باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان: سال هاست که آسمان، کوچ غریبت را بر شانه های مان، پرنده می تکاند و آفتاب، مسیر چشمانت را به انگشت نشانم یدهد و می گرید. سال هاست که رفته ای و بادها، بوی پیراهنت را بر خاکریزهای بسیار، مویه می کنند. تو انعکاس روشن خورشید در رودخانه های سرخ حماسه ای. دلت، دریا مینوشت و نگاهت، توفان می سرود.
برخاستی؛ آن هنگام که نفس های سرما، پنجره ها را سیاه کرده بود و شهر، می رفت که در اضطراب ثانیه های تجاوز، کمر خم کند. برخاستی و با قدم های استوارت در رگ های وطن، خون زندگی جاری شد.
برای بال های زخمی مان دعا کن! صدایت را از حنجره کانال ها و سنگرها می شنوم. می بینمت، پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جاده های صلابت را پشت سر میگذاری و خاک را لبخند می کاری. پا در رکاب ستاره و باران، آسمان عشق را تا دورترینها درنوردیدی و اینک، ما ماندهایم و این خاک مردابی. ما مانده ایم و تکثیر بی وقفه ابرهای خاکستر. رفته ای و باران ها را با خود برده ای و فصل های مان، بی جوانه و آفتاب مانده اند.
با ما که مرثیه خوان در قفس ماندن خویشیم، از پرواز بگو و برای بال های زخمی مان دعا کن.
می ستایمت، کوچه های شهر را که ورق میزنم، نامت را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان مییابم. از پشت نیزارهای به خون نشسته صدایت میزنم و رودخانه های وطن، شکوه سرخت را به ترنم میآیند. می ستایمت که شانه های شکوهمندت، آبروی کوهستان هاست و اردیبهشت نگاهت، در چشمان هیچ بهاری نمی گنجد. می ستایمت که قانون جوانمردی را بر صفحه های تاریخ این دیار، حک کردی و سرانگشتان حماسی ات، ثانیه های ظلم را به کام مستبدان زمین، جهنم کرده. میخوانمت که چون سپیداران، پیوسته در اندیشه باران بودی…
۲۹اردیبهشت شانزدهمین سالگرد شهید غلامرضا آسترکی ست. شهیدی که در ۱۶ سالگی جانباز قطع نخاعی شد. به گزارش سایت خبری باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان شهید غلامرضا آسترکی تحصیلات ابتدایی خود را در منطقه ریل وی (دبستان شهید قلی پور فعلی) گذراند و در حالی که دانش آموز کلاس سوم راهنمایی مدرسه رازی بود تحصیل را رها و به دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی به سوی جبهه نبرد حق علیه باطل شتافت. شهید آسترکی در مقاطع مختلف و در سه نوبت عازم جبهه های جنگ شد که در نوبت سوم در تاریخ ۱۳۶۴/۰۸/۱۱ در جزیزه مینو از ناحیه گردن قطع نخاع و از آن موقع به بعد در کنار همرزمانش در آسایشگاه حضرت امام خمینی(ره) تهران بستری و روزگاران جوانی را در آنجا سپری کرد. شهید آسترکی در سال ۱۳۷۸ با دختری مومنه ازدواج که حاصل آن دختری به نام نگین است که در روز شهادت پدر خود دیده به جهان گشود. شهید غلامرضا آسترکی ۱۶ سال از ۳۵ سال عمر شریف خود را به عنوان جانباز پشت سر نهاد و پس از گذشت ۱۹ سال قطع نخاعی به فیض شهادت نائل گردید. این شهید بزرگوار در تاریخ ۱۳۴۸/۰۱/۰۳ متولد، در تاریخ ۱۳۶۴/۰۸/۱۱ جانباز و در تاریخ ۱۳۸۳/۰۲/۲۹ شهید شد. پیکر پاک این شهید عزیز طی مراسمی با شکوه در شهرستان مسجدسلیمان و در جوار همرزمانش در بهشت زهرای چهاربیشه آرام گرفت،یادش گرامی و راهش پر رهرو باد…
شهید نام خداوند است که حضرتش اجازت فرموده است که آن را بر معشوق های خونین قبای زمینی اش بگذارند، همان هایی که او را طلبیدند، یافتند و عاشق شدند و در پایان چونان خورشید، خویش را به آتش کشیدند تا کوچه های باور مردم روشن شود و هیچ شیطانی ـ حتی از نوع انسانی اش ـ نتواند در تاریکی با آدرس غلط، آنان را به بیراهه بکشانند. شهید، چراغی است فرا راه بشریت در همیشه زمان و زمین و راز روشنایی همیشه است.
شهادت، پاشیدن بذر «حماسه» در روح جامعه است؛ شهیدان خون خود را به صورت جامعه پاشیده تا مردم بیدار شوند…!
سالگشت شهادت شهید والا مقام آسترکی می تواند این پرسش را در ذهن ما تداعی کند: آیا بیداریم؟ یا به خواب رفته ایم؟ یا خود را به خواب زده ایم؟ اگر خود را به خواب زده باشیم، هیچ چیز و هیچ کس حتی خون شهید هم نمی تواند ما را بیدار کند… اما روزی در پیشگاه خدا بایستی پاسخگوی قطره قطره خون این بزرگواران باشیم که چرا عکس خواسته و اهداف آنها عمل کرده ایم. در مقابل خدا که آدم نمی تواند دیگر خود را به خواب بزند… آنجا خدا حاکم است: «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ» (سوره تین، آیه ۸).