت را تمام و اینچنین بود که بالاخره همت های به خواب رفته صدا و سیما به میدان آمد و تصمیم به ساخت سریال بانو سردار بی بی مریم گرفت خبری که بیست و ششم اردیبهشت از شبکه اول پخش شد و غرور ملی چندین میلیون بختیاری و۸۰میلیون ایرانی و هر انسان آزاده خواهی را غرق در شادی نمود و قلم شکسته من فراغ از هر نگاهی که حب و یا بغضی را به دوش داشته باشد بر خود لازم دانسته به آن جسم خسته امام جمعه شهرمان شیخ فرهنگ شهرمان یک خدا قوت جانانه ای بگوید.
و در آخر: امید است تهیه کننده و کارگردان محترمی که پای کار این رویداد تاریخی آمده با دستی پر و نگاهی ژرف و مطالعه در ابعاد مختلف زندگانی سردار بی بی مریم و علیمردان خان بتواند برگ زرینی از افتخارات این سرزمین را به تصویر بکشد و در این مسیر از تنگ نظری و کوتاه بینی ها اجتناب کرده و اگر نیاز به حمایت مالی معنوی است بگونه ای شایسته تامین اعتبار و مورد حمایت های همه جانبه قرار گیرد، چرا که شاید سال ها بگذرد و از این فرصت ها نصیب نشود و از طرفی هنوز بدخواهانی باشند تا بخواهند این روایت تاریخی در مسیر جعلی خود ادامه داشته باشد. به امید روزهایی که برای زنده کردن حق نیاز به تکاپو نباشد.