رویش زاگرس/محمدرضا مکوندی: حاج علیقلی خان بختیاری «سردار اسعد»، در ۱۲۴۷ ه.ق در چهارمحال بختیاری متولد شد. وی پسر سوم حسینقلی خان هفت لنگ ایلخانی بختیاری است که در سال ۱۲۹۹ ه.ق به دست مسعود میرزا ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه و حکمران ظالم و مستبد اصفهان، کشته شد.
علیقلیخان در دوران کودکی و نوجوانی مقدماتی از ادبیات را فراگرفت و در سوارکاری و تیراندازی سرآمد شد. پس از مرگ غم انگیز پدرش به دست ظل السطان حاکم جنایت کاراصفهان، مدتی در زندان به دستور ظل السطان به سر برد تا در نهایت با مساعدت میرزا علی اصغر خان اتابک از زندان آزاد و به تهران وارد شد و با رتبه و مقام سرتیپی، فرماندهی عدهای از سواران پایتخت به او واگذار گردید. و تا ورود مظفرالدین میرزا به تهران، حفاظت کاخ گلستان به عهده علیقلی خان بود و اتابک مأموریتهای دیگری نیز به او واگذار مینمود.
پس از کنار رفتن ظل السلطان از حکومت اصفهان، سردار اسعد گاهگاهی به بختیاری میرفت و امور مربوط به ایل را سرکشی مینمود. در ۱۳۲۱ پس از فوت برادرش اسفندیارخان (سردار اسعد اول)، به او از طرف مظفرالدین شاه لقب «سردار اسعد» داده شد. (سردار اسعد دوم)
سردار اسعد غالباً از آن تاریخ در اروپا میزیست و حضورش در اروپا فرصتی مناسب برای هم نشینی و بهره مندی از محضر مشاهیر و فضلای اروپا و آشنایی با اندیشه های جدید و به خصوص اصول نوین مملکت داری و دمکراسی و نهادهای برآمده از دمکراسی همچون پارلمان بوده است.
در جریان مشروطیت ایران و دوران سلطنت محمدعلی شاه، سردار اسعد در اروپا بود محمدعلی شاه چنان رویه ای درسرکوب و کشتار مشروطه خواهان در پیش گرفت که نخبگان سنتی و غربگرا آن روزگار از ترس چنگال خونریز این پادشاه ضد مشروطه برای حفظ جان به عتبات عالیات و اروپا و اماکن مقدسه و سفارت خانه روس و انگلیس پناه بردند افرادی چون ملک المتکلمین در میان خنده های شاه جلاد نه تنها اعدام که حتی اجساد ایشان را با دشنه مامورانش تکه و پاره می کردند .
در چنین شرایطی انجمن سری علمای اصفهان که دراعتراض به ظلم محمدعلی شاه به ستوه آمده بودند تجمع های بزرگی در چهلستون برگزار نمود و حاکم جدید اصفهان اقبال الدوله و معاونش معدل دستگیری و سرکوب اعضای انجمن سری را آغاز و برخی از اعضای انجمن به اطراف اصفهان از جمله: (دزک )در خاک بختیاری پناه بردند.
سرکوب شدید انقلابیون توسط حکام منصوبه محمدعلی شاه در سراسرکشور کورسوی چراغ مشروطه را می رفت که برای همیشه خاموش کند. انجمن سری اصفهان برای جلوگیری از نابودی مشروطه چاره را در استمداد از ایل بختیاری دید که روابط صمیمانه با اهالی اصفهان داشتند و احترام و اعتماد فراوان برای علمای اصفهان قائل بودند.
در چنین شرایط اختناق و سرکوب شدید آزادی خواهان در استبداد صغیر در پاسخ به مکاتبات و درخواست های مکرر انقلابیون و به خصوص روحانیون اصفهان (به ویژه آیت الله آقانورالله نجفی اصفهانی) سردار اسعدبختیاری با رها کردن زندگی مرفه و راحت خود در پاریس برای حمایت از هموطنانش پنهانی به ایران آمد.
اواسط ماه شعبان ۱۳۲۶ ه ق سردار اسعد بختیاری که از اروپا وارد خاک بختیاری شد پنهانی در محله جلفای اصفهان منزل یوسف خان معلم فرزندان خود سکونت نمود و شبانه با لباس مبدل و مندرس در قامت شهروندی فقیر با فریب ماموران اقبال السطنه حاکم اصفهان که همهجا حضور داشتند وارد منزل آیت الله آقا نورالله در حالی که سایر اعضای انجمن حضور داشتند؛گردید و جلسه ای ۴ساعته با آیت الله آقا نورالله جداگانه داشت و سپس روز بعد به خاک بختیاری مراجعه نمود و با حضور در خاک بختیاری و هماهنگی با صمصام السطنه و جلسه با۲۳۰نفر از خوانین در شلمزار و دعوت از مبارزین این قوم با دو هزار نفر از سواران بختیاری به اصفهان وارد شد و پس از آن که اصفهان به تصرف مجاهدان بختیاری درآمد، به سمت تهران روانه گردید و پس از چند روزی توقف در قم، به تهران نزدیک شد و با توافقی که قبلا با سپهدار تنکابنی نموده بود، اردوی سپهدار تنکابنی و سردار اسعد در یک روز به هم رسیده و به یکدیگر پیوستند و روز جمعه ۲۷ جمادی آلاخر ۱۳۲۷ وارد تهران گردیدند.
قوای قزاق تاب مقاومت نیاورد و در زد و خورد کوتاهی در منطقه بادامک تهران تسلیم شدند و قوای بختیاری و سپهدار، تهران را فتح نمودند و از این نظر است که به سردار اسعد و سپهدار، دو فاتح تهران میگویند.
سردار اسعد از محدود ایرانیان آن روزگار بود که در معاشرت با فضلا و مشاهیر آن روزگار اروپا ضمن آشنایی با اصول دمکراسی و نقش موثر پارلمانتاریسم در اداره جامعه و قواعد محدود کننده اختیارات گسترده پادشاهان و حاکمان، با نقش موثر تحزب در مشارکت دادن مردم در اداره جامعه و تحقق فرایند دمکراسی در جامعه آشنا شد.
این سردار بختیاری اندیشه های سیاسی والایی داشته فردی متدین و مذهبی مسلط به ۳زبان خارجه؛ نویسنده ای متبحر که به اختصار به شرح ذیل اشاره می گردد:
اول: حفظ اصالت ملی؛مذهبی و ایلی در برابر فرهنگ اغواگر غربی
خروج از جامعه استبداد زده و عقب افتاده آن روزگار ایران و سکونت در قلب اروپا بر خلاف بسیاری از روشنفکران مهاجر ترک وطن نموده آن دوران که البته در این دوران هم سابقه دارد سردار اسعد بختیاری را فرهنگ غربگرایی در خود نتوانست هضم کند و به عنوان یک ایرانی با اصالت و متعهد به وطن با ریشه های عمیق دینی حتی هویت ایلی خود را حفظ کرد.
در صورتی که بسیاری از نخبگان الینه شده ایرانی در عزیمت به غرب هویت خود را فراموش و قبله آمال آنان دول خارجی می شد. سردار اسعد با شناخت مدل های جدید ارکان دمکراسی مانتد پارلمان؛ دستگاه قضا و…. با اهمیت مشارکت مردم در اداره مملکت آشناشد.
دوم : ارادت قلبی سرداراسعدبختیاری به روحانیت:
بر خلاف چرندیات کاملا هدفمند و مغرضانه ۳ریال تحریف شده مجهول سرزمین کهن و اغراض هدف دار نویسندگان نغرض در تحریف و روایت واژگون تاریخ مشروطه؛ قیام قوم بختیاری به عنوان نقطه برجسته از مبارزات ملت ایران در عهد مشروطه به رهبری ،سردار اسعد بختیاری فقید در رهایی ملت ایران از دولت استبدادی قاجاریه بنادبه(استمداد علمای بزرگ آن روزگار) برغم حمایت دولت های قدرتمند روس و انگلیس صورت گرفت و اگر نبود ارادت و هماهنگی سردار اسعد نسبت به علما شاید هیچ وقت مشروطه به نتیجه نمی رسید.
سوم: فروش زمین و املاک شخصی برای سازماندهی و تجهیز سپاه مجاهدان بختیاری:
براستی این خصیصه بسیار والا و برجسته سردار اسعد قابل تمجید است چرا که بسیاری از سیاست مداران هدف شان از دستیابی به قدرت رانت خواری و ثروت اندوزی و دست درازی به اموال عمومی برای استفاده شخصی است. اما سردار فقید بختیاری با فروش املاک و زمین و سایر دارایی های خود برای رهایی ملت ستمدیده ایران از استبداد قجری همت گمارد.
چهارم شناخت سیاست جهانی واطلاع ازاغراض پنهانی قدرت های جهانی:
سردار اسعد بختیاری به عنوان یک سیاست مدار روشنفکر می دانست در پنهان هر موضع گیری دولت های اروپایی در برابر کشورهای جهان سوم همچون روس و انگلیس منافعی نهفته است و هیچ سودی برای مردم ایران در آن وجود ندارد! چنان چه در هنگام اردوکشی به تهران؛ مذاکراتی میان سفرای روس و انگلیس و سردار اسعد در شهر قم برگزار و سفرای کشورهای مذکور با تزویر و حیله به ظاهر دلسوزانه از سردار بختیاری خواستند چنانچه منصرف و به خاک بختیاری برگردد ؛عرایض و مطالبات شان را به شاه منتقل و برآورد خواهند کرد!
اما سردار اسعد بختیاری که می دانست هدف روس و انگلیس حفظ حکومت فاسد و ضد مشروطه محمدعلی شاهی برای تامین منافع خودشان است و وقوف ملت ایران به حقوق شان بر خلاف منافع دول خارجی است. با سیاست و خونسردی گفت:(چون درباریان فاسدبین ساه و ملت فاصله انداختند خودمان می رویم تا عرای ضمان را به شاه عرض کنبم! البته حتی دولتین روس و انگلیس متعهد شوند که محمدعلی شاه به تعهدش عمل کند مطمئن هستیم شاه اعتنایی نخواهد کرد و بیشتر از گذشته راه سرکوب مشروطه را ادامه خواهدداد.
پنجم:عدم سهم خواهی به قدرت در اوج اقتدار ملی:
تاریخ سیاسی ملل مختلف نشان دهنده این واقعیت است که بسیاری از رهبران مستبد و دیکتاتور امروز دنیا ؛خود روزگاری در زمره آزادی خواهان و انقلابیون بودند!
اما بعد از دستیابی به قدرت از سلک انقلابی گری و رادیکالیسم خارج و به رهبرانی محافظه کار برای حفظ قدرت و منصب خود تبدیل و کم کم این محافظه کاری ایشان را برای ماندن بر سر قدرت مجبور به زیر پا نهادن بسیاری از اصول دمکراسی که روزگاری خود داعیه آن را داشته اند نموده است.
نمونه بارز این گردش مواضع، معمر قذافی دیکتاتور مخلوع لیبی است که روزگاری خود از رهبران پرشور و انقلابی و اصلاح طلب بود اما بعد از رسیدن به قدرت، تحت هیچ عنوان نه تنها حاضر به از دست دادن قدرت نشد بلکه مقابل مردمش قرار گرفت و با جنگنده برای حفظ قدرت نامشروعش بر سر مردم خود بمب ریخت و جنایت هایی کرد که دل هر انسانی را به درد آورد یا حسنی مبارک و…
سردار اسعد دارای یک خصوصیت بزرگ و متعالی و بسیار ارزشمند و در عین حال بی بدیل در دنیای سیاست بود. سردار بختیاری که در فتح تهران نقش موثر و کارآمدی را بازی کرد، بعد از تشکیل شورای سلطنت پیشنهادات متعددی را از افراد ذینفوذ سیاسی برای دست یازیدن به پادشاهی ایران یا نیابت سلطنت پادشاه (که هنوز به سن قانونی نرسیده بود) داشت. یعنی شرایط مملکت در آن روزگار به نحوی بود که این سردار آزادیخواه با حمایت های فراوانی که می شد، می توانست بر حکومت ایران دست پیدا کند اما این سردار فرهیخته ایرانی بسیار متواضعانه هدف خود از فتح تهران را خلاصی مملکت استیداد زده اش را از دست حکومت مستبد محمد علیشاه و کمک به مشروطه خواهان برای تحقق مشروطه عنوان کرد. و هرگونه درخواست برای دست یافتن به قدرت را نپذیرفت.
…براستی کدام رهبر سیاسی را می توانید در جهان پیدا کنید که خود زمینه ساز پایان دادن به یک حکومت استبدادی باشد اما سودای قدرت طلبی را نداشته باشد. نلسون ماندلا مظهر مبارزه با حکومت نژاد پرستانه آپارتاید در افریقا، بعد از سال ها مبارزه با حکومت آپارتاید بالاخره بر نظام نژادپرست آپارتاید پیروز و یک دوره نیز رییس جمهور آفریقا بود و بر خلاف انتظار همگان در دوره بعد کاندیدای ریاست جمهوری نشد و با قدرت خداحافظی کرد و به همین خاطر دنیا وی را تجلیل می کند اما سردار بزرگ و فقید بختیاری حتی همان یک دوره هم حاضر به حکومت نشد و این تفکر والای وی در حمایت از ایرانیان استبداد زده، درمانده، و در بند حکومت ظالم قاجاریه سزاوار تقدیس و تجلیل فراوان است و حق این نیست که با ساخت سریال های هدف دار سیاسی و تحریف شده (نظیر سریال سال های مشروطه) در سال های اخیر سعی در کمرنگ کردن این سردار بزرگ ملی شود.
ششم: سردار اسعد بختیاری؛ اعتقاد به حزب گرایی و تحزب منطبق با شرع
یکی از دغدغه های مهم روحانیون مشروطه خواه که در دوره های اول و دوم به مجلس راه یافتند، نگرانی از تصویب قوانین برگرفته از نظام های اروپایی بوده که چندان با احکام شرع مقدس اسلام انطباق نداشته است. در این زمینه، در مجلس دوم حزب دمکرات که متشکل از بیش از ۴۲ ایرانی تحصیلکرده اروپا رفته بود، اکثریت را در مجلس به رهبری سید حسن تقی زاده داشته است. در مقابل، سید حسن مدرس که به عنوان نماینده از قشر روحانیون به مجلس راه یافته بود، بدنبال تشکیل یک حزب در مجلس دوم برای دفاع از انطباق مصوبات با شرع مقدس بود اما در مقابل حزب قوی دمکرات وی برای ایفای نقش خود با مشکل جدی مواجه بود.
بر خلاف نظر مغرضان در حالی که شهید مدرس در مجلس ملی در موضع انزوا و ضعف بود سردار فقید بختیاری، سید حسن مدرس را تشویق کرد برای ایجاد پستوانه ای از قدرت در مجلس تا در مقابل حزب «اجتماعیون عامیون»، حزب «اجتماعیون اعتدالیون» را تاسییس کند. سردار بختیاری همچنین کلیه سران با نفوذ بختیاری را موظف به عضویت در حزب سید حسن مدرس نمود و نمایندگان معتدل را تشویق به عضویت در حزب اجتماعیون اعتدالیون نمود و با این اقدام موثر و کارآمد وی، سیدحسن مدرس و جریانات سیاسی پیرو روحانیت توانستند در مقابل حزب قوی و کاملاً تشکیلاتی اجتماعیون عامیون که مرام سوسیالیستی داشت، از حمایت و رأی موثری در بین نمایندگان مستقل و معتدل برخوردار شود.
قریب به پنجاه نفر از سیاسیون آن روزگار ایران که به دلایل مختلف نظیر تحصیلات یا مهاجرت اجباری ناشی از استبداد محمد علیشاه، برای مدتی در کشورهای مختلف اروپایی و روسیه حضور داشتند، آگاهی هایی از نقش موثر احزاب در جلب مشارکت مردم در فرایند تشکیل نهادهای حکومتی همچون پارلمان و به دنبال آن انتخاب نخست وزیر و ایجاد محدودیت در اختیارات بی حد و حصر پادشاهان و در نتیجه جلوگیری از بروز پدیده استبدادزدگی به دست آوردند.
با ساقط شدن حکومت محمد علیشاه و تشکیل مجلس اول، بسیاری از سیاست مداران که به مجلس دوم راه یافتند، به دنبال تشکیل احزابی کارآمد با هدف تاثیرگذاری در فرایند قدرت بودند. از جمله این احزاب می توان به حزب اجتماعیون عامیون (که دارای مرام سوسیالیستی بود)، حزب اجتماعیوت اعتدالیون (که دارای مرام اعتدال و معتقد به شرع بود) ، حزب ترقی (که مدلی از حزب ترقی ترکیه در آن روزگار بود)، حزب دمکرات، حزب سوسیالیست و… اشاره کرد.
اما خصیصه بارز بسیاری از این احزاب کوچک و بزرگ، سوق دادن بستر تشکیل احزاب در بازار سیاست ایران بر اساس معادلات مبتنی بر سود شخصی و زد و بند بود همانچیزی که امروز دربلزارمکاره احزاب ایرانی رایج است!. در نتیجه چنین روندی، تحزب که می توانست به جبران عقب ماندگی تاریخ و رفع آثار سیاه استبداد قاجاری کمک کند، جز در مواردی استثنایی مدل حزبی مورد نظر سردار اسعد (نظیر حزب اجتماعیون اعتدالیون) سایر احزاب خارج از مدل مورد نظر سردار اسعد بودند.
بسیار عالى، براى اولین بار مقاله اى در باره سردار اسعد بختیارى و مقایسه با شرائط سیاسى و سیاستمداران امروز دنیا نوشته شده. اى کاش مراجع مورد نظر را ذکر مى کردید تا کسانیکه مایل به تحقیقات بیشترى هستند به آنها مراجعه کنند
مطلب مربوط به ملک المتکملین بنظر مى آید که کمى گنگ باشد. من که متوجه نشدم
در مورد سردار اسعد گویا قبل از انتقال سلطنت از قاجار به رضا خان از طرف انگلستان با سردار اسعد مذاکراتى شده بود و گویا همین مذاکرات را رضا خان براى کشتن سردار اسعد بهانه کرده بود. ایل بختیارى خیلى قبل از کشف نفت مستقیما با دولت انگلیس قراردادى براى حفظ و نگهدارى راه از جنوب به اصفهان و حراست از کاروان هاى تجارتى (در حوزه اى که از خاک بختیارى عبور مى کرده) داشته و حتما خوانین بختیارى با انگلستان مذاکراتى داشته اند