بهمن علاالدین معروف به مسعود بختیاری (۱۳۱۹-۱۳۸۵) خواننده ترانههای محلی بختیاریها با گویش بختیاری بود كه در 20 مهرماه سال 1319 به دنيا آمدبهمن علاءالدین مشهور به مسعود بختیاری یک استثناء در تاریخ موسیقی بومی عصر حاضر به شمار میرود. اگرچه او تنها روایتگر بخشی از فرهنگ موسیقایی بختیاری زبانها بود ولی نقشی بیش از یک خنیاگر بومی یافت و توانست در طول ۳۵ سال از حیات خود یک زبان مشترک موسیقایی بین همه بختیاریها ایجاد کند.
باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان ـ بهمن علاالدين 20 مهر سال ۱۳۱۹ در مسجدسلیمان و در خانواده پر جمعیت سنتی متولد شد. بهمن علاءالدین در سال ۱۳۲۴ به علت تغییر محل خدمت پدر خود که در آن زمان در شرکت نفت مسجدسلیمان مشغول خدمت بود به همراه خانواده به شهرستان لالی نقل مکان كرد و در سال ۱۳۲۸ که اولین مدرسه ابتدایی به نام”دبستان فردوسی” در این شهر راهاندازی شد شروع به تحصیل كرد و سپس سالهای اول و دوم دبیرستان را در منطقه عنبل و در “دبیرستان هنر” به پایان رساند و در سال ۱۳۳۶ و به دنبال بازنشسته شدن پدر از خدمت شرکت نفت مجددا به مسجدسلیمان بازگشت و تا سال ۱۳۴۰ در “دبیرستان امیرکبیر” این شهر دوره تحصیلات دبیرستانی خود را به پایان رساند.
بهمن علاءالدین مشهور به مسعود بختیاری یک استثناء در تاریخ موسیقی بومی عصر حاضر به شمار میرود. اگرچه او تنها روایتگر بخشی از فرهنگ موسیقایی بختیاری زبانها بود ولی نقشی بیش از یک خنیاگر بومی یافت و توانست در طول ۳۵ سال از حیات خود یک زبان مشترک موسیقایی بین همه بختیاریها ایجاد کند. شاید همسنگ او در سایر فرهنگهای بومی ایران نتوان یافت.
وقتی خبر درگذشتش منتشر شد همه بختیاریهای داخل و خارج از کشور فارغ از این که در چه مرتبهای از مناصب اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هستند سیلی از پیام و اظهار همدردی به راه انداختند.
در یگانه بودنش همین بس که اولاً همه ایل او را میشناختند. ثانیاً همواره در قیاس با سایر خوانندگان، انتخاب اول بختیاریها بود. غالباً در هنگام طرح موضوع، این جمله از مخاطبان بومیاش شنیده میشد: «هیشکی نتره چی علاءالدین بخونه.» (هیچ کس نمیتواند مانند علاءالدین بخواند) و این یک باور قلبی بود نه تعارف که اصولاً بختیاریها اهل تعارف نیستند و به رک گویی شهرهاند.
ظهور هنری مسعود بختیاری در زمانی موسوم به دوره رادیو اتفاق افتاد. از ویژگیهای این دوره فاصله گرفتن جامعه هنری از برخی عناصر اصلی فرهنگ موسیقی ایرانی چه در حوزه سنتی و چه بومی است. برنامههای رادیویی گلها نمونهای این رویکرد در حوزه موسیقی سنتی بودند و به همین نسبت هنرمندان نواحی مختلف ایران که پایشان به رادیو باز میشد تحت تأثیر همین فضا نمیتوانستند یک موسیقی ناب از خاستگاه فرهنگی خود ارايه بدهند.
نتیجه چیزی بود که شاید بتوان همان برچسب گلها را بر آن چسباند. یعنی موسیقی بومی با شمایل شهری و آن هم از نوع گلهایی. نمونه ضبطهای موسیقی محلی از شمال ایران، خراسان، بختیاری، شیرازی و کردی در این دوره به خوبی نشان میدهند که موسیقیهای یاد شده تا چه اندازه با مختصات موسیقی شهری رایج در رادیو و گاه کافهها نسبت داشتند.
بهمن علاءالدین زاده منطقه عشایری لالی از توابع مسجدسلیمان بود و طبیعتاً صداهای ناب ایل در گوشش موج میزد. منتهی همکاری با رادیو اهواز چنین امکانی برایش فراهم نمیکرد آنی باشد که بود بلکه میبایست با قواعد موسیقی حاکم بخواند و این شد که تا پیش از انقلاب با همراهی منصور قنادپور، نوازنده سنتور، آثاری را به دو گویش فارسی و بختیاری با حال و هوای موسیقی شهری ارايه داد؛ آثاری که از نظر ارکستری و کلاً صدادهی هیچ نسبتی با موسیقی بختیاری نداشتند.
اما یک برگ برنده همراه این آثار بود و آن صدای نرم و مخملی علاءالدین (محدوده باریتون) که بدون هیچ جوش و فریاد در گوش بختیاریها زمزمه میکرد. دیگر این که فرزند ایل نیک میدانست مخاطبانش چه گونه نسبت به فرهنگ خویش نوستالژی دارند و با انگشت نهادن بر این نقاط حساس آنها را به وجد میآورد.
پس از انقلاب، مدتی در سکوت به سر برد تا این که به واسطه دوست کرد زبانش محمدحسین سیفیزاده (آهنگساز) به عطا جنگوک هنرمندی برآمده از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی معرفی شد. جنگوک بختیاری نبود ولی زادگاهش لار واقع در جنوب استان فارس از نظر فرهنگی خیلی به بختیاریها و به طور کلی فرهنگ لری نزدیک بود. او با اتکا به پشتوانه فرهنگی و آموزشیاش می توانست در خدمت خلق یک موسیقی متفاوت از آثار مشابه قرار بگیرد.
بدین ترتیب “مال کنون” به عنوان نخستین نوار رسمی وی در سال ۱۳۶۵ وارد بازار موسیقی شد. توفیق باور نکردنی آن هنوز هم ورد زبانها است. دومین و آخرین همکاری بهمن علاءالدین با عطا جنگوک شش سال بعد منجر به “هی جار” شد.
نوع صدادهی این دو اثر در مقایسه با آثار رادیو اهواز، خیلی به فرهنگ بکر موسیقی بختیاری نزدیک بود. اگرچه صدای هیچ ساز بومی شنیده نمیشد ولی تیزبینی جنگوک در انتخاب ملودیها و نوع تنظیمشان دو ویژگی داشت؛ اول این که تا حد زیادی مخاطبان بومی را به فضای زندگی سنتی ایل نزدیک میکرد و دیگر این که چون حال و هوای به اصطلاح امروزی هم داشت مخاطب غیربومی را نیز کم و بیش جذب میکرد و کم نبودند آن هایی که بختیاری نبودند و با “مال کنون” مسعود بختیاری خاطرههای دلانگیزی به یاد دارند.
طبیعت گرایی در آثار زنده یا بهمن علاءالدین موج میزند. او پیش از آن که با مظاهر زندگی نوین ماشینی روبهرو شود شب و روزش در واژگانی چون مه (ماه)، افتو (آفتاب)، آستاره (ستاره)، کوگ (کبک)، اور (ابر)، بارون (باران)، تش (آتش)، که (کوه) و غیره خلاصه میشد. به همین دلیل در غالب آوازهایش که معمولاً اشعارش را خود میسرود و طرح آوازیاش را به انجام میرساند چنین واژگانی بسیارند.
از این مهمتر، رویکرد آگاهانه وی به احیای آوازهای بومی با اشعاری جدید است. چه این که برخی از آوازهای کهن یا اشعار مناسب روز نداشتند و یا این که اصولاً برای مناسبت خاصی به وجود آمده بودند. مانند بهرهگیری از آواز “برزگری” و یا “صیادی” که اولی آواز کشاورزان و دومی آواز شکارچیان بوده است. او حتی از آوازهای سوگ موسوم به “گاگریو” نیز با اشعار دیگر بهره میبرد. همچنین قادر بود تلفیقی از این آوازها را ارايه دهد. یعنی بخشی از جمله آوازیاش با بخشی دیگر از آن، ریشهای متفاوت داشته باشد. نمونهاش آواز “آستاره” در آلبومی به همین نام است. علاءالدین در این لحن برگرفته از آوازهای سوگ و همچنین یکی از آوازهای کار، روایتی عاشقانه و لطیفتری از نمونه اصلی ارايه میکند که همانند آوازهای سوگ خشن و اندوهبار نیست.
دقت نظر وی یکی از عوامل توفیق او در جذب مخاطبانش بود. به جای این که در فرهنگهای دیگر به دنبال ملودی بگردد و یا خود به ساختن ملودیهای ضعیف بپردازد از آبشخور نغمات بومی نهفته در صدای ساز توشمالهای بختیاری بهره میبرد. خود میگفت: “اگر در کار کرنانوازان دقیق شویم نغمههای بسیار بسیار زیبایی پیدا میکنیم که در نگاه اول ممکن است به چشم نیایند.” با همین نگاه تصانیف زیبایی خلق کرده بود. از معروفترینشان میتوان به تصنیف “تنگ بلور” اشاره کرد که نخستین بار در رادیو اهواز با ارکستر شهری منصور قنادپور خواند.
مسعود بختیاری در طول عمر خود هیچ گاه زنی اختیار نکرد و پس از بازنشستگی نیز در جمع خانوادگی خواهرش در کرج میزیست. او از حضور در تجمعات و مجالس چندان لذت نمیبرد.
علاءالدین موسیقی بختیاری را عمیقاً درک کرده بود و قادر بود صورت متفاوت از نسخه اصل آن را به مخاطبان ارايه دهد به طوری که نه خشونت آوازهای وحشی را داشته باشد و نه چنان رنگ و لعاب شهری به خود بگیرد که دیگر نتوان آن را موسیقی قومی و محلی نامید. وی چنان که خودش می گفت ظرایف موسیقی بختیاری را از جملههای کرنانوازان دریافته بود.
تسلطاش بر ادبیات فارسی و بختیاری و همین طور برخورداری از ذوق شعری به او امکان داده بود تا کلام بسیاری از ترانههایش را خود بسراید. مانند ترانه “تنک بلور” که در سال ۱۳۵۱ با همراهی ارکستر رادیو اهواز به سرپرستی منصور قنادپور خواند.
بهمن علاءالدین در سال ۱۳۷۹ به شهرستان کرج نقل مکان كرد و پس از طی یک دوره بیماری کلیوی و عمل جراحی مثانه در صبحگاه روز جمعه دوازدهم آبان ۱۳۸۵ پس از ۶۶ سال زندگی بدون حاشیه به علت نارسایی قلبی در بیمارستان کسری جهانشهر این شهر دار فانی را وداع گفت.
پیکر بهمن علا الدین در جوار تربت برخی از هنرمندان برجسته ایران نظیر غلامحسین بنان، حبیبالله بدیعی، مرتضی حنانه، هوشنگ گلشیری و… در بقعه امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
ايسنا
روحت شاد آ بهمن. یه فاتحه بخونید برای شادی روحش
تا قرنهای آینده که هنوز اثری از قوم بختیاری هست نام آ.بهمن هم خواهد بود…