باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ پژمان کیماسی: آن زمان که نوجوان بودیم لحظه لحظه ها را می شمردیم تا زمان بازی فوتبال تیم مورد علاقه مان برسد. پای تلویزیون می نشستیم و خیره به صفحه ی آن.
دیگر هیچ چیز نمی توانست نگاه ما را از چارچوب تلویزیون جدا کند، تنها صدایي که به گوشمان می رسید صدای گزارشگر فوتبال بود و بس. دیدن الگوهای ورزشی مان حال و هوایی عجیبی داشت. یک احساس زنده و پر از انرژی.
سوت پایان بازی که زده می شد تازه آغاز بازی ما بود. می دویدیم تو کوچه، دو تکه سنگ می شد تیرک دروازه و یک توپ پلاستیکی که برایمان حکم توپ چهل تکه آن زمان را داشت. با خودکار شماره بازیکنان مورد نظرمان را بر پشت پیراهن می نوشتیم و سعی می کردیم مثل آن ها بازی کنیم. سال ها از آن زمان می گذرد، فوتبال دیگر حال و هوایی خوبی برایمان ندارد. دیگر حوصله دیدن نود دقیقه بازی فوتبال را نداریم. انگار حال و روز فوتبال با آن زمان فرسنگ ها فرق کرده. بازیکنان برایمان الگو نمی شوند.
فوتبال پر از جنجال شده، حاشیه ها جای متن را گرفتند، مرزهای حرمت و معرفت شکسته شدند. در زمین سبز همه چیز می بینیم و می شنویم، زد و خورد، ناسزا، توهین، و خیلی چیزهای دیگر…! فوتبال ما به کجا می رود؟ اتفاقات به وجود آمده در چند سال اخیر نشان دهنده ی سریالی از حوادث تکان دهنده و گاهاً نا مقبول است. می توان عنوان کرد که جایگاه ورزش یک جایگاه اجتماعی با سطوح مختلف از ارتباطات اجتماعی است، این ارتباطات به حدی تأثیر گذار هستند که فرهنگ یک اجتماع را تحت تاثیر قرار می دهند.
ادبیات حاکم بر فوتبال امروز تبدیل به یک هنجاری نامتعارف گردیده، به گونه ای که بر دیگر ورزش ها هم تاثیر منفی گذاشته است. با یک نگاه اجمالی بر حاشیه های فوتسال، بسکتبال و دیگر ورزش ها می توان به این واقعیت پی برد.
آنچه در مستطیل سبز و یا بیرون آن روی می دهد غلبه ی ناهنجاری های ورزشی است که باید مسئولین ورزشی برای این معضل چاره ای جدی بیندیشند. جا دارد نسبت به گسترش سرطانی ناهنجاری های ورزشی و اثرات مخرب آن بر پیکره ی ورزش و اجتماع توجه بیشتری احساس کرد.