به مناسبت 17 آذرماه سالروز شهادت علی مردان خان بختیاری ناگفتههای نویسنده کتاب «حماسه زاگرس» از تلاش 80 ساله عدهای برای گمنام ماندن علیمردان خان، پشت صحنه حمله به کتاب حماسه زاگرس و جایزه 10 میلیون تومانی برای…
باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان- عصر روز چهارشنبه مورخ1392/9/13 چند دانشجوی علاقمند به تاریخ و فرهنگ در گفت و لفتی دوستانه در محفلی صمیمی با نویسنده کتاب حماسه زاگرس، به بررسی برخی نظرات مطرح پیرامون کتاب پرداختند که در ادامه بخشهایی از آن جهت اطلاع کاربران محترم ارائه میگردد:
سؤال: مطالعات شما در باره علی مردان خان از چه زمانی شروع شد؟
اولین بار وقتی دانشجو بودم کتابی را خواندم که صفحهای از آن پیرامون ویژگیها علی مردان خان و توصیف صحنه اعدام او بود. برایم جالب بود، تلاش کردم بیشتر مطالعه کنم و اطلاعات بیشتری کسب نمایم ادامه این تلاشها به نگارش کتاب حماسه زاگرس منتهی شد. وقتی داستان زندگی علیمردانخان را میخوانی خودبهخود جذب این شخصیت دوستداشتنی میشوید.
از آن سو تمام اطلاعاتی که جسته و گریخته در باره علی مردان خان مکتوب شده بود رویهمرفته کمتر از 10 صفحه بود که بخشی از آنها نیز نامعتبر یا علیه و در توهین به او بود. آنچه از یاد و خاطره علی مردان در اذهان تودههای مردم نیز باقی مانده بود، فقط و فقط آهنگ حماسی «شیر علی مردون- مو لر بلیط خورم» بود؛ اما در باره توصیف ماهیت، هدف و روند شکلگیری مبارزات علی مردان، ابهامات و سردرگمیها فراوان بود و اطلاعات مستند و متقنی در دست نبود. لذا سال 76 با سفر به منطقه سردشت تحقیق خودم را آغاز کردم.
نویشنده کتاب حماسه زاگرس: اشخاصی خواستهاند برخی خباثتها و خیانتها را در تاریکیهای تاریخ پنهان و حقایق قیام سال 1308 بختیاریها را از نگاهها دور سازند. در 80 سال گذشته عدهای تلاش کردهاند، یک فضای بایکوت و بیخبری در باره قیام علی مردان خان حاکم باشد، به راستی چرا؟
سؤال: علی مردان خان بختیاری چه ویژگیها و خصوصیاتی داشت که شما علاقمند به نگارشی کتابی در باره او شدید؟
از نگاه من علی مردان خان یک چهره ملی است که نمیتوان آن را محدود به حصارهای قومی کرد. او یک مصلح و معتمد مردمی بود که عمیقاً به میهن و به مردمش عشق میورزد، برای هم وطنانش دلسوزی میکرد. خواهان آزادی بود، حل مشکلات جامعه و پیشرفت جامعه برای او اهمیت فراوان داشت. در دورهای که رجال سیاسی برای وابسته شدن به سفارتهای بیگانگان مسابقه گذاشته بودند، او نگران بود و متأسف که چرا مردان ایل باید به انگلیسیها بیگاری بدهند و دخترکان ایل بردهوار زندگی کنند. علیمردان به عنوان یک جوانمرد متعهد و وطندوست از اساس مخالف استعمار، استبداد و دیکتاتوری بود، خواه این دیکتاتور رضاشاه باشد یا شاهکهایی در قد و قامت یک خان. به طور کلی با هرگونه استبداد و دیکتاتوری در هر سطحی مخالف بود. وقتی نامه او به رییس مجلس شورای اسلامی را میخوانی پی به عمق شخصیت باارزش ایشان میبری.
همت بلند و نگاه آرمانی و ارزشمند وی زمانی هویدا میشود که انگیزه او را در جنگ با نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول بشناسی. سرکنسول انگلیس در بوشهر به او پیشنهاد دوستی با انگلیس میدهد. در پاسخ میگوید: «آقای کنسول شما انگلیسیها از سرزمین ما بیرون بروید و آن وقت درباره دوستی دو دولت و دو ملت سخن بگویید حالا که به کشور ما تجاوز کردهاید و عملیات شما تماماً علیه استقلال ایران است، کدام دوستی؟».
درک و بینش بالای علی مردان خان ستودنی است. در دادگاه با شجاعت تمام، محکم و استوار خطاب به قضات دادگاه که عدهای سرلشگر و سرتیپ بودند گفت: «این شما نیستید که ما را محاکمه میکنید، بلکه این دولت استعماری انگلیس است که با دست شما ما را محاکمه میکند و از من انتقام میگیرد».
او خانزاده بود اما با خوانین تفاوت زیادی داشت، اردشیر آوانسیان که در زندان با علی مردان آشنا گردید، در باره خصوصیات اخلاقی او میگوید:
«روسای عشایر معمولاً قیافه پدر ملت میگرفتند و با زندانیان ساده سلام و علیکی نداشتند… در این میان برخی از روسای ایلات و عشایر استثنا بودند که یکی هم همین علیمردانخان بختیاری بود. در شرایط سخت زندان، خوب و بد انسانها زودتر بروز میکند. او مردی بود همراه. میخواست درد زندان را برای زندانیان کمتر کند. در عین حال نسبت به کسی که در زندان جاسوسی میکرد به شدت ابراز نفرت میکرد. روزی به یکی از این جاسوسها حمله کرد. گلویش را گرفت، سرش را به دیوار کوفت».
علی مردان یک جوانمرد واقعی بود نقل میکنند «در یکی از جنگ و گریزها موفق گردید نیروهای دولتی را در تله انداخته و محاصره نماید. محاصره چند روزی طول کشید. آذوقههای نیروهای دولتی تمام شد. سربازان از فرط گرسنگی. اسبهای خود را کشتند و میخوردند. وقتی علیمردان از این موضوع باخبر شد. دستور داد مقدار زیادی غذا برای سربازان فرستادند این موضوع باعث بهت و حیرت سربازان گردید».
از آن سو در اوضاع و احوالی که هرگونه مخالفتی به شدت سرکوبشده و فضای سرد و سخت اختناق بر کشور سایه انداخته بود، با دستور و نقشه انگلیسیها، ایلات و عشایر ایران قلعوقمع شده بودند، علی مردان خان بختیاری، بیرق مبارزه با رضاشاه را برافراشت و همگان را به قیام و خیزش علیه دیکتاتور و دیکتاتورمآبان دعوت کرد تا شاید داد مردم بستاند. این خان جوان با بینش عمیق و درک صحیحی که داشت مخالف سرسخت استبداد و مستبدان بود. به همین دلیل او طرفدار و حامی مردم بود. نه تنها رضاخان را یک مستبد و نوکر بیگانه میدانست که مبارزه برای دفع آن را وظیفه خود میدانست بلکه در مقابل استبداد, خودسری و ستمکاری شاهکها و برخی خوانین نیز ایستادگی کرد و تلاش فراوانی کرد تا این ستمکاران را رسوا نماید. این ویژگیها بود که حقیر را قانع کرد که باید دست به قلم ببرم و در باره این شخصیت بنویسم.
سؤال: در خصوص فرایند انتشار و صدور مجوز کتاب حماسه زاگرس توضیحاتی میفرمایید.
ببینید در کتاب حماسه زاگرس، مبارزه علی مردان خان که از سوی بسیاری یک شورش و یاغی گری معرفی شده بود، یک حماسه معرفی گردید آن هم درست یک حماسه ناب، اصیل و کاملاً مردمی و خودجوش. همین طور برای اولین بار از مرحوم علی مردان به عنوان یک شهید یاد گردید؛ یعنی شورش به حماسه و شورشی و یاغی به شهید تبدیل گردید. این مسئله خیلیها را نسبت به موضوع حساس کرد؛ بنابراین صدور مجوز انتشار بسیار طولانی شد. چند استاد دانشگاه کتاب را مورد بررسی قراردادند در پایان گفتند چند نفر بختیاری تحصیلکرده هم باید نظر بدهند. کتاب را به شهرکرد فرستادند چند نفر بختیاری که استاد دانشگاه بودند کتاب را مورد بررسی دقیق قراردادند. پس از این همه دقت و احتیاط مجوز انتشار صادر گردید. البته بنده برای این که کاری با حداقل ایراد انجام داده باشم قبل از اخذ مجوز چند نسخه از آن را در اختیار چند نفر مطلع و متخصص تاریخ در شهرهای مسجدسلیمان، ایذه و اصفهان قراردادم و دوستان پس از مطالعه دقیق، نظرات و پیشنهادهایی ارائه کردند. بنده خیلی دوست دارم ایراد کارم معلوم شود چون تنها کسی که سود میبرد خود من هستم و باعث میشود که اثری کم اشکال ارائه گردد.
پژوهشگران خارجی: در تاریخ حکومت پهلوی در ایران به سختی میتوان صفحهای سیاهتر از تعقیب و آزار عشایر، توسط مزدوران جیرهخوار رضاشاه یافت. هر چه در رابطه با اسکان عشایر مطرح شود ، چه خوب و چه بد ، فقط یک مسأله را نباید از نظر دور داشت که نحوۀ اجرای این برنامه بوسیله ارتش رضا شاه بسیار وحشیانه بود. روشهای اتخاذ شده جهت اسکان ایل ، وحشیانه ، بیرحمانه و کوته بینانه بود… حکومت شرایط لازم برای تغییر یک باره و ناگهانی اقتصاد آنان از شبانی به کشاورزی را پیش بینی نکرده بود. مناطق انتخابی برای اسکان، بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی و سازگاری با آن ، برگزیده شده بود… در نتیجه، مرگ و میر کودکان آنها نیز افزایش داشت
سؤال: تأثیر فرهنگی کتاب «حماسه زاگرس» بر جامعه چه بوده است؟
من خوشحالم که کتاب «حماسه زاگرس» این افتخار را داشته است که با ارائه تصویری روشن و ارزشمند، اذهان بسیاری را به تاریخ بختیاری جلب کرده و شخصیت ارزشمند شهید راه آزادی را آن چنان که بوده معرفی و تصویری جامع و صحیح از او ارائه کرده است. تا نسلهای جوان و آینده بدان افتخار کنند و بدانند که در کهن ایل پرافتخار آنان مردانی بودند که نه روی خوش به استعمارگران نشان دادند و نه اهل سازش با دیکتاتورها و دیکتاتورمآبها بودند و نه خود را تافتهای جدا بافته از مردم میدانستند. بلکه به ارزشها و اصالتهای دینی و ملی خود افتخار میکردند، رویای سربلندی ایران را در سر میپروراندند و همیشه در کنار و همراه مردم بودند.
امروزه اگر تمایل شدیدی برای برپایی همایش در تجلیل از نام بلندآوازه شهید شیرعلی مردان به وجود آمده است و راه برای نامگذاری اماکن عمومی به نام این اسطوره هموار شده است، تردید نداشته باشید کتاب حماسه زاگرس بیتأثیر نبوده است.
امروزه اگر کسی بخواهد در باره علی مردان اطلاعاتی کسب نماید، این کتاب میتواند، اطلاعات زیادی آنهم مستند در اختیار او قرار دهد. برای اشخاصی که به دنبال هویتجویی هستند، یا تمایل دارند تاریخ معاصر بختیاری را در فاصله سالهای 1300 تا 1313 شمسی مطالعه کنند، این کتاب حتماً مفید خواهد بود. در باره تاریخ بختیاری از سال 1300 تا 1335 شمسی منبعی برای مطالعه در دست نبود. حقیر با نگارش کتابهای حماسه زاگرس و ابوالقاسم خان بختیاری تا حدود زیادی این خلاء را پر کردم؛ و بسیاری از تحصیلکردگان بختیاری این نکته را تأیید کردند.
سؤال: برخی حرکت علی مردان خان را یک شورش معرفی کردهاند و یا به اقتضای سن و شرایط آن زمان یک اقدام احساسی تلقی کردند اما شما در کتاب تون از آن به عنوان یک قیام و حماسه یادکردید و حتی با عنوان شهید از او یادکردید.
درست است خیلیها از حرکت علیمردانخان با عنوان شورش یادکردند و حتی بدتر آن که جعفرقلیخان سردار اسعد و سردار ظفر با تعابیر بدی مانند راهزنی، دزدی و یاغیگری یادکردند.
اما واقعیت این است که حرکت علیمردان خان یک واکنش طبیعی و مردمی در مقابل ظلم و ستم رضا شاه بود. ببینید در دوره رضاشاه، ظلم و اجحاف زیادی به عشایر شد. سرکوب و قلعوقمع عشایر، از سال 1302 تا سال 1312 شمسی به شدّت ادامه پیدا کرد و طی آن عشایر بختیاری، قشقایی، لرستانی، کهگیلویه و بویراحمدی، شاهسون، سیستان و بلوچستان، ترکمن، کرد و عرب به سختی سرکوب گردیدند و متحمل خسارات مالی و جانی بسیار زیادی شدند. بسیاری از سران و رؤسای قبایل و طوایف دستگیر، زندانی، تبعید و یا اعدام شدند. داستان رفتارهای غیرانسانی و كشتارهای وحشیانۀ ارتش رضاخانی در برخورد با عشایر، بسیار تلخ و دردآور است. آنها مرتكب شنیعترین و فجیعترین خشونتها میشدند. وقتی وارد دهكده و اتراقگاه عشایر میشدند آنان را به دار میآویختند، اموالشان را به غارت میبردند. به زنان هتك حرمت میکردند و جواهراتشان را به سرقت میبردند. مجریان اقدامات رضاشاه، نظامیانی بسیار خشن، بیرحم، متعدّی و متجاوزی بودند که در خودسری، استبداد و آزار و اذیّت عشایر بسیار سنگدل بودند. «گاوین همبلی» در باره جنایتهای مأموران رضاشاه مینویسد: «در تاریخ حکومت پهلوی در ایران به سختی میتوان صفحهای سیاهتر از تعقیب و آزار عشایر، توسط مزدوران جیرهخوار رضاشاه یافت».
برنامههای رضاشاه در باره عشایر یک برنامه اقتصادی و اجتماعی نبود، بلکه کاملاً امنیتی و سیاسی بود. اسکان عشایر خوب است اما از راه درست آن. قصد رضاشاه از تخته قاپو، حذف توان رزمی عشایر بود تا به خواسته انگلیس که تشکیل یک قدرت مرکزی مطلقه بود، جامه عمل بپوشاند. به همین دلیل عشایر بختیاری نیز به مانند دیگر ایلات کشور به دلیل ترفندها و سیاستهای صرفاً سیاسی و امنیتی رضاخان مانند: قلعوقمع خوانین, تختهقاپو و یکجانشینی, خلع سلاح, وضع مالیاتهای سنگین, خدمت اجباری نظاموظیفه, تجزیه بختیاری, کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباس و… دچار فقر و فلاکت شدند. کیاوند میگوید: «این سیاستها در مجموع به برداشتهای اشتباه، مدیریتهای نامناسب، زیانهای دامي، فقر و كاهش جمعيت منجر گرديد. و هدف آن حذف توان رزمي جماعتهای عشايري بوده است و چون بدون تحقيق، بررسي و مهيا ساختن شرايط و زمینههای قبلي بود، زندگي توليدي عشايري متلاشي گرديد. فقر و بيماري سراسر منطقه را فراگرفت، مردمي كه از روي اجبار در روستاهاي تازه تأسيس سكني گزيدند, براي ساختن خانه و تأمين سوخت، به تخريب جنگلها و منابع طبيعي پرداختند».
دیتر امان مینویسد: «مهاجرتهای اجباري عشاير، سبب از بين رفتن بيش از 60 تا 80 درصد از احشام چادرنشينان شد».
«جان فوران» سیاست اسکان عشایر در دورۀ رضاشاه را، بسیار بیرحمانه توصیف میکند که نه تنها نتایج مطلوبی به بار نیاورد، بلکه آثار سویی نیز با خود بر جای گذاشت خانم «لمبتون» نیز دربارۀ نتایج سیاست غلط و نادرست رضاشاه میگوید: «… تلفات سنگینی بر چهارپایان اهلی وارد آمد و عشایر دچار فقر و مسکنت شدند و از عده آنان کاسته شد». «ژان پیر دیگار» نیز معتقد است: اقدامات رضاشاه از این جهت که به عدم مساوات اجتماعی در بطن روابط تولید، دامن زد, ضربه مهمی بر ایل بختیاری وارد ساخت».
«اولیور گارود» نیز در بارۀ اثرات مخرّب و نابودکننده تخته قاپو مینویسد: «روشهای اتخاذ شده جهت اسکان ایل ، وحشیانه ، بیرحمانه و کوته بینانه بود… حکومت شرایط لازم برای تغییر یک باره و ناگهانی اقتصاد آنان از شبانی به کشاورزی را پیش بینی نکرده بود. مناطق انتخابی برای اسکان، بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی و سازگاری با آن، برگزیده شده بود… در نتیجه، مرگ و میر کودکان آنها نیز افزایش داشت».
نویسندگان و محققان خارجی مانند: «ویلیام داگلاس»، «ماری ترز» و «ایوانف» نیز تأکید میکنند که اسکان عشایر، باعث نابودی دامها و احشام آنها، شیوع انواع بیماریها، گسترش فقر و افزایش مرگومیر انسانی گردید.
«داگلاس» تأکید میکند: «هر چه در رابطه با اسکان عشایر مطرح شود ، چه خوب و چه بد ، فقط یک مسأله را نباید از نظر دور داشت که نحوۀ اجرای این برنامه بوسیله ارتش رضا شاه بسیار وحشیانه بود».
بنابراین حرکت عشایر علیه رضاشاه یک واکنش طبیعی بود. حیات و معاش آنان در معرض خطر جدی قرار گرفته بود. فقط عشایر بختیاری با رضاشاه نجنگیدند همه ایلات و عشایر در گوشه و کنار مملکت از حیات خودشان دفاع کردند، آخرین آنها بختیاری بود و به همین دلیل برای اولین بار همه طوایف بختیاری اعم از هفتلنگ و چهارلنگ باهم متحد شدند و از فرمان خوانینی که اداره ایل را بر عهده داشتند سرپیچی کردند و آماده جنگ با ارتش رضاشاه شدند.
عشایر آن قدر احساس خطر کردند که کلانتران هفتلنگ در نامهای به صراحت نوشتند که «ناموس ایل در خطر است» بنابراین قیام عشایر یک حرکت تدافعی در جهت حفظ هویت ایلی و نگاهداشت معیشت آنان بود.
خاصیت یک ایلیاتی این بود که نمیتوانست در مقابل ظلم و ستم سر تسلیم فرود آورد. فرهنگ عشایری فرهنگ حماسه سازی و شجاع پروری است. برای یک عشایری ننگ بود که به او ظلم شود مال و اموالش تلف شود، معیشتش نابود گردد و او ساکت بماند. به همین خاطر با فشاری که به مردم وارد شده بود، این قیام اجتنابناپذیر بود.
علی مردان خان واقعاً مخالف رضاشاه بود. حتی در زندان نیز مرد و مردانه به هر شکل ممکن مخالفت خود با رژیم پهلوی را نشان داد. به عنوان مثال وقتی در اجرای حکم اعدام از طرف زندان به علیمردانخان اطلاع دادند. چون میخواست تا آخرین لحظات زندگی مخالفت و ضدیت خود را با رژیم پهلوی نشان داده باشد در پاسخ گفت در آن ساعت بیدار نخواهم شد و دیرتر حاضر میشوم و چنین کرد.
همه زندانیان تأیید کردند که علی مردان خان در هنگام محاکمه و اعدام قیافه و رفتاری مردانه و محکم داشت که حکایت از اعتقاد عمیق او به مبارزه دارد و بارها اعلام کرد که برای سرنگونی رضاشاه قیام کرد. وقتی میخواستند وی را به چوبه دار ببندند، كلاه پهلویاش را به نشانۀ نفرت از رژیم پهلوی، مچاله كرد و دور انداخت به همراهانش دلداری میداد و با صدای رسا فریاد زد: زندهباد ایران و آزادی.
در هنگام اعدام اجازه نداد چشمانش را ببندند و به سربازی که وظیفه داشت چشمان او را ببندد گفت: «پسرم! بگذار تا این صحنۀ جالب و تماشایی را كه، قطعاً مافوقان شما را خوشحال میكند؛ من هم در آخرین لحظات حیاتم، به چشم ببینم. چرا كه تاكنون، من شیری را دست و پا بسته، در مقابل مشتی شغال ندیده بودم.» وقتی گلولهها به او میخورد او به عصای خود تکیه میکرد که نیفتد.
بنابراین چگونه میتوان این رفتار که حکایت از درک و بینش عمیق دارد را یک تصمیم و حرکت احساسی دانست.
نوسنده کتاب حماسه زاگرس: علی مردان خان یک چهره ملی است که نمیتوان آن را محدود به حصارهای قومی کرد.
سؤال: یک عده میگویند، مهمترین هدف و انگیزۀ قیام علیمردانخان احقاق حقوق چهارلنگها بود که توسط هفتلنگها پایمال شده بود و میخواهند قیام علی مردان را یک قیام درون قومی قلمداد کنند نظر شما چیست؟
مطابق اسناد، شواهد و بررسیهای به عمل آمده این نگاه، نمیتواند درست باشد؛ زیرا چهارلنگ محمود صالح، در سال 1302 شمسی از هفت لنگ و مناطق تحت اداره خوانین مستقل و مجزا شده بود. دارای ایلخانی و ایل بیگی مستقل بود. محمدتقی خان شجاع الممالک، به سمت ایلخانی و علیمردان خان به سمت ایل بیگی منصوبشده بودند؛ بنابراین در این شرایط معنی نداشت که بخواهند با هفت لنگها رقابت و یا ستیز کنند.
این حرف، سخن همان عدهی خاص است که نمیخواهند حقایق قیام علی مردان آشکار شود. ببینید بیشتر فرماندههان، نیروها و طرفداران قیام سال 1308 از طوایف هفتلنگ بودند. رییس هیئت اجتماعیه نیز یک هفتلنگ بود. تقریباً در بین زندانیان و اعدامشدگان به غیر از علیمردان خان، شخص چهارلنگ دیگری دیده نمیشود. در سال 1308 شمسی برای اولین بار طوایف هفت لنگ و چهارلنگ متحد شدند. نبردهای اصلی در قلمرو هفت لنگها اتفاق افتاده بود. اگر چنین نظریهای درست بود، نباید هفتلنگها با علیمردان خان همراهی میکردند و از او پشتیبانی مینمودند.
اما میتوان گفت که قیام عمومی بختیاریها به نوعی واکنشی علیه ظلم و ستم عدهای از خوانین بختیاری نیز بود. این مطلب هم از نامه 32 نفر از کلانتران هفت لنگ روشن میشود آنها در این نامه آشکارا تنفر و نارضایتی خود را نسبت به جعفرقلی خان سردار اسعد، امیرمفخم و … اعلام داشته و خوانین را سرزنش کردند که ناموس ایل را بر باد دادهاند. من معتقدم یکی از دلایل گرایش طوایف هفت لنگ به علی مردان خان نارضایتی شدید آنها از عدهای از خوانین هفت لنگ بود؛ و این به معنی این نیست که قیام را یک قیام درون قومی معرفی کنیم چون بدنه ایل و همه طوایف در یک جبهه متحد شدهاند و در مقابل آنها چند خان قرار دارد که به هر دلیل نمیخواهند با قیام همراهی کنند. کسی که چنین ایرادی به کتاب حماسه زاگرس گرفته اصولاً بد فهمیده و کتاب را نخوانده است. نامه علی مردان خان، نامه سران چهارلنگ و نامه 32 نفر از کلانتران هفت لنگ موید این موضوع است.
اصولاً علی مردان خان را نمیشود یک چهره قومی دانست. او یک چهره ملی بود. چیزی کمتر از میرزا کوچک خان، رییس علی دلواری و پسیان ندارد. این شخصیتهای والامقام برای سربلندی و استقلال ایران جنگیدند. علی مردان هم همین هدف را دنبال کرد. او ایرانی فکر میکرد. اگر او یک چهره قومی بود و درصدد مقابله با نیمه دیگر ایل بود که همه طوایف هفت لنگ و چهارلنگ به او ملحق نمیشدند. او بسیار کلان فکر میکرد و اندیشه و آرمانی والا داشت. به همین دلیل علیرغم مخالفت و تهدیدهای برخی خوانین، ایل بختیاری به او پیوستند و با وجودی که در مقایسه با بسیاری از خوانین سن کمی داشت او را به رهبری قیام انتخاب کردند. اگر علی مردان را یک چهره قومی و محلی بدانیم به او ظلم کردیم و این دقیقاً در راستای پروسهای که تلاش میکند او قیامش گمنام باقی بماند. یک عده هم گفتند که دعوا بر سر زمینها و اراضی بود که برخی خوانین هفت لنگ تصرف کرده بودند. این هم صحت ندارد.
سؤال: چرا قیام علی مردان خان شکست خورد؟
این نکته را اول یادآوری کنم که در آن زمان ایل بختیاری ظرفیت شکست رضاخان را داشت چون هم به دلیل جمعیت و تعداد، هم به دلیل تجربه و توان رزمی این کار میسور بود؛ اما تفرقه و دسیسههای داخلی عامل موثری در شکست بود.
بنابراین در آن شرایط پیشبینی شکست قیام میشد اما به قول معروف کارد به استخوان رسیده بود و عشایر چارهای جز جنگ نداشتند. البته اگر به آنان خیانت نمیشد حداقل میتوانستند از دولت امتیاز بگیرند و جلو ظلم و ستم دولتیها تا حدودی گرفته میشد. (البته این نکته را باید گفت که یکی از پیامدهای قیام سال 1308 این بود که رضاشاه به طور موقت از ظلم و فشار به بختیاری دست برداشت و تا آذرماه سال 1312 یک حاشیه امنی به وجود آمد و بختیاریها تا حدودی از سیاستهای رضاشاه در امان ماندند؛ اما از آذرماه سال 1312 دوباره سیاستهای رضاشاه در خصوص بختیاریها با شدت بیشتر ادامه پیدا کرد).
سران قیام آدمهای بیتجربهای نبودند. پیشنهادهایی به دولت دادند که اگر دولت بپذیرد حاضرند به مناطق ایلی خود بازگردند؛ اما دولت که نقشهاش فروپاشی زندگی عشایری بود مصمم بود که معیشت عشایری را نابود کند. به همین دلیل عدهای را جهت مذاکره فرستادند تا به عنوان مذاکره عشایر را سرگرم و گمراه کنند و از طرفی دیگر تدارک جنگدیده و عملیات نظامی را آغاز کردند. حمله به عشایر بختیاری و نابودی آنان آخرین تیری بود که رضاشاه به عشایر انداخت. چنان که حسین مکی میگوید: «سیاست کلّی دولت از بین بردن تمام روسای محلی، روحانیون مؤثر و سران ایلات و عشایر بوده است. منتهی نسبت به بعضی سران عشایر و متنفذین، زودتر به موقع اجراء گذاشته شد و نسبت به برخی دیگر دیرتر». در ادامه همین پروسه، بختیاریها آخرین هدف بودند.
مهمترین علل شکست قیام، نداشتن اسلحه و مهمات، فقدان سازماندهی و فقدان حمایتهای گوناگون از سوی مردم مناطق دیگر و به خصوص روحانیون بود. همچنین باید گفت مخالفت خوانینی که در دستگاههای دولتی سمتی داشتند و یا اداره ایل را بر عهده داشتند اعم از هفت لنگها و چهار لنگها نقش مهمی در شکست قیام داشت. میتوان گفت قیام عمومی سال 1308 در یک بایکوت خبری، مظلومانه در این گوشه از مملکت فریادش به دیگر مناطق ایران نرسید و نتوانست حمایت دیگران را جلب کند و با شرایطی که بر کشور حاکم شده بود، رضاخان که موفق شده بود بسیاری از مخالفتها را سرکوب کند، همه قوای خود را بسیج و این قیام نیز سرکوب کند.
سؤال: در مورد مخالفت خوانین با قیام حرف و حدیثهای فراوانی است کدام خوانین با قیام مخالف بودند و آیا واقعاً اقدامات عملی برای شکست قیام انجام دادند؟
اگرچه بیشتر خوانین از وقوع قیام خرسند و خوشحال بودند و بسیاری از خوانین جوان به قیام پیوستند؛ اما خوانین بانفوذ و صاحبنام همانند: «صمصام السلطنه»، «امیرمفخّم» و «جعفرقلی خان سرداراسعد» كه وزیر جنگ بود، به دولت طاغوت رضاخانی تمایل داشتند و دولت نیز به آنها مأموریت داده بود كه رزمندگان را متفرّق و صفوفشان را از هم بپاشند.
در ایامی که عموم بختیاریها درگیر یک خیزش و قیام اصیل و عمومی بودند، جعفرقلی خان سردار اسعد «وزیر جنگ» بود و به تبع وظیفه اصلی او سرکوب این قیام بود. مگر ممکن بود وزیر جنگ در سرکوب قیام نقشی نداشته باشد.
جعفرقلی خان سردار اسعد حتی پا را فراتر گذاشته و در توجیه مشارکت خود در سرکوب قیام، آشکارا در باره علیمردان و قیامش در کتاب «خاطرات..» در صفحه 232 و 233 مینویسد: «…در این موقع یاغیگری بختیاریها علنی شد…. زود من طهران حضور شاه رفتم و اطلاعات خود را عرض نمودم… در حقیقت رییس کل یاغی علی مردان خان چهارلنگ بود… ایل آزادیخواه تاجبخش، به واسطۀ نالایقی رؤساء، مبدل شد به ایل دزد و مشتی نالایق یاغی نوکر اجنبی!».
در باره نقش خوانین دیگر باز جعفرقلی خان با صراحت از نقش برادرش محمدتقی خان امیرجنگ و صمصام السلطنه و امیرمفخم پرده برمیدارد و مینویسد: «… صمصام السلطنه و امیر مفخّم به امر شاه طرف بختیاری حرکت کردند…». نقش محمدتقی خان شجاع الممالک و پسرش را هیچ کس نمیتواند انکار میکنید، چون دستنوشتههای آنان موجود است و در کتاب ارائهشدهاند
نویسنده کتاب حماسه زاگرس: قلع و قمع و نابودی معیشت عشایری خواست انگلیسیها بود، رضاخان هدف انگلیسیها را دنبال کرد. قیام عمومی بختیاریها به رهبری علی مردان خان ، واکنش طبیعی و دقاع از هویت و معیشت عشایری بود. برنامههای رضاخان اقتصادی و اجتماعی نبود بلکه صرفاً امنیتی و سیاسی بود و هدف آن حذف توان رزمی عشایر بود که لازمه آن فروپاشی زندگی ایلی بود.
سؤال: دلیل یا دلایل مخالفت خوانین چه بود؟
این خوانین از چند جهت بیمناك و نگران بودند: نخست این كه، پیروزی علیمردان خان و محبوبیت وی در بین مردم، میتوانست موقعیت و جایگاهشان را به خطر اندازد و بار دیگر قدرت ایلی را به خوانین چهارلنگ بازگرداند. لذا علیرغم دشمنی با رضاشاه، مایل نبودند خان جوان پیروز میدان باشد.
دیگر این كه، میدانستند با این امكانات و بضاعت، نمیتوان در مقابل قشون دولتی كه بر بسیاری از قیامها فائق آمده بود، ایستادگی كرد و پیروز شد. پس سعی میكردند محتاطانه عمل نمایند تا شك دولت برانگیخته نشود و در صورت شكست قیام، دولت بهانهای برای ایجاد مزاحمت نداشته باشد.
از طرف دیگر، خوانین از سوی وزیر جنگ و خوانینی كه در بدنه دولت مشاركت داشتند، در فشار بودند؛ زیرا این قیام میتوانست موقعیت آنان را نیز به خطر اندازد و موجبات بدگمانی دولت را به وجود آورد. دولت هدفش از آوردن این افراد در بدنۀ خود، جلب حمایت بختیاری بود. حال با اوضاع پیشآمده، اگر نتوانند در حل مشكل به دولت كمك كنند، بدون تردید مورد سؤظّن و متهم به بیلیاقتی خواهند شد. با این اوصاف، خوانین جلسات و نشستهای متعددی برگزار كردند تا به هر طریق بتوانند از ادامه وضعیت و بحران جلوگیری نمایند و كنترل اوضاع را در دستگیرند. خوانین حتی تلاش كردند تا قیام در خاك بختیاری محصور و محدود شود و شعلههایش به مناطق دیگر سرایت نكند. این اقدام خوانین با تلاش دولت، سبب گردید تا در كشور یك فضای بیخبری از قیام شكل بگیرد و دیگر مناطق ایران از اخبار قیام بیاطلاع باشند.
سؤال: برخی معتقدند شما در نگارش کتاب از روایتهای شفاهی و خرد جمعی ایل استفاده نکردید پاسخ شما چیست؟
بنده از اول بنا را بر مطالعه میدانی گذاشتم به همین دلیل به منطقه سردشت رفتم و مطابق روند قیام کار خودم را از سردشت از وارگه زمستانه علی مردان خان شروع کردم با بسیاری از مردم صحبت کردم به خیلی از روستاها سر زدم. حتی تا دژ ممدلیخان و زیارتگاه بوالحسن هم رفتم
بعد به مناطق چهارمحال و فریدن سفر کردم. با خیلی از اشخاص صحبت کردم. یکی از دوستان 20 ساعت مصاحبه کرد و فیلمبرداری نمود اما حاصل آن یک صفحه قابلقبول نشد. بیشتر آنچه جمعآوری شده بود، عقل پسند نبود و در یک قیاس عقلی اصلاً این روایتها قابل پذیرش نبود.
حتی برخی از اشعار حماسی و گاگریو محلی نیز مربوط به کسانی دیگری بود و ارتباطی با علی مردان خان نداشت. در نادرستی برخی روایتهای شفاهی مثالی میزنم: یک بار ایبنانیوز از مرگ شخصی خبر داده و او را از همراهان علی مردان خان معرفی کرده بود، وقتی ما بررسی کردیم دیدیم این بنده خدا چند سال بعد از اعدام علی مردان به دنیا آمد.
اصولاً ما نتوانستیم کسی را پیدا کنیم که ناظر بر قیام سال 1308 شمسی باشد. انتظار هم نداشتیم که بعد از 70- 80 سال کسی از آن رزمندگان زنده باشد. اشخاصی که اطلاعاتی در اختیار داشتند غالباً باواسطه شنیده بودند و عمدتاً نادرست و همراه با مبالغه بود.
ببینید همین خانمی که ایراد گرفته چرا از روایتهای شفاهی در نگارش کتاب بهره نبردهاید، اشکال کار همین جاست. ایشان روایتهای نادرستی شنیده و ذهنیتش بر اساس این روایتها شکلگرفته اما اسناد را ندیده بود. قطعاً اگر اسناد را دیده بود چنین حرفی نمیزد یا اگر با تحقیقات تاریخی اندک آشنایی داشت چنین گافی نمیداد. او برای اثبات ادعاهایش هیچ دلیل و مدرکی ارائه نکرده است؛ اما ما مدرک و سند ارائه دادهایم. حال کدام قابلقبول است؟
به همین دلیل به نتیجه رسیدم اگر بخواهم کار کم اشکالی انجام دهم باید در جستجوی اسناد و منابع دست اول باشد. لذا وقت گذاشتم یکی دو سال زمان برد و کتابخانه ملی، کتابخانه مجلس، مرکز اسناد و بسیاری از جاهای دیگر سر زدم. نشریات سالهای 1302 تا 1313 شمسی را بررسی کردم و بنیاد کتاب را بر مطالب آنها گذاشتم.
به این نکته هم باید تاکید کرد که در پژوهشهای تاریخی نیز اثری معتبرتر و قابلقبولتر است که متکی بر اسناد و منابع دست اول باشد؛ و امتیاز کتاب حماسه زاگرس در همین است.
32 نفر از کلانتران هفت لنگ طی نامهای: هشدار دادند برخی از خوانین بختیاری ناموس ایل را بر باد دادهاند!
سؤال: تحلیل شما از نقدها و ایرادهایی که به کتاب حماسه زاگرس میگیرند چیست؟
ابتدا باید بگویم که کتاب حماسه زاگرس به مانند هر کتاب دیگری خالی از عیب و اشکالی نیست و بنده ادعایی ندارم که کتابم بیعیب است اما این خانم و چند نفر دیگر فاقد صلاحیت لازم بودند و فقط شلوغ کردند. این خانم اعلام کرده که من« تاریخ را تعریف کردم… قیام سال 1308 را یک قیام درون قومی معرفی کردم و به جعفرقلی بیگناه اتهام بی مورد زدم» همین جا اعلام میکنم اگر کسی یا خود این خانم توانست علمی و مستند ثابت کند که خانم ثریا داوودی حموله در به اصطلاح نقدش درست گفته است. 10 میلیون تومان به او جایزه و پاداش میدهم.
عمیقاً معتقدم هستم
1- هیچکدام از اینها نقد نیست.
2- هیچکدام از این اشخاص صلاحیت نقد ندارند و از تخصص و دانش لازم برخوردار نیستند. یک نفره دیپلمه هیچگونه صلاحیت، تخصص و توانایی علمی برای نقد یک کتاب ندارد و اصلاً شایسته نیست وارد این حوزه شود. ورود ایشان به این عرضه دلالت بر کم سوادی و ناآگاهی ایشان دارد.
3- کسی که میخواهد کتابی را نقد بکند ابتدا باید آن کتاب را بخواند. همه این اشخاص به صراحت بیان کردهاند و نشان دادهاند که کتاب را نخواندند. کسی میخواهد در باره کتابی حتی نظر بدهد لازمه آن مطالعه آن کتاب است و مطالعه برای نقد با مطالعه معمولی نیز فرق دارد. این اشخاص هم به نقد جفا کردند و هم فضای نقد را آلوده کردهاند.
4- اشتباه تاریخی ما بختیاریها این است که فکر میکنم هر کس چند بیت شعر گفت هم مورخ است، هم پژوهشگر است و استحقاق دارد در باره هر مسئله و موضوعی اظهارنظر کند. کسی که دیپلم دارد و تنها افتخارش در همه دوران عمر این است که یک بار ناگهانی از او دعوت شد در یک جایگاه قرار بگیرد و برایش صوت و کف زدند، نباید به خود اجازه دهد و جسارت کند در خصوص هر مطلبی اظهارنظر نماید.
آسیب بزرگ این است که هر کسی خود را مورخ میپندارد و وارد عرصه تاریخ میشود و در باره تاریخ اظهارنظر میکند و کتاب مینویسد. هرکسی از راه میرسد خود را متخصص فرهنگ میداند و برای فرهنگ و جامعه نسخه میپیچد. گاهی اوقات با دوستان مینشینیم برای مزاح و تفریح برخی مطالب مندرج در این کتابها را میخوانیم و اسباب خنده میشود.
5- میگویم نقد نبود چون نقد به این معنی است که با ذکر دلیل و مستندات بگویند اینجای کتاب اشکال دارد اما هیچکدام چنین کاری نکردند و فقط جنجال درست کردند و با کامنت سازی فحاشی کردند؛ بنابراین هیچکدام نقد نبوده و نیست بلکه اجزای یک پازل بودند که برای هدفی خاص به صحنه آمدند شلوغ کردند و رفتند.
سؤال: اشاره کردید هدف خاص بیشتر توضیح نمیدهد
من چند سؤال از شما میپرسم:
1- چرا این آقایان برای نقد به متخصصان و دانشگاهیان متوسل نشدند؟
2- اگر دلشان برای تاریخ و فرهنگ میسوزد چرا در مقابل این همه کتاب که پر از مطالب بیمحتوا و مبالغه و تحریف است سکوت کردند و چیزی نه گفتهاند و نمیگویند؟ اگر واقعاً آدمهای صادق و دلسوزی بودند تا حالا کجا بودند، چرا خودشان را به خواب زدند؟ یکی حتی پا را فراتر نهاده داستان هرزگی را به یک حماسه عاشقانه تبدیل کردهاست؟ چرا؟! با جسارت تمام میگویم این اشخاص دانسته یا ندانسته آلت دست یک جریان متعصب کور شدهاند.
4- اگر آنها راست میگویند بیایند بهترش را بنویسند. چرا با این همه ادعا و دک و پز دست به قلم نمیبرند و چیزی نمینویسند؟
5- چرا در اثبات نظرات خود هیچ دلیل و مدرکی ارائه نمیدهند و فقط و فقط توهین میکنند؟ آنها حرف میزنند، ولی سندی ارائه نمیدهند اما من هر جا حرفی زدم سند آن را ارائه دادم. آیا آنها که فقط حرف میزنند راست میگویند یا من که با مدرک و سند نوشتهام؟
6- وقتی در باره حماسه علی مردان اثر قابل قبولی نیست آنها باید از نوشتههای پیرامون علی مردان خان استقبال کنند و اگر هم اشکالی است کمک نمایند که مرتفع شود اما چرا کاری میکنند که یک فضای بیخبری در باره قیام سال 1308 همچنان حاکم باشد.
یک عدهای خواستهاند نماد سازی و اسطورهسازی کنند کلی هزینه کردند اما موفق نشدند. چون چهره مورد نظر آنان حائز بسیاری از شرایط اسطوره بودن نبود. در جبران ناکامی خود سعی دارند به دلایل مختلف از معرفی علیمردان خان به عنوان یک اسطوره و قهرمان جلوگیری کنند.
دلیل اول: وقتی پل کابلی لالی ساخته شد نام پیشنهادی «علیمردان خان» بود شلوغ کردند و فضا را حساس کردند. نام پل را «شهدا» گذاشتند باز ناجوانمردی کردند. به صورت انبوه پیامک کردند که پل لالی نامش فلان است.
دلیل دوم: از همان سالهای قیام تا به امروز یک عده تلاش کردند علی مردان خان گمنام باقی بماند همانها امروز پشت این سناریو هستند. شما خاطرات بیبی مریم را ببینید. وقتی کسی اقدام به خاطرهنویسی میکند، باید مهمترین رویدادهای زندگیاش را بنویسد. در دوران بلوغ فکری بیبی مریم بزرگترین رخدادها عبارتاند: انقلاب مشروطه، جنگ جهانی اول، قیام پسرش و اعدام جگرگوشهاش.
اما چرا در خاطرات بیبی مریم در باره این وقایع بزرگ و مهم هیچ مطلبی نیست و نیامده، توجیه چیست؟
وقتی این کتاب منتشر شد بسیار خوشحال شدم که اطلاعاتم تکمیل میشود با دقت آن را خواندم اما در نهایت ناباوری دیدم بسیاری از امور مهم در این کتاب جایی ندارند. از خودم سؤال کردم یعنی چه مگر میشود کسی خاطره بنویسد و از موضوعات مهم چیزی ننویسد.
به تحقیق پرداختم. دریافتم که در همان زمان بخشی از این خاطرات نابود و مفقود گردید! به راستی چرا؟! و چرا از 20 سال پایانی عمر بیبی مریم چیزی در این خاطرات نیامده و نیست؟
دقیقاً اشخاصی خاص خواستهاند برخی خباثتها و خیانتها را در تاریکیهای تاریخ پنهان و حقایق قیام سال 1308 بختیاریها را از نگاهها دور سازند. در 80 سال گذشته عدهای تلاش کردهاند، یک فضای بایکوت و بیخبری در باره قیام علی مردان خان حاکم باشد، به راستی چرا؟ دست چه کسانی در این کار دخیل است و قصد و انگیزه آنان چیست؟
اتفاقاً مستند میگویم برخی خانوادهها و اشخاص مأمور این کار بودند فرزندان خلف آنها راه آنها را دقیقاً ادامه میدهند.
با جرئت و جسارت میگویم عزم ارادهای وجود دارد که علی مردان خان گمنام باقی بماند و عدهای بیخبر و نادانسته به این پروسه پیوستهاند. اتفاقاً دلیل برخوردهای ناشایست این افراد دقیقاً همان دلیل مهم مخالفت برخی خوانین با قیام بوده است. این حرف من تازگی ندارد. اولین بار در مقدمه کتاب «سرداران گمنام» به این مطلب اشاره کردم. یکی از همین آدمها زنگ زد، یک ساعت وقت مرا گرفت و برایش توضیح دادم. وقتی متن کتاب خاطرات بی¬بی مریم را خواندم دو احتمال دادم: نخست متن جعلی است دیگری بخشی از آن حذفشده یا مفقودشده. با شناختی که از ناشر کتاب داشتم. پذیرفتم احتمال دوم درست است. بعدها ناشر هم تأیید کرد که خاطرات بخش دومی هم داشت که معلوم نیست به سر آن چه آمده است.
بنابراین تلاش برای گمنام ماندن قیام سال 1308 یک تلاش 80 ساله است. دلیل انتخاب نام کتاب «سرداران گمنام» دقیقاً همین موضوع بوده است.
دلیل سوم:
برخی از این اشخاص (که میتوانم حتی نام آنها را ذکر کنم) با صراحت حقیر را از این کار منع کردند و گفتند وارد این عرصه نشوم بلکه آنها روی شخص دیگری سرمایهگذاری کردند اما من راه درست را در پیش گرفتم.
دلیل چهارم:
در 10 ساله اخیر یک جریان شوونیستی و احساسی بیمایه شکل گرفته است که داعیهداران آن اشخاصی هستند که غالباً یا تحصیلات دانشگاهی ندارند یا در رشتههای غیر علوم انسانی درسخواندهاند. بسیار کم دانش اما خیلی پرمدعا هستند. نشانه بارز این جریان متعصب و خردگریز، باستانگرایی شدید، سکولاریسم و نفی هویت مذهبی بختیاریها بوده است. اتفاقاً دلیل مخالفت آنان با علیمردان خان و طرح آن به عنوان یک نماد و اسطوره همین است که آنها علی مردان را در چهره یک مسلمان که شعار و پرچمش مذهبی بود نمیپسندند. حتی تلاش دارند او را یک ایلیاتی خشن نشان دهند که اهل فکر و اندیشه نبود؛ بنابراین علی مردان چهره مقبول آنان نیست.
دلیل پنجم: این اشخاص نمیتوانند منطق و ادبیات دانشگاهی حاکم بر کتاب حماسه زاگرس را بپذیرند، حکایت پذیرش محتوای کتاب، همان داستان معروف معلم و شاگردی را تداعی میکند که به شاگرد میگفت بگو «الف» و او حاضر به گفتن «الف» نبود بلکه «انف» میگفت. چون اگر میگفت الف بعد باید به نوبت میگفت (ب- پ- ت- ث…الی آخر)
وحشت و واهمه این اشخاص از فروش کتاب حماسه زاگرس است که با اقبال عمومی مواجه است. آنها نگران هستند که نوشتههای حقیر با اندیشهها و آرمانهای آنها در تباین و در تضاد آشکار است و اگر نوشتههای اینجانب در جامعه جا بیفتد، جایی برای بافتههای آنان نیست. پس باید شلوغ کنند و جنجال بیافرینند و بگویند این کتاب تحریف تاریخ است و فروش بالای آن دلیل تأیید محتوا نیست.
تا شاید جلوی نفوذ قلم حقیر را بگیرند اما به آنها بگویم آب در هاون میکوبند. آنها اگر راست میگویند بروند بهترش را بنویسند.
دلیل ششم: نوشتههای حقیر خیلی از نوشتهها را نقض میکند و خط بطلانی بر نوشتههای غیرعلمی یکی دو نفر کشیده است. یکی وهم و خیال نوشته هیچ سندی هم ارائه نکرده اما حقیر هیچ مطلب بودن سندی ننوشتم. حال چه کسی راست میگوید؟ خیلی از رشتهها و بافتهها، شخصیتپردازیها و مبالغهگوییها و خیالپردازی با نوشتههای حقیر، بیارزش و از اعتبار ساقط گردید. یکی میگفت: هر چه من نوشتم شما خلافش نوشتی! گفتم کدام مستند و درست نوشت، شما سندی برای نوشتههایت ارائه کردی؟ پاسخ داد خیر.
دلیل هفتم:
دلیل هشتم:
بنا بر دلایلی دلایل هفتم و هشتم در این متن آورده نمیشود.
سؤال: کسی گفته فروش بالای کتاب به معنی تأیید آن نیست؟
جک گفته. شما که خود شاهد بودید و حداقل از 10 جلسه باخبر هستید که فقط به خاطر همین کتاب تشکیل شد و خوانندگان کتاب چقدر درست و زیبا تحلیل کردهاند اگر کتاب با اقبال روبرو نبوده چرا بایستی از اینجانب دعوت کنند و هر جلسه حداقل سه ساعت طول بکشد.
آن بنده خدا که این حرف را زده خودش گفته کتاب را نخوانده حالا چطوری به جای دیگران نظر میدهد و قضاوت میکند به این علت است که نمیداند که صلاحیت اظهارنظر در این زمینه را ندارد.
سايت آزاد مردان بختياري
ماشالا … نومه خدا.. چندی چی نوشتی ایچو…
اقلاً دوجا بهرس بکردین…
سرمون گهز ره هالوو
شهادت سرلشکر شهید علیمردان خان بختیاریی سردار ملی ایران را تسلیت گفته. راهش پر رهرو باد
سلام . آقای نویسنده حماسه زاگرس . خدا قوت همیشه در تاریخ بوده و هستند که بخواهند نام نیکان را خدشه دار نمایند . آری علی مردان خان شیر شرزه و از تبار ایل چار لنگ می باشد که چون در دامن مادری مثل بیبی مریم و در کنار سردار اسعد دوم علی قلی خان دائی خود پرورش یافت و بواسطه مطالعه در امور بین الملل استبداد ستیزی را به خوبی آموخت و این مبنای قیام 1308 گردید و از آنجا که تاریخ همیشه بوسیله قوم غالب نوشته می شود . کسانی نیز سعی کردن که قیام علی مردان را هم به نوع شورش بر علیه ناملایمات در زندگی ایلی که بوسیله نیروهای شاه اعمال می شد قلمداد نمایند . اما پیام علی مردان خان به رضا شاه چیز دیگری حکایت می کند و آنجا که خطاب به شاه می گوید { اینجا زاگرس است اگر عقاب هم بخواهد پرواز کند پرهایش را مالیات باید بدهد } ولی من که بختیاری نیستم نیک می دانم رشادتهای این شیر خفته درخاک را . بعداز دستگیری خان خانواده او را به لواسانات کوچ دادن و …
شمشیر علی مردون طلای بیغش به زمین برچ ایزنه به آسمون تش