مدیر محترم سایت خبری باشگاه روزنامه نگاران مسجد سلیمان
با سلام و احترام
با استناد به ماده 23 قانون مطبوعات جمهوری اسلامی ایران و با عنایت به درج و انتشار مطلبی با عنوان«نقدی بر کتاب حماسه زاگرس، چرایی تحریف تاریخ بختیاری » به قلم سریا داودی حموله که در تاریخ ۲8 مهر ۱۳۹۲ منتشر گردید ، خواهشمند جوابیه ارسالی را به شرح ذیل، وفق ماده قانونی منتشر فرمایید
با تشکر- مصطفی علیزاده گل سفیدی- نویسنده کتاب«حماسه زاگرس»
در حالی که هنوز یک سال از انتشار کتاب «حماسه زاگرس» نگذشته است، به دلیل استقبال گسترده از این کتاب، چاپ چهارم در حال آماده سازی است و در اوضاع و احوالی که حتی بهترین و محبوبترین نشریات با کم اقبالی خوانندگان مواجه هستند، اخیراً یک نشریه زرد که به لحاظ مشی سیاسی حاکم بر آن باید آن را در شمار و در امتداد نشریات غوغاسالار دانست، برای غلبه بر این نگرانی، فروش نسخههای خود و جذب مخاطب و جلب نظر آنان در آغازین روزهای فعالیتش، ناشیانه اقدام به چاپ مطلبی کرده که نویسنده تاریخ نخوانده آن ادعا کرده است، نویسنده کتاب «حماسه زاگرس» « ضمن تحریف تاریخ درصدد تحمیل قرائتی خاص از تاریخ معاصر بختیاری به خوانندگان است». اگر چه هیچ کتابی خالی از اشکال و ایراد نیست و حتی معتبرترین کتابهای علمی نیز قابل نقد و وارسی هستند؛ اما قبل از هر چیز منتقد باید از تخصص و صلاحیت لازم و همچنین انصاف و بیطرفی برخوردار بوده و فارغ از هرگونه پیشداوری و تعصب باشد.
غیر از این باشد، تضارب آراء و اندیشهها را به سمت ستیز و کینه جویی سوق داده، فضای نقد را آلوده میکند و هیچ کمکی به رشد و بالندگی افکار و بهبود و تعالی نقد و نظر نمیکند.
انگیزه نویسنده
به دلیل انتشار کتابهایی که سراسر مبالغه، اغراق، شخصیتسازی کاذب و وارونهسازی رخدادهای تاریخی بوده است قلیل افرادی خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر القائات این آثار نامعتبر و غیر علمی باور کردهاند که برخی حوادث تاریخی و بعضی شخصیتهای در گذشته چنان بودهاند که در این کتابها روایت شده است و البته مدیریت هدفمند این روایتهای مجعول در کنار انواع مشوقها، تحسینها و سبیل چربسازیها بیتاثیر نبوده است.
همچنین ریشه بغض و کینه این شخص ناخوانده تاریخ را باید در نگاه او به تاریخ و تاریخنگاری جستجو کرد که میگوید: «…تاریخ نگاری برای رفع نقایص است نه ثبت نقایص..» امثال او که تاریخ را وارونه به حافظه خود سپردهاند، رخدادها و شخصیتهای تاریخی با هر ویژگی و کم و کیفی، صرفنظر از سفیدی یا سیاهی و بدون توجه به نقایص آنها، مقدس و تابو بشمار میآورند که نباید آنها را نقد و وارسی کرد. به همین دلیل هر نوشتهای که برخلاف ذهنیات و تفکرات قالبی آنان عرضه گردد، برنتابیده آن را به باد ناسزا میگیرند. دلیل او از ارائه این تعریف نسنجیده از تاریخنگاری این است تا حاشیه امنی برای توهمات و تخیلات ذهنی خود که به دور از حقیقت است، پدید آورد.
درحالیکه از نگاه دانشمندان، علم تاریخ «دانش بررسی و بیان وقایع تاریخی و تبیین چرایی و چگونگی وقوع آنها است»؛ این شخص که دیگران را به دلیل «بی اطلاعی از تاریخ» و «نقض اصل بیطرفی» سرزنش میکند، نمیگوید کجا و کی تاریخ نگاران و مورخان به دنبال رفع نقایص رخدادهای تاریخی بودهاند و چگونه و با کدام شیوه علمی میخواهد در پدیدههای تاریخی- که در گذشتههای دور و نزدیک به وقوع پیوسته و به آنها دسترسی نیست- دخل و تصرف کرده و نقایص تاریخ و سیاهیهای آن را رفع نماید.
کدام تحریف و تحمیل؟! اگر تحریف صورت گرفته چرا مصداق و نمونه عینی آن را مستند ارائه نکردید؟!
تمامیت این مطلب ناپخته و غرضآلوده که گویی نویسنده خواسته بغضش را یکجا (بترکاند)، این است که کتاب حماسه زاگرس «تحریف تاریخ است» اما نویسنده به شیوهای مستند و علمی حتی یک نمونه و مصداق عینی برای اثبات پیشداوری خود ارائه نکرده است.
نویسنده مطلب اگر چه با ادبیاتی به ظاهر منطقی و علمی نیش تند خود را آغاز میکند تا به خواننده القاء نماید که اهل علم و منطق است اما چنان رویکردی خشمآلود و با عتاب در پیش گرفته که فراموش کرده است که مشی و رویهای که ایشان اتخاذ کرده، نزد هیچ نقَاد منصفی مقبولیت ندارد و اصولاً نمیتوان نام آن را نقد و آسیب شناسی گذاشت.
وی که اسناد ارائهشده در متن کتاب را یعنی خط و امضای طرفین درگیر را «درجه چندم» معرفی کرده است، نگفته است در کدام کلاس درس تاریخ و روش تحقیق به تحصیل پرداخته است که «منابع دست اول» را کتمان کرده و غیر قابل استناد دانسته است. ارزش علمی کتاب و آن چیزی که خواننده را قانع میکند تا روایت این کتاب را بپذیرد (همان چیزی که همفکران وی را عصبانی میکند)، همان اسناد ارائه شدهای هستند که ایشان در باره اصالت آنها تردید مینماید. منطقی که در ادبیات این اسناد نهفته است، برای امثال نویسنده به اصطلاح منتقد غیر قابل تحمل است و شاید نگران است اگر این اسناد را بپذیرد باید سندی را که 32 نفر از کلانتران هفت لنگ در ضدیت و مخالفت با اتفاقاً جعفرقلی خان سردار اسعد امضاء کردهاند و 5 نفر از امضاء کنندگان نیز اقوام و بستگان او هستند، بپذیرد. پس برای اینکه احساسات قوممدارانهاش جریحهدار نشود باید این اسناد را انکار نماید.
حال این پرسش مطرح میشود, اگر نوشته، مهر و امضای « علی مردان خان، آ اسکندر و آبندر بابااحمدی و…» را فاقد سندیت دانسته و به عنوان سند و منبع دست اول نمیپذیرید باید به گفته و نوشته کدام ننه کلثوم استناد کرد؟
در کتاب حماسه زاگرس به تکتک سوالات مطرحشده از سوی نویسنده، با استناد به منابع معتبر و اسناد دست اول و بدون توجه به برخی روایتهای شفاهی که در یک قیاس عقلی نااعتباری آنها آشکارا معلوم شده است، پاسخ داده شده است. اما شگفت آن که یا این شخص کتاب «حماسه زاگرس» را نخوانده یا به دلیل وحشتی که از منطق علمی حاکم بر کتاب دارد، عمداً راه تغافل در پیش گرفته، شاید در این شلوغی بازار، تیرش در تاریکی به هدف خورده و کسی خریدار عتاب و تشرهایش گردد.
نقش جعفرقلی خان سردار اسعد در سرکوبی قیام علی مردان خان
یکی از موضوعاتی که باعث بغض و خشم نویسنده مطلب مورد نظر شده است، این بوده که چرا در کتاب حماسه زاگرس این اتهام را متوجه جعفرقلی خان سردار اسعد و عدهای دیگر از خوانین دانسته که آنان در سرکوب قیام عمومی بختیاریها در سال 1308 شمسی نقش فعالی داشتند.
بد نیست گفته شود در ایامی که عموم بختیاریها درگیر یک خیزش و قیام اصیل و عمومی بودند، جعفرقلی خان سردار اسعد «وزیر جنگ»، دست راست رضاشاه،فرمانده جنگ و اول سرکوبگر بود و در آن اوضاع و احوال وظیفه اصلی او سرکوب شورشهای مختلف در گوشه و کنار کشور بود.
حال این پرسش مطرح میشود آیا واقعاً تصورتان این است که وزیر جنگ رضاشاه هیچ نقشی در سرکوب بختیاریها نداشت؟
ایکاش قبل از اینکه این نوشته را تنظیم میکردید، حتی برای یک بار هم که شده گذرا و سطحی کتاب «خاطرات جعفرقلی خان سردار اسعد» را مرور میکردید تا کاسه داغتر از آش نمی شدید و درمییافتید که چگونه او از نقش خویش در سرکوبی عشایر و ایلات پرده برداشته است.
جعفرقلی خان سردار اسعد آشکارا در باره علی مردان و قیامش در کتاب «خاطرات..» در صفحه 232 و 233 خود چنین مینویسد: «…در این موقع یاغیگری بختیاریها علنی شد…. زود من طهران حضور شاه رفتم و اطلاعات خود را عرض نمودم… در حقیقت رییس کل یاغی علی مردان خان چهارلنگ بود… ایل آزادیخواه تاجبخش، به واسطۀ نالایقی رؤساء، مبدل شد به ایل دزد و مشتی نالایق یاغی نوکر اجنبی!».
آیا شما نوشته جعفرقلی خان را انکار میکنید که مینویسد: «… صمصام السلطنه و امیر مفخّم به امر شاه طرف بختیاری حرکت کردند…» تا اسباب شکست قیام را فراهم سازند. آیا نقش محمدتقی خان شجاع الممالک و پسرش را به رغم دستنوشتههایشان انکار میکنید؟
نویسنده مطلب بغض آلود در ادعای حمایت از قومیت و آرمانهای هم تبارانش صادق نیست؛ زیرا جعفرقلی خان سردار اسعد در «خاطراتش…» آشکارا به ایل بختیاری توهین میکند و آنها را «… دزد و یاغی و راهزن و نالایق…» معرفی میکند اما او غضبناک شده است که چرا از جعفرقلی خان انتقاد میشود.
حقیر با استناد به نامهای با امضاء و مهر 32 نفر از کلانتران محترم هفت لنگ- که 5 نفر از آنان از بستگان مادری نویسنده مطلب مورد نظر هستند- نوشتم که قیام عمومی بختیاریها هم علیه رضاشاه بود و هم بر ضد خوانین وابسته به دربار. مشکل اینجاست که نویسنده نمیخواهد قبول کند بستگانش مخالف خوانین بودند چون برای او قابل هضم نبوده، احساساتش جریحهدار میشود و نمیتواند خان شیفتگی خود را توجیه نماید. عدهای تاریخ را وارونه به حافظه خود سپردهاند و لجوجانه نمیخواهند به غیر آنچه در ذهن جا انداختهاند، بازگو گردد.
محض اطلاع شما تصویر این نامه ارائه میشود. در میان امضاء کنندگان اسامی: آبندر و آسکندر بابااحمدی، حاجت مراد بختیاروند، آعزیزالله ، آنصرالله، آاکبر و آطهماس شهنی، ملا محمد و ملا بازفتی موری و آفرهاد منجزی چلویی دیده میشود. آنان به صراحت در باره خوانین بختیاری که جعفرقلی خان در راس آنان بوده خطاب به خوانین بابادی ساکن در خانمیرزا چنین نوشته اند: «…کار را به جایی رسانیدهاند که نوامیس بختیاری دارد از میان میرود. خوانین عظام از این مرحله نهایت بشاشت را هم دارند، ناموس بختیاری مستملکاتی بوده که تمام را برده و غصباً به هر وسیله بوده تصرّف نمودند. چه اتفاقاتی بوده که به سر ماها رفته و خودتان اطلاع دارید. لذا بنابر این، بیش از اینها نتوانستند زیر این بار طاقتفرسا تحمل نمایند. این است که بغتتاً، لاجرم به هیجان آمده، عموم ایلات بختیاری از قبیل: چهارلنگ و بختیاروند و بابادی و راکی و گله و بابا احمدی و حسیوند و خواجههای موگوئی و زلقی و غیره و غیره و تمامت طوایف بختیاری بلااستثناء به هیجان آمده، اردوئی فوق تصوّر در تنگگزی تمرکز داده. حرفشان این است که بیش از این، تحمّل جور و ظلم و ستم و تعدّیات طاقتفرسا را نتوانیم نموده…»
این مطلب در کتاب «لردگان در مسیر تاریخ» نوشته «ساسان طهماسبی کهیانی» نیز آمده است.
به راستی این سند دست اول را چگونه میتوانید توجیه و انکار نمایید؟ اگر مستندات بالا سند دست اول نیستند، شما اسناد و منابع دست اول را چگونه معرفی مینمایید؟
چرا دروغی آشکار؟ لطفاً آدرس دقیق بدهید.
کجا و کی، در کدام صفحه، نویسنده کتاب حماسه زاگرس خواسته است قیام بختیاریها را یک «قیام درون قومی» معرفی کرده و خدمات علی مردان خان را به زعم شما به نام «رقیبش» ثبت کند.
اتفاقاً یکی از شبهاتی که در این کتاب به درستی پاسخ داده شده است همین شبهه بوده که عدهای خواستهاند قیام علی مردان خان را طغیانی علیه هفت لنگها قلمداد کنند. خوب است به صفحه 111 کتاب مراجعه نمایید.
به جرات میتوان گفت در کمتر کتابی به اندازه کتاب «حماسه زاگرس» به نقد سیاستها و برنامههای پهلوی اول در قبال عشایر و ایلات ایران پرداخته شده است و انگیزه اصلی شیر بختیاریها از قیام مقابله با رضاشاه معرفی شده است. حال چرا این مطلب مهم از نگاه به ظاهر تیزبین منتقد پنهان مانده است جای بسی تعجب دارد و حتماً بدان علت است که ایشان کتاب را نخوانده است.
ایراد به طرح جلد
طرح جلد کتاب، ترکیبی از عکسی منتشر نشده از شیرعلی مردان و نقشه سرزمینی که محدوده قیام، مسیر حرکت و محل درگیری را نشان میدهد، میباشد و مقصود کوچک سازی سرزمین بختیاری نبوده است. با اینکه طی یک مکالمه تلفنی به نویسنده مورد نظر توضیح لازم داده شد. لیکن گویی عدهای شهید علی مردان خان را در قامت یک صاحب اندیشه نمیپسندند بلکه وی را فقط در حد و اندازه یک تفنگ به دست بله قربانگویی و دنباله رو خوانین و دست پرورده امثال سردار ظفر میخواهند. به زعم آنان حماسه فقط با تفنگ و خشونت خلق میشود فکر و تفکر نمیتواند حماسهساز باشد. از عکس علی مردان خان ایراد گرفتند و عصای او را به چوبدستی تعبیر کردند. آیا این تصویر واقعی از علی مردان که خودش با همین هیبت گرفته است توهین است یا عصا را چوبدستی معرفی کنیم؟
علی مردان به عنوان یک جوانمرد متعهد و وطن دوست از اساس مخالف استعمار، استبداد و دیکتاتوری بود، خواه این دیکتاتور رضاشاه باشد یا شاهکهایی در قد و قامت یک خان. شخص به اصطلاح منتقد هرگز علی مردان را نشناخته و هیچ نوشتهای از او نخوانده است فقط نمیخواهد او را در مقابل ذهنیات و توهمات ناموزون تنیده در ذهن خود ببیند. هر کوره سوادداری وقتی نامه علی مردان را به رییس مجلس شورای ملی بخواند به نگاه و نگرش او با دیکتاتور و دیکتاتورمآبان پی میبرد؛ اما شگفتآور است که نویسنده با این همه ادعا این نامه تاریخی را نخوانده است.
لازم است گفته شود در فرهنگ ما عصا تنها نشان پیری و سالخوردگی نیست بلکه در گذشته مرسوم بوده است که بسیاری از بزرگان عصا به دست می گرفتند و آن را نشان بزرگی و مرتبه بالا می دانستند چنانچه در تصاویر برجای مانده از بزرگان بختیاری به مطلب کاملاً مشخص است.
چرا نادانسته تاریخ را تحریف میکنید؟
چه اصراری دارید که جعفرقلی خان سردار اسعد را که یکی از ارکان شکل گیری قدرت رضاشاه بوده و در سرکوبی مخالفان رضاشاه حتی بختیاریها و تحکیم پایههای قدرت وی نقش ویژهای داشت، مبرا و موجه سازید؟
چرا میخواهید اشخاصی که به دلایل شخصی و برای انتقام گیری و به تلافی اموال و املاک از دست رفته در واپسین لحظات به عموم بختیاری پیوستند، عنوان روشنفکری بدهید. اینها تا لحظات آخر در صف مخالفان بودند قبول ندارید به صفحه 232 و 233 کتاب خاطرات سردار اسعد مراجعه نمایید.
بروید در باره علل و اهداف تشکیل «اتحادیه چهارمحال و پشتکوه» و مبارزات آنان تحقیق نمایید، ببینید چه کسانی در مقابل مردم بودند. کجای دنیا به زورگویان، سرکوبگران و ستمگران عنوان روشنفکری میدهند؟! آیا در قاموس شما تعریف روشنفکری متفاوت است؟
محض اطلاع شما باید گفته شود که بختیاریها در آن زمان هیچ حزبی تشکیل ندادند بلکه برای سازماندهی نیروها و رهبری عملیات شورایی متشکل از کلانتران بختیاری تشکیل دادند که نام آن را «هیات اجتماعیه بختیاری» نام نهادند که بیش از دو ماه نیز دوام نیاورد.
لطفاً برای اثبات توهمات خود حداقل یک مدرک شبهه دار ارائه دهید.
سخن آخر با منتقد نگران فرهنگ
نویسنده این مطلب بیاساس نه تنها نگران تحریف تاریخ نیست! بلکه ابزاری برای تثبیت و مشروعیت دادن تحریفهایی است که در تاریخ بختیاری صورت گرفته است زیرا اگر واقعاً دغدغه فرهنگی و دلسوزانهای در این زمینه داشت:
1-اگر نگران تحریف تاریخ هستید چه نشستهاید ماهی نیست در باره تاریخ و فرهنگ بختیاری «شبه کتابی» نوشته نشود که پر از اغراق و مبالغه و تحریف و دروغ است شما که درد و دغدغه قومیت دارید چرا سکوت اختیار کردهاید؟
وارونهسازی تاریخ تا آن اندازه پیش رفته است که حتی هرزگی به حماسه تبدیلشده و اباحهگری به سنت پسندیده ایلی!
2- پیرامون شیرعلی مردان بختیاری روایتهای مختلفی در قالب کتاب و مقاله عرضه شده است. کدام یک از این آثار مستند است و به حقیقت نزدیک. اگر کمی انصاف داشته باشید، روایت حماسه زاگرس را با آنها مقایسه نمایید خواهید که این کتاب چنانکه بسیاری اذعان کردهاند، یک اثر فاخر است. حال جای بسی تعجب دارد از این موضع گیری ناپخته و نسنجیده!
3- آیا کتاب حماسه زاگرس که حداقل دهها استاد دانشگاه و پژوهشگر در محافل مختلف به آن نمره قبولی دادهاند و در یک سال چهار بار تجدید چاپ شد، تاریخ را تحریف میکند یا «آنهایی که با اقتباس و گرته برداری ناشیانه از نمایشنامهها و رمانهای تاریخی، بیگانه با تاریخ و فرهنگ ما و اداهای روشنفکرمابانه و فمینیستی در صدد تحریف و مخدوش سازی چهره زن و مرد مسلمان ایرانی هستند»؟
4-به راستی نوشتهها و عبارتهای ابهامآلود، مشمئزکننده، فانتزی و بیگانه با فرهنگ ملی و خردهفرهنگهای ایرانی کی و کجا به فرهنگ ایرانی و اقوام، خدمت یا خدماتی ارائه کرده است. لطفاً آدرس بدهید. تنها ثمره آن بدبینی بیشتر جامعه به تحصیلکردگان و دور شدن مدعیان روشنفکری از جامعه و انزوای بیش از پیش آنان بوده است. به راستی تفکرات روشنفکرمابانه و فمینیستی در بین بختیاریها چه میزان قابلتحمل است و خریدار دارد؟
5-اگر واقعاً دلتان برای هم تبارانتان میسوزد بهتر این است که کاری با آنها نداشته باشید بروید دنبال کار خودتان و ادعاهای روشنفکرمابانه را محدود به نشریات زردی بکنید که برای جذب مخاطبان نداشته، دست و پا میزنند و هر حیلتی به کار میبندند.
6- گفتهاید «…از لحاظ قانونی جعل تاریخ قابل پیگیری است،کسانی که تاریخ قومی را زیر سوال میبرند،طبق قانونی عرفی و شرعی باید پاسخگو باشند…» لطفاً ابتدا مدارک خود را مستند ارائه دهید، جرم افراد را اثبات و اذهان مردم را روشن نمایید بعد قیافه حقبهجانب به خود بگیرید و سخن از قانون و شرع بزنید.
اما کتاب «حماسه زاگرس» این افتخار را داشته است که با ارائه تصویری روشن و ارزشمند، اذهان بسیاری را به تاریخ بختیاری جلب کرده و شخصیت ارزشمند شهید راه آزادی را نه آن گونه که شما میخواهید بلکه آن چنان که بوده معرفی و تصویری جامع و صحیح از او ارائه کرده است. تا نسلهای جوان و آینده بدان افتخار کنند و بدانند که در کهن ایل پرافتخار آنان مردانی بودند که نه روی خوش به استعمارگران نشان دادند و نه اهل سازش با دیکتاتورها و دیکتاتورمآبها بودند و نه خود را تافتهای جدا بافته از مردم میدانستند. بلکه به ارزشها و اصالتهای دینی و ملی خود افتخار میکردند، رویای سربلندی ایران را در سر میپروراندند و همیشه در کنار و همراه مردم بودند.
امروزه اگر تمایل شدیدی برای برپایی همایش در تجلیل از نام بلندآوازه شهید شیرعلی مردان به وجود آمده است و راه برای نامگذاری اماکن عمومی به نام این اسطوره هموار شده است، تردید نداشته باشید کتاب حماسه زاگرس بیتأثیر نبوده است.
برای روشن شدن ذهن این به اصطلاح منتقد ناشی، نامه شهید علی مردان خان و نامه 32 نفر از کلانتران هفت لنگ بختیاری آورده میشود. متن نامه ها به وضوح قابل خواندن است و نیازی به بازنویسی نیست.
قضاوت را به خوانندگان و مردم که بهترین داوران هستند میسپاریم
1- نامه شهید علی مردان بختیاری
2- نامه 32 نفر از کلانتران هفت لنگ بختیاری
درود بر آقاي گل سفيدي… مورخ مطرح تاريخ بختياري
خسته نباشيد ميگم به آقاي عليزاده گل سفيدي. اين كتاب رو هر چي گشتم تو مسجدسليمان پيدا نكردم. چجوري ميشه تهيه اش كرد…
قابل توجه مدیر محترم سایت و همچنین نظردهنده گرامی با عنوان ((حسین پور/جدید))به دلیل اینکه نام نظردهنده (حسین پور) نزد این سایت بنده می باشم لطفن عنوان خود را کامل یا تغییر دهید با تشکر حسین پور +++ (((بازدیذ کنندگان عزیز جهت اطلاع)))
بالاخره دم خروس یا قسم حضرت عباس ؟
به نظر میرسد که در این زمینه صاحبنظران، مورخین و پژوهشگران مرتبط میبایست بصورت مستدل و مستند اظهار نظر کرده و از تحریف تاریخ و یا نگارش مغرضانه و جهت دار یا هدفمند آن جلوگیری به عمل آورند.
با سلام به هر دوی این عزیزانِ نویسنده و منتقد،
اگر هدفتان صرفا” نقد دقیق و همچنین دفاع مستند از مطالب کتاب مذکور باشه بهتر از اینه که توی این نقدها و دفاع ها بی احترامی و متهم کردن یکدیگر دیده بشه.
وقتی با یک بیان مستدلل و مستند میشه در مورد چیزی صحبت کرد چه لزومی داره همراه با عصبانیت و بی احترامی حرف زد ؟
با سلام به هر دو بزرگوار. من نقدهای خانم داودی را از طریق مطبوعات دنبال می کنم. می دان ایشان هیچ وقت فرد آسان گیری نبوده اند و تا آنجا که من می دانم استاد دانشگاه هستند و همیشه بر در نوشته هایشان بر مولف سخت گرفته اند.خوانندگان ملاحظه بفرمایند که لحن گل سفیدی تند است یا داودی< خوانندگان بفرمایند حرمت استادی را کدام رعایت کرده اند؟ مخاطبان بفرمایند گل سفید هیچ دفاع ی هم از خود نکره اند و بیشتر به پیکره ی کتابشان لطمه زذه اند. من وقتی در روزنامه آرمان نقدی از ایشان راجع به یکی از شاعران خواندم فکر کردم دیگه شاعرش شعر نمی گوید ولی شاهد بودم که شاعرش چه با روحیه و خوشحالی از دانش نقد ایشان صحبت می کردند.جناب گل سفید خوددار باشید. شما نباید با این لحن ایشان ا متهم به بی اطلاعی کنید. زیرا هر کسی از زاویه خود به کتاب مبی نگرد.جناب گل سفیدی و خانم داودی هر دو خسته نباشید.زحمت کشیدید.
همین نقد و جوابیه موجب میشود چاپ آن به چند برابر برسد ، بنابراین آقای گل سفیدی باید از خانم داودی شاکر باشد !! همچنین آقای گل سفیدی باید تمرین کند در مقابل نقدها شکیباتر باشد د با نرمش بیشتری پاسخ بدهد ، با آرزوی توفیق برای نویسنده کتاب و خانم داودی .
آقای گل سفیدی باید بخشی از درآمد کتاب را به سایت روزنامه نگاران مسجدسلیمان بدهد چون نقد خانم داودی و جوابیه منتشر شده بهترین تبلیغ است برای فروش کتاب ، همچنین چرا مولف باید اینقدر از یک نقد برآشفته شود ، مگر قرار است همه به به و چه چه بگویند ؟ انتظار همه این بود که ایشان با متانت و احترام با خانم داودی بعنوان یک منتقد مواجه میشد نه با این تندی و ترشرویی و بعنوان یک دشمن !!
کتاب حماسه زاگرس اثر ارزشمندی است این جاروجنجالها به دلیل ترس از پیام ناب کتاب است کتابی که آشکارا تحریف کنندگان تاریخ بختیاری را رسوا میکند در زمانی که کتابهای فاقد ارزشی در باره تاریخ بختیاری روانه بازرار میشود این کتاب ارزش زیادی دارد
به اعتقاد من استاد گل سفيدي مي بايست كمي دامنه صبر و تحملش را بالا ببرد..كارهايي كه نقد مي شوند يقينا تاثير گزار بوده است. توجه داشته باشيم كه سركار خانم حموله نيز از اساتيد و منتقدان به نام در حوزه تاريخ و شعر بختياري هستند و به هيچ وجه از نوشته ايشان من اينگونه برداشت نكردم قصد تخريب دارند.. هر اثري كه بيرون مي آيد يقينا موافقان و مخالفان زيادي خواهد داشت… نبايد اينگونه فكر كنيم كه اگر كسي بر كاري انتقاد مي كند حتما مي خواهد ما را تخريب كند. به هر حال اين عزيزان هر دو از فرهيختگان جامعه بختياري هستند. دست به دست هم دهيم و ….
کتاب حماسه زاگرس بسیار مستند و علمی است درود بر نویسنده
درود خیلی ها در نقد این کتاب روی بی ادبی راسفید کردند با الفاظ زشت وناپسند ای کاش اینها تاریخ را از عمق وجود بخوانند نه با چشم حسات وغرض .نه با تفکرات غلطی که بعضی ها سالیان سال بخورد مردم بختیاری دادند
درود جای تشکر دارد از سایت روزنامه نگاران جوان مسجد سلیمان که این فضا را ایجاد کردند جهت نقد وتبادل نظر برای همتباران . کتاب حماسه زاگرس همه طبق اسناد مکتوب در کتاب نوشته شده اگر نویسندگان مغرض بدون سند تاریخی را منتشر کردند گناه آنان به گردن استاد علیزاده گل سفیدی نیست هر چند هیچ کتابی خالی از اشکال نیست
ایشان جدیدا کتابی بنام کیان ارثی .فراز وفرود محمد تقی خان کنرسی بختیاری نوشتند ومدت سه سال تمام نوادگان محمد تقی خان وپنج برادرش را در جریان گذاشت نزد همه آنها رفت واطلاعات گرفت وقبل از چاپ نیز یکبار دیگر از نظر آنها گذراند وبعد چاپ نهایی شد حال اگر کسی نقل سینه به سینه را به گزاف به ایشون گفته باشد گناهی متوجه جناب گلسفیدی نیست
جالب اینکه نه مولف کتاب آقای گلسفیدی و نه خانم داودی حموله هیچکدام تاریخ خوانده و دانش آموخته رشته تاریخ نیستند و هر دو پایشان را در کفش تاریخنگاران متخصص کرده اند.
درود بر همتباران . خب در چند جمله و کلمه نمی شود به تفسیر این کتاب و تشریح مطالب ارائه داده شده پرداخت. به نظرم هر کس باید در حیطه تخصصی خود به بحث، بررسی، کنکاش و تبادل بپردازد. یا اینکه از تجربه و مطالعه خاصی برخوردار باشد. آقای گل سفیدی هم در زمینه تاریخ تخصصی ندارد و می بایست قبل از به چالش کسیدن تاریخ بختیاری اطلاعات خود را به چالش بکشاند . یکی از علل عدم پیشرفت ما بختیاری ها همین تخریب های درونی است که ریشه ای دارد از جنس …………