باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان/ پدرام طاهری: نیما حافظی نخستین اثرش را با نام چوپی منتشر نموده است. وی فرزند علی حافظی اهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک موسیقی بختیاری است نیما ۱۴ مرداد۱۳۶۷ در مسجدسلیمان و در خانواده ای سرشار از موسیقی متولد شد، از کودکی علاقه به موسیقی و ریتم در او نمایان بود تا آن که با تشخیص پدر به فراگیری تکنیک و شناخت ریتم که اساس موسیقی است پرداخت ساز سه تار را هم به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد و همچنان در حال فراگیری است، او سال ها ردیف موسیقی ایرانی و مقامی بختیاری را از کلاس های استاد علی حافظی بهرمند شده است و علاوه بر آن تجربیات اجراهای زنده در گروه هایی همچون نی نال، آرنگ، بنگ ایل و….. وبا خوانندگان سرشناسی همکاری و فعالیت داشته است.
نیما حافظی کار رسمی موسقی خود را با تصنیف نوروز شروع کرد و در ادامه نخستین اثرش را به نام چوپی وارد بازار موسیقی نمود. حافظی نجربیات و دیدگاه اش در مورد موسیقی بختیاری را اینچنین بیان می کند: تقسیم کار در موسیقی بختیاری لازم است انجام شود، خوانندگی از جمله هنرهایی است که در فرهنگ قوم بختیاری رسالت مهمی دارد ولی باید مجری عوامل تولید یک اثر باشد و بهتر است فقط بخواند تا اینکه چند نقش در کار موسیقی برعهده بگیرد. موسیقی و شعر بختیاری با مشکلات و کاستی هایی از جمله فقر واژگانی، فقر نوازندگی و افزایش بی رویه خوانندگی مواجه است. موسیقی توهم زا است و پایین دست را درو می کند ، شناخت ریتم برای یک خواننده موسیقی بختیاری الزامی است. موسیقی زندگی کامل است و هنرمند موسیقی باید برهمه جوانب و عناصر پیرامونش تمرکز داشته باشد، مطالعات ام به روز است، مخاطبان امروز موسیقی بختیاری بیشتر شهروندان شهرنشین هستند، واقعیت آن است ما بچه های نسل امروز وقتی فلکلورها و برزگری را می خوانیم تجربه، حس و بک گراندی از گذشته نداریم، برخی نوازندگان سنتی و بومی ما هم هنگام نواختن بک گراندی از گذشته ندارند، نباید تنها گذشته را ورق بزنیم، نسل امروز باید تاریخ خودمان را بسازیم، موسیقی بختیاری با تجربه نمودن وزن ها و قالب های متنوع شعری می تواند رشد ملی و بین المللی داشته باشد. باید نگاه بزرگ به موسیقی بختیاری داشته باشیم، احترام به جایگاه و کلام شاعران همه گویش ها و لهجه های سرزمین بختیاری در موسیقی باید رعایت شود. متن کامل این گفت را می خوانید:
–روند انتشار آلبوم چقدر به طول انجامید؟
موسیقی آلبوم که شکل گرفت بعد آمدیم روی شعرها کار انجام دادیم که پردازش برخی شعرهای فولک کار سختی بود و از سروده های شاعران ارجمند کورش کیانی قلعه سردی، اسدالله اسدی نیز کمک گرفتم. در کلیت این آلبوم نزدیک دو سال پیش ما بوده و درگیر آن بودیم. مشکلات هزینه ای هم داشتیم و تصمیم گیری برای محل ضبط و تنظیم آن باعث زمان بر شدن فرایند کار شد. جا دارد از حمایت و کمک جناب “سیروس راکی پور” قدرشناسی نمایم.
به نظر من یک اتفاق جالب و پیامد مثبتی که در پی انتشار آلبوم «چوپی» در فضای فرهنگی و هنری بختیاری شکل میگیرد، پر نمودن شکاف دو نسل موسیقی علی و نیما حافظی است، مانند آنچه در موسیقی ملی کشورمان بین استاد محمدرضا شجریان و همایون شجریان به خوبی صورت گرفته است، در این مقایسه برایم جالب است که شما نیز یک دفعه و جهشی سراغ خوانندگی نرفتهاید و یک پروسه از تجربه ی نوازندگی تنبک و همراهی اجرای ساز در کنار پدر را طی نموده و سپس وارد عرصه ی خوانندگی شدهاید. این روند فعالیت هنری خودتان را چگونه ارزیابی میکنید؟
این برنامهریزی فردی خودم نبود و دیدگاه پدرم بود که طی کردن تجربه باید در اولویت کار موسیقیام قرار بگیرد، در سن چهاردهسالگی ساز تنبک را به توصیه پدر انتخاب و سپس ریتمها را یاد گرفتم، در کنسرتها و اجراهایی با خوانندههای مطرح بختیاری مانند علی تاجمیری، کورش اسدپور، شیروان نصراله پور (بختیار) و بسیاری گروههای موسیقی دیگر کار کردم.
کمی جلوتر که رفتم احساس کردم باید یک ساز دیگر را یاد بگیریم و نیزگوشه های موسیقی را یاد بگیرم، ساز سهتار را انتخاب و در حال یادگیری و گذراندن آموزش آن هستم. کلاسهای آواز هم گوشههای ایرانی و هم آوازهای بختیاری را نیز در محضر استاد حافظی میآموزم.
در واقع پرورش اصلی هنری من بیشتر در خانه بوده و شخص خاصی به غیر از آقای علی حافظی مربی من نبوده است، این که چرا تنبک و سهتار و بعد آواز را انتخاب کردم به خاطر اهمیت ریتم است؛ یک نکته مهم که اساس موسیقی بختیاری بشمار میرود همین شناخت ریتم است و من به لطف آموزشهای پدر این ریتمها را یاد گرفتم. البته اشارهای که به ویژگی اثر به عنوان پر شدن شکاف دو نسل داشتهاید در مورد آقای ملک محمد مسعودی و فرزندشان امیر مجاهد نیز صورت گرفت.
به نظر میرسد خوانندگی در موسیقی بختیاری کار و هنر سادهای نباشد؟
کار هنری است سختی کار اینجاست که در بختیاری رسالت فرهنگی مهمی دارد.
شکل گیری و خلق یک آواز و ترانه و ملودی اصیل و نوین بختیاری تا خوانش صحیح آن باید فرایند سختی باشد هم برای آهنگساز و هم خواننده ی کار. یک آهنگساز و خواننده بختیاری از چه شاخصهها و ویژگیهایی باید برخوردار باشد؟
من نمیتوانم بهجای آهنگساز، ترانهسرا و تنظیمکننده نظر بدهم چون هرکدام مبحث و کار تخصصی است.
درسته که پروسه ساخت و خلق یک اثر موسیقی زمانبر و رنج روح به همراه دارد، برای یک خواننده هم واقعاً کار سختی است که هم ساخت و هم اجرای آن را انجام دهد، به نظرم سختتر از ساخت را باید اجرا دانست. ما مجری صدای تنظیمکننده و موسیقی هستیم که باید احساس همه این عوامل را به شنوندگان منتقل کنیم و مهمتر مجری یک فرهنگ.
کار یک شاعر برای سرودن یک ترانه و همراهی با آهنگساز واقعا سخت است معنای ترانه و شعر باید با معنای کار آهنگساز هماهنگ باشد مانند آواز غریو ولات. ترانه سرا برای سرودن ترانه خود باید دنبال مفهوم باشد اگر با خواست آهنگساز ارتباط نداشته باشد اصلا موفق نخواهد بود.
برخی خوانندگان خودشان آهنگسازی میکنند و خودشون هم شعر میگویند در واقع وقتی اسم آهنگساز روی خودشان میگذارند باید بتواند ساز بزند و موسیقی ایرانی را به خوبی بشناسد وقتی کسی از لحاظ ادبیاتی هم ضعیف باشد و نتواند آهنگسازی کند نباید نام خودش را آهنگساز بگذارد.
فرزند علی حافظی بودن این فرصت را به نیما داد، تا قدری بیشتر از سایرین، از محضر و گنجینهی داشتههای ایشان بتواند بهرهمند شود، بهرحال یک هنر کهن و دارای پیشینه از رازها و کُدهایی برخوردار است، اکنون تا چه اندازه توانستهاید این میراث را در مسیر انتقال از پدر به پسر خوب درک و فهم کنید و رموز آن را دریافت نمایید؟
تمام تلاش خودم را کردم برای یادگیری آوازها و نغمههای بختیاری البته استاد حافظی تفاوتی بین شاگردهایش نمیگذارد محتوای کلاسهای من با دیگر شاگردانش یکی بود و هیچ تفاوت ویژهای برای من قائل نبودند و این را گزینه و روش مثبت میدانم که کلاسهای ایشان را در کنار دیگر شاگردانش طی نمودم، آقای حافظی تاکید میکنند: نیما در معرض این موسیقی خواسته یا ناخواسته قرار گرفتهای و ناگزیر بودهای ولی این که چه خطی را انتخاب میکنید دست خودت است و هر انسانی خودش میشود و الزاماً نباید کپی دیگری باشد.
بر این باور هستم گاهی ممکن است یک استاد همه آموزهها را براساس یک شیوه به شاگردش انتقال ندهد، گاهی یک شاگرد از چشمهسار یک استاد جرعهای بنوشد، شاید نشود از یک استاد همهی علم و گنجینهاش را گرفت. به قول شاعر: «تو خود حدیث مفصل بخوان این مجمل» به یقین ایشان میگویند شما خودت کُدها را تلاش کن درست دریافت کنی!
مشتاقم بیشتر بدانم امروز نیما میتواند یک ملودی، تصنیف و آواز طبق ساختار موسیقی بختیاری بسازد؟
در همین آلبومم تلاش کردم از لحاظ موسیقیایی کمک پدرم باشم ولی این که بخواهم کاری را انفرادی انجام دهم، تجربهاش را فعلاً به صورت کامل ندارم ولی یقیناً در آینده آن را تجربه میکنم واقعیت آن ست کار آسان نیست و اگر بخواهم خلق اثری را انجام دهم باز هم از تجارب پدرم استفاده میکنم.
برای ساخت یک اثر موسیقی باید آنقدر سوادش را داشته باشی که بتوانی ملودی را به خوبی درست کنی باید زیر و بم کار را درک کنید تا ترانه ضعیف ساخته نشود، البته معتقدم نه تنها من بلکه بهتر است در خوانش ترانههای بختیاری، خواننده تنها بخواند، ترانهسرا ترانه را بسُراید و آهنگساز هم خودش آهنگ را بسازد، چون موسیقی همهاش به هم مرتبط است ازجمله نوازندگی، شعر، آهنگسازی و خوانندگی و ناگزیر این حس در فرد ایجاد میشود که به دیگر اعضای تیم ترانه مشورت بدهد ، در موسیقی هر فرد پس از کسب تجربه نخست باید خودش را در اختیار بگذارد و سپس توانمندیاش را نشان بدهد. موسیقی یک زندگی کامل است و هر کسی در زندگی خصوصیاش باید همه جوانب پیرامونش را نگاه کند؛ در موسیقی هم مانند زندگی شخصی از خانه گرفته و ارتباطات تا همه چیزها ولی در برخی عناصر باید تمرکز شدید کرد و بیشتر نشان و پردازش دهد تخصصیتر روی آن کار کند.
اثر نخست را با سه شاعر با سابقه و شناخته شده بختیاری، کورش کیانی- جبار رضایی و اسدالله اسدی کار کردهاید استفاده از آثار این سه شاعر به دلیل شناخت عمیق شما از آثار آنها بوده است؟
این سه شاعر ارجمند جنابان کورش کیانی، اسدالله اسدی و جبار رضایی با ما هم ارتباط دوستی و خانوادگی دارند.، همان طور که استحضار دارید تصنیف های (بی عروس) و (نای نای ) توسط شاعران کورش کیانی و اسدلله اسدی ساخته و پردازش شد، درباره تعامل با شاعر ارجمند جبار رضایی اضافه کنم کتابی دارد به نام «تش و تنگ». پدر هرازگاهی کتاب را ورق میزد و در شعرهای کتاب دقت مینمود و میخواند، پیش تر ملودی اش را ساخته بود و آماده داشت، هنگامی که به شعر “نگونیبو” رسید، متوجه شد اینکه چقدر با ملودی اش چفت است. با جباررضایی مشورت کردیم گفت: خیلی شعر دارم و شعرهایی هم به ما داد. پدر به یکی از شعرهای جبار رضایی با عنوان «یادته» با اجازه ایشان دو بیت اضافه نمود.
در این اثر علاوه بر ساخت ترانههای جدید، بخشی از ملودیها و تصنیفهای فولکلور جشنهای شاد از پیوندهای انسانی را میشنویم، درواقع به نظر میرسد این فولکلورها که دو قطعه است برخی اشعار نو به ترانهها تزریق شده است، در این صورت، ضرورت اینکه به این کارهای فولکلور میبایست شعر تازه اضافه میشد تترا توضیح دهید؟
کار فولک است ولی با قصه و روایتی تازه، تعمدا بر اساس چارچوب موسیقی فولک بازسازی شد تا قضاوت نشود که از اصالت و ریشه خویش دور شده است. فضای مناظره ی خانوادگی عروس و داماد است. دوالالی قدیم و جدید به هم پیوند خورد با نگاه و شعر و جمله بندی تازه برای نسل امروز بازتولید شد ولی در خصوص ترانهی نای نای اینطور نبود. امروزه مخاطب ما در فضای شهر است که میبینیم جمعیت بسیاری از بختیاری ها در اصفهان، لرستان، تهران، خوزستان، چهارمحال بختیاری درحیطه شهرها زندگی میکنند. از سوی دیگر ما بچه های امروز واقعا شوخی، صیادی، شُلیل، بلالها و رفتن به دوالالی را تجربه و حس نکرده ایم؛ به نظرم این تحول و گذار است و باید از آن بگذریم.
وقتی خواننده امروز برزگری بخواند، عشق، سرما، گرما و دوری از یار و بیماری، ترسها از جانوران را تجربه نکرنده در واقع بگراند ندارد، و همین طور دیگر آوازها و نغمه های قدیمی بختیاری که فضای آن دوره را نسل امروز تجربه نکردیم. گذشتگان با حفظ احترام آنها تاریخ و فرهنگ خودشان را ساختند و حالا باید نسل امروز تاریخ خودمان را بسازیم نه اینکه تنها گذشته را ورق بزنیم؛ ما باید خودمان کار جدید هم تولید کنیم و نمیتوان تا همیشه از گذشته بخوانیم.
در حوزه شعر و موسیقی که با مشکلات بسیار عدیده دست و پنجه نرم میکنیم. یک نکته در موسیقی بختیاری آن است وقتی که یک جمله ای مختص خانمها باشد و زنانه باشد درست نیست که یک مرد آن را تلفظ و خوانش کند و برای همین در این تصنیفها قسمت های زنانه را یک خانم خوانده است. در موسیقی با مشکل نخواندن زن مواجه هستیم و این مانع باید رفع شود؛ برخی تصنیفها و اشعار ویژه ی بانوان و برخی دیگر هم خاص مرد است که باید هنگام خوانندگی آن را رعایت کرد. تقسیم کار در جملات باید انجام شود. باید در سطح هنر ملی این مشکلات را حل کرد و حتی اگر سخت است که یک نفر بخواند بر اساس قوانین و چارچوبها بخواند حداقل کرال و چند نفره بخوانند.
و اما اشاره کنم به این تصنیف که اینگونه روایت می شود: خانواده داماد به سمت خانهی پدر عروس میروند و در آن دیدار تقاضای طلا میشود و با وجود اینکه عروس و داماد دلبسته این وصلت بودند ولی خانواده داماد دست و دل ناامید از خانه بیرون میآید. داماد میگه از دریچه سرکشیدم که عروس را ببینم و از آن طرف عروس دستمال به دستمال رنگ عوض میکند تا دل داماد را ببرد اینجای موسیقی باید از سوی خواننده مرد بیان شود و خود عروس که نمیتواند بیان کند.
و یا روایت این تصنیف جایی میگوید پدر عروس از من تقاضای طلا نموده این جمله مردانه است و جایی زن توصیف ظاهر و صفات و اسب مرد را مینماید پس زن باید بخواند بنابراین تقسیم کار در خوانش جملات در موسیقی باید رعایت شود. دوالالی یک تصنیفی است که در گذشته فقط زنان میخواندند و در این آلبوم وقتی صدای یک مرد قرار شد بخواند شاید حس را آنطور که باید منتقل نشود برای همین در این تصنیف اشعاری که زنانگی داشته را با “خواهرم مریم حافظی” همخوانی می کردیم.
درباره ی ترانه ی دوالالی دوم این کار به نظر میرسد در دستگاه ماهور باشد، با وجود زیبایی این تصنیف ولی مظلوم واقع شده و میبینم در جشن های ازدواج بختیاریها خوانده نمیشود. در آلبوم چوپی ملودی و ریتم آن هم آرام است و در حالیکه در یکی از آلبوم های بختیاری همین تصنیف با ملودی تند بازسازی شد. درباره این کار توضیح دهید.؟
در مورد دوالالیها جای گفت و گو و نقد به دلیل قدمت آن بسیار است این قطعه همایون است و در گذشته این ملودی زمانی استفاده می شد که یک عده ای از روستایی برای خواستگاری به روستایی دیگر میروند و پیرزن هایی که در آن ایل ماندند برای جارو و مهمانداری آنها دارند با خودشان زمزمه میکنند و به دلیل موج غمی که معمولا در ایلات بوده به دلیل شاید جنگها اینگونه موسیقی را درآورده اند و نمونه ای از این کار هم در لرستان دارند ولی در دستگاه ماهور که بارها هم اجرا شده است. حسن پرنیا وقتی کار را تنظیم میکرد گفت: ما نیز در لرستان چنین ملودی داریم، یک نکته در بحث این تصنیف وجود دارد، برخی از ریتمها را نمیشود تند یا کند کرد چون حساس است و لطمه و آسیب میخورد به هویت اثر و در ریتم دوالالی اگر سرعت را بالا ببریم به تدریج ذات خود را از دست میدهد، دوالالیها آرام خوانش میشود.
موسیقی کردی هم مدتی دچار همین اشتباه شده بود و دهل میآورند که با سرعت بسیاری بزنند، در موسیقی ایرانی هم داشتیم این مسله را که برخی هنرمندان اشعار غم انگیز را با ریتم شاد خوانده اند و یا بالعکس که باعث فاصله گرفتن شعر از اصالت خود میشود. هر موسیقی جایگاه خودش را دارد و نباید در جایی غیر از جایگاهش اجرا شود.
ترانه «نگو نیبو» به نظر میرسد برای نخستین بار بر روی یک غزل ساخته شده است، البته فکر میکنم پیش تر در یک آلبوم بختیاری یک کارآوازی هم با غزل صورت گرفته . درباره ی ویژگی این ترانه توضیح دهید؟
در موسیقی بختیاری غزل برای نخستین بار در ترانه «نگونیبو» تجربه شده است و این آواز نگونیبو که به نظر میاد یکی از آوازهای خوب بختیاری بشمار خواهد آمد جزو آثاری است که در آینده در کتاب آقای حافظی منتشر خواهد شد. روی غزل بیشتر آواز اجرا میشود، کاملاً درسته و صحیح میفرمایید؛ ابتدا «نگو نیبو» آواز بوده و ریتم نداشته و اتفاقا آواز آن را استاد حافظی خواند و ضبط کرد و برای من هم آورد و بحث شد که آوازها برای مردم خسته کننده است و همان آواز را ریتم دار کردیم. اگر یک شعر دغدغه ما شود و ما را اذیت کند خود به خود باعث میشود تا دنبال موسیقی آواز و ریتم برای آن باشیم. هر زمان که ملودی ترانه و شعر همدیگر را بگیرند آن ترانه موفق تر میشود
وزن قصیده و غزل صرفا بختیاری نیست و قالب های ادبیات کشوری است و وقتی یک کار بختیاری کشوری شود موسیقی آن به طرز غیرحرفه ای مورد سوءاستفاده کسانی قرار میگیرد و موسیقی را برای خود برمی دارند. البته حوزه ملودی خیلی گسترده است و ساختن موسیقی بختیاری با شعرهای غزل، رباعی، قصیده و دوبیتی میتواند یک نگاه کشوری برای هنر ما ایجاد کند و موسیقی بختیاری را بین اولمللی کند.
درآلبوم چوپی دو قطعه بدون کلام با نام های زرافشون و گل افشون توسط استاد علی حافظی ساخته و نواخته شد، به عقیده ی دکتر صالحپور این دو مقام پیشینه ی آیینی باستانی دارند درباره ی پیشینه ی این دو ملودی بدون کلام توضیح دهید آیا این قطعات جزو مقام های کلاسیک موسیقی بختیاری هستند؟
این قطعات تقدیم شده است به نوازندگان موسیقی بختیاری. در موسیقی بی کلام بختیاری مقام های فراوان و قطعات زیادی داریم. این قطعهها که در آلبوم چوپی هست کاملا زایش و پویش و ساخته های تازه است منتها چارچوب موسیقی بختیاری از ابتدای کار تا انتها در آن رعایت شده است و نکته ی حائز اهمیت آن است که تلاش شد جمله یا میزانی که غیر بختیاری باشد درآن گذاشته نشود.
اکثر موزیسینها به این آگاهی رسیدند که یک قطعه بدون کلام این ظرفیت را دارد که شاید ۲۰ تا ۵۰ تصنیف از آن دربیاورند و قطعا ساخت این قطعات به مراتب سخت تر از هر کار در موسیقی است. چون باید ذره ذره انباشته شود تا دو دقیقه اثری تولید شود. ما اینجای کار بیشتر لنگ هستیم زیرا خوانندهها و آهنگسازها از دل همین موسیقی بی کلام بیشتر درمی آیند. فقر نوازندگی نیز داریم موسیقی اگر بدون کلام باشد به شما فرصت میدهد که از هر دریچه ای به این قوم و کشور نگاه کنی؛ موسیقی یک نگاه بین المللی و حوزه آن بسیار گسترده و مانند دریای بی کران است. وزن خواننده در موسیقی ایرانی هم زیاد رفته بالا و شاید به موسیقی لطمه وارد کند چون مردم از خود موسیقی دارند جدا میشوند. در موسیقی بختیاری هم نوازندگان کمتر و خوانندهها بیشتر میشود و از طرف دیگرامروزه برخی کسانی موسیقی ایل و ابزارآلات را به دست گرفتند که ضمن احترام به تلاش های آنها ولی هیچ بک گراند بختیاری را ندارند و مجبورند بر پایه های تکرار شده قبلی چیدمان انجام دهند. برخی نوازنده های سورنا و کرنا خیلی از جملاتشان نامربوط است. موسیقی توهم زا است و به دلیل توهم داشتن در ذات آن پایین دست را درو میکند و به دست میآورد وقتی یک کرنا بد بنوازد همه با آن میرقصند و کسی نمیداند بد میزند. حالا یک ساز کرنا میتواند این قطعات زرفشان و گل افشان را به درستی از ابتدا تا انتها بنوازد نه اینکه موسیقی غیربختیاری بنوازد.
نمی توان کسی سازی نزند و علم آن را نداشته باشد ولی آهنگ سازی کند. جایگاه خلاقیت و الهام واقعا ویژه و جداست وقتی آدم نوازنده میشود، ابتدا میخواهد نوازندگی را یاد بگیرد و بعد موسیقی ایرانی بعد دستگاهها و نت را یاد بگیرد و بعد گروهی و تکی نوازندگی کند و بعد جواب آواز بدهد و بعد که نشستی متوجه میشوی که همه نوازندگیها متعلق به دیگران بوده و خودت نساخته ای آن وقت بحث روی بداهه نوازی متمرکز میشود یعنی بعد این همه تجربه باید یک بداهه نوازی داشته باشد.
در تولید البوم های تک نوازی و بدون کلام موسیقی بختیاری کم کار بوده است در موسیقی لرستان یک سری کارهای تک نوازی توسط شاه میرزامرادی صورت گرفت در چهارمحال بختیاری نیز محمد طُغانیان کارهای تک نوازی داشت.
در خوانش ترانه های آلبوم چوپی یک ویژگی که شنیده میشود خواننده و آهنگساز از ظرفیت های گویشی و لهجه ای مناطق مختلف بختیاری نشین به خوبی استفاده نموده اند و این به دلیل حضور چهره های با تجربه ی شعر و موسیقی شهرهای مسجدسلیمان، ایذه و باغملک در کنار همدیگر است یعنی درواقع یک دایره ی چوپی بین هنرمندان نقاط مختلف برای ساخت این اثر رخ داده است. اهمیت و ضرورت کاربرد همه ظرفیت های گویشی در موسیقی بختیاری را توضیح دهید؟
بحث لهجهها بسیار گسترده است و احترام به همه و در نظر داشتن تمام آن ها باید در اولویت باشد؛ باید به یک توافق و همیاری فکری کلی برسیم که از لحن و گویشی که زیباتر در ترانه به کار میرود استفاده کرد مهم این است که موسیقی با کدام واژه و لهجه راحت تر است. از نظر جغرافیای فرهنگی در مناطق مختلف بختیاری گویش های مختلفی وجود دارد. من با آدم های مخلتف با لهجه های گوناگون ارتباط داشتم و هر کدام را میشنیدم جالب بود آن را ضبط میکردم و از شهر و منطقه و حتی طایفه مرتبط با آن لهجه میپرسیدم. تلاش من درآلبوم چوپی بر این بوده که اشاره به مکان و جای تکراری و خاصی نداشته باشم چون موسیقی بختیاری پس از مرگ استاد علاءالدین یک ایست داشت و نمیتوان شهریتی و طایفه ای به آن نگاه کرد باید آن را بزرگ دید و نگاه بزرگ و عمیقی به آن داشت و فقط ماهیت بختیاری بودنش مهم است و همه گویشها باید دارای اهمیت باشد و آنها را پوشش موسیقی داد. احترام به کلام شاعران گویش های مختلف از جمله موضوعات مهم است بنابراین سعی میشود که از گویشها و لهجه های گوناگون در ترانهها استفاده کنیم و البته از لحاظ لفظی ادای برخی از گویشها برای ما واقعا سخت بوده ولی به خاطر زیبایی آن را اجرا کردم. نکته ی دیگر این که برخی از خوانندگان شاید تلاش دارند که ثابت کنند خوانندگی آنها برای یک منطقه خاص است ولی به نظر من این روش کار اشتباه است چون موسیقی مختص یک شهر نیست. موسیقی مرز ندارد متعلق به همه مردم است.
عید سال ۹۶ یک ترانه ی نوروز خوانی ویژه جشن نوروز داشتی با عنایت به اهمیت آیین نوروز در میان بختیاریها چرا نوروز خوانی در موسیقی بختیاری کمتر تولید شد، درباره ی این تصنیف توضیح دهید؟
سعی داریم حرف هایی که نزدیم و رسم های دیرینه خیلی خوبی که داریم و در موسیقی بختیاری به آن اشاره و پرداخت نشده در قالب تصنیف و آواز و آلبوم کامل با موضوعات آیینی به آن بپردازیم که ماندگار تر شود. شعر این تصنیف نوروزی سروده ی اسدالله اسدی است، هنگامی که به موضوع نوروز فکر کردیم دیدیم هنگام دید و بازدیدهای عیدانه وقتی همتباران به هم میرسند خطاب به یکدیگر میگویند «گئو یا ددو عیدت موارک» و این جملات محاوره سوژه ای شد الهام بخش ترانه ی نوروزی، تصنیف نوروز جزو آلبومی بوده که هر کدام از تصنیف های آن یک آیین کهن بومی و ملی را در بر دارد که از آن جمله میتوان به نوروز و هم محیط زیست اشاره کرد آلبومی شامل مجموعه ی آیین هاست واقعاً این کم کاری در موسیقی بختیاری وجود دارد که به نوروز به عنوان یک آئین بسیار مهم پرداخته نشده است.
سرنوشت این آلبوم چه شد؟
در حال حاضر کشور ما یک فضایی دارد که مردم دغدغه اقتصاد و روزمرگی دارند و موسیقی خاص لول های بالاتر است و مال الآن نیست و باید مشکلات و دغدغهها حل شده باشد که بتوانند موسیقی گوش بدهند. باید از این بحران بگذریم. محیط زیست یک موضوع با مخاطب خاص است و فکر میکنم بخشی از مخاطب این اثر علاقمندان و نهادهای محیط زیست را در بر میگیرد، مجبوریم انتشار کار را دست نگه داریم تا متولیان و نهادهای مرتبط از کار حمایت کنند، این اثرتولیدی میتواند در راستای فرهنگ سازی و آگاه سازی مردم مورد عنایت قرار بگیرد ولی منظور از مخاطب خاص آن است که در هر زمان دلخواه شاید شنیدنی نباشد برخی آوا- نواها مربوط به زمان و فصل و یا ماه خاص و همراه با رویدادی مورد توجه عموم قرار میگیرد. در این آلبوم میتوانم اشاره کنم به تصنیف «علف» سروده ای از شاعر ارجمند اسدلله اسدی که ترانه سُرا میگوید: علف هم وا بکاریم.
مهر ۹۵ در همایش حضرت مولانا یکی از آوازهای استاد علاالدین که پیش درآمد ترانه ی دختر لچک ریالی خوانده بود را اجرا نمودید، به نظر میرسد این آواز را بازخوانی نمودهاید چرا که الحان جدید و احساس سرشاری در آن خوانش موج میزد؟
من هم مانند دیگران همیشه آثار بهمن علاالدین را گوش میدهم ایشان اسطوره ی خدادادی تاریخ موسیقی ما است ولی تلاش میکنم هنگام تکرارخوانی شبیه آقای حافظی و استاد علاءالدین نخوانم به دلیل اینکه چه از لحاظ تحریر و تکنیک متعلق به خود آن هنرمند بوده و تکرار آن برای من جالب نیست. هنر یک جوری است که باید به یک جایی برسی کارهای هنرمندان را به گونه ای تازه تکرار کنی از لحاظ خوانندگی یا نوازندگی و از این منظر گاهی افراد هنرمند ناگزیر هستند. اگر بخواهم آثار قبلیها را بخوانم سعی میکنم با متد شخصی و حس و حال خودم آنها را بخوانم. هنگامی که خوانندگی بازخوانی یک اثر انجام شود چون تازگی دارد و به خصوص اینکه با شرایط زمان مناسبت هم داشته باشد تأثیرگذاری بیشتری دارد. هرکسی کاری ماندگاررا در بازخوانی انجام میدهد میخواهد در جایگاه بالاتر و فراگیرتر قرار بگیرد ولی چون شرایط حسی و فکری آن هنرمند مطرح صاحب اثر را ندارد هیچ گاه آن حق مطلب ادا نمیشود. هنرجو گاهی مجبور است به تکرار و زمانی موفق میشود که بتواند خود را پیدا کند.
چقدر برای مطالعه درباره ی تاریخ و فرهنگ بختیاری در مسیر هنری ات وقت میگذاری، پیگیر تحولات روزمره مناطق بختیاری هستید؟
مطالعه دارم ولی بیشتر مطالعاتم مباحث و رویدادهای به روز است و البته نگاه به گذشته دارم ولی سعی میکنم در آن فضا نمانم و بگذرم؛ حقیقتاً از این قوم گرایی ها، نزاع های درون ایلی که در گذشته ی ما بوده و اینکه هر خانی مالک و منحصر به یک طایفه یا شهری بوده درست و قابل احترام ولی اینکه در حال حاضر تکیه کردن به این ویژگی و محض به گذشته هم پذیرفتنی نیست.
چوپی عنوانی است که برای آلبوم نخست خودتان برگزیده اید، این یک مقام و موسیقی آیینی است و به نظرم شاید بتوان گفت: یک واژه ی جهان شمول چرا که مفاهیمی مانند همدلی، دوستی، شادی و انرژی مثبت را به زبان موسیقیایی بیان میکند، بنابراین میتوان گفت این برند و تلاش هنری یعنی جهانی اندیشیدن و بومی خلق نمودن به عنوان یک هنرمند نسل امروز به این موضوع میاندیشید که چگونه فرهنگ زادبوم ات را حتی جهانی نمایید؟
چوپی واژه ای با بار مفهومی است که همبستگی و همدلی به دنبال دارد؛ لرهای حوزه ی زاگرس، کردها و لکها نیز همچنین واژه هایی دارند که نماد رقص است علاوه بر اینکه در میان بختیاریها مشترک است، نام و آیین مشترک در میان سایر اقوام غرب ایران زمین است . از این منظر برای همدلی و شادی. واژه چوپی شاید جهان شمولی باشد. علاوه بر ترویج مفاهیمی که در بختیاری دارد همچنین مفهومی مشترک بین سایر اقوام ایران زمین است در طرح جلد موقع انتشار برخی آلبومها به نوعی رنج میبردیم که کنار واژه های بختیاری مفهوم فارسی آن را هم مینوشتیم. به نوعی در انتخاب عنوان آلبوم میخواستم از این مسئله ی ترجمه عنوان اثر عبور کنیم و نامی نمادین که دارای در برگیری بیشتر در گستره جغرافیای فرهنگی کشورمان دارد انتخاب کنیم، اکنون به نظر میرسد یک اصفهانی، تهرانی هم این واژه نماد را بشناسد. فقر واژگانی داریم و برخی مواقع در خصوص موضوعات ملی و بین المللی که بخواهیم در شعر و موسیقی بیان کنیم، میبینیم کمبود و گرفتاری داریم و چقدر دستمان خالی است حالا در موسیقی میشود کاری انجام داد ولی فقر شعر داریم.
به طور یقین نگاه و آرمان من نسل امروز بختیاری ارایه تصویر ملی و جهانی از فرهنگ زادبوم خودم است و در فرهنگ ایلم به دنبال نمادها و مفاهیم و زبان مشترک با عرصه جهانی هستم. ولی باید در نظر داشت. من فعال هنری دغدغه ام نخست همبستگی اجتماعی و از بین بردن فاصلهها بین مردم همتبارم است و سپس رسالت بزرگتر من و همه هنرمندان اقوام کشور باید اینچنین باشد که با پشتوانه همبستگی قوم خود به ذره های پیکره ی ایران بزرگ و پیوند ایرانیان گره بخوریم.
موسیقی یک زبان مشترک بسیار قوی و اثرگذار در جهان به شمار میرود ولی گاهی این هنر به ابزاری در دست افرادی با اندیشه های منفی خطرناک و قومی و نژادپرستی تبدیل میشود. شما چگونه میخواهید از این ابزار برای معرفی تبار و فرهنگ قوم ات استفاده کنید؟
در تاریخ قوم و کشورمان مسائل و مباحث فراوان مثبت و منفی بسیاری داریم و آدم های بزرگ تاریخ ساز هم نکات مثبت و منفی دارند ولی تمام سنت ها، الگوها، رفتارها، کردارها، گفتار و نگاهها و موسیقی های بد از نظر ما رفوزه و رد است. در کشور ما هیچ قومی ارجحیت ندارد و انسانیت به تنهایی برای ما دارای اولویت است و هیچ کدام از موضوعات مانند زبان، و یا سمت، نژاد و ثروت برای ما مهم نیست و تنها کارکرد آدمیت برای ما مهم و در اولویت است. نقش هر کسی در کار موسیقی اش پاک نمیشود ولی مورد نقد قرار خواهد گرفت و نکته مهم قرار گرفتن روی میز نقد است! منتها هر انسان در حد و اندازه و جایگاه خودش است، جایگاه و جهت نقد حتی شامل دانشمندان هم باید باشد چه برسید به هنرمندان.
در مورد پرسش شما مثالی بیاوریم: نوروز یک آیین ملی است و مختص قوم خاصی نیست و حتی یک آیین مشترک با مفاهیم معنوی و سبب پیوند چند ملت در آسیا بشمار میرود. من بختیاری با ابزار شعر و موسیقی ایل و تبارم با زبان و فرهنگ و موسیقی قوم ام نوروزخوانی میکنم این میتواند استفاده درست از ابزار موسیقی برای استحکام بنیان های فرهنگ و هویت ملی ایرانیان باشد.
آلبوم تازه ای را در دست تولید دارید؟ شنیده شده است آن هم با شاعران جدید و جوان می خواهید کار کنید؟
هنوز هم از ظرفیت اندیشه و قلم بزرگان نسل های مختلف شعر بختیاری خوب و کامل بهره نگرفته ایم در موسیقی، من در اثر نخست ام از آثار جنابان کورش کیانی، جبار رضایی و اسدالله اسدی بهره بردم که شاعران ممتاز شعر امروز ما هستند و ان شاالله در کار دوم قصد دارم از جوشش و کوشش های شاعران نسل جدید بختیاری از جمله مهرداد ناصری بهره بگیرم. تلاشم این است در همه آثارم نسل های مختلف شعر بختیاری از پیشکسوتها تا جوانان مان را کنارم داشته باشم.