رویش زاگرس/ محمدرضا مکوندی: هالو زال از شخصیتهای معنویِ مردم بختیاری محسوب میشود. هالو زال گذشته از جایگاهِ خانوادگیِ خود نمادی از فرزانگی و دوراندیشی در ایل بختیاری است و میانِ بختیاریها نقشی همچون زال اسطوره ای درشاهنامه را بهعهده دارد. اما براثر چه حادثه ای هالوزال توانست به عنوان نماد دوراندیشی و خرد در بختیاری مطرح شود؟
دهه ۱۲۲۰ (ه ق) اوج جنگ میان دورکی و بهداروند بود در خلال این منازعات و جنگ ها چهره ای جوان و متهور معروف به نامدارخان منجزی به شجاعت و مهارت در جنگ معروف و در بین طوایف بختیاری کم کم شهرت و محبوبیتی کسب کرد. نامدارخان از تیره ملا مدی (مال احمدی)منجزی و مادرش چهارلنگ بود. اما او خصوصیت های دیگری هم داشت که برگرفته از روحیات ارزشمند ذاتی بختیاری ها بود. روحیه مهمان نوازی و مردمداری و کمک به همتباران و تواضع در عین اقتدار چهره ای قابل احترام از وی درمیان مردمان بختیاری مطرح ساخت.
و این گونه کم کم شهرت نیک نامدار به جعفرقلی خان بهداروند رسید. خان بهداروند با کنجکاوی وی را فرا خواند و نامدار را که جوانی برومند؛ شجاع و خوشنام بود قابل اعتماد یافت؛ و به او پیشنهاد داد که به اردویش بپیوندد و در جنگ های پیش رو حامی اش باشد. نامدارخان این پیشنهاد را پذیرفت و در زمره نزدیکان جعفرقلی خان درآمد. طولی نکشید که نامدار چنان تهور و شجاعتی از خود در جنگ ها دوشادوش جعفرقلی خان بروز داد که حتی سپاهیان جعفرقلی خان تحت فرماندهی و شجاعت او کارآمدی بیشتری پبدا کردند و در نهایت در سایه همین شایستگی ها به نامدارخان معروف شد.
محبوبیت روزافزون نامدارخان از یکسو و تمایل نظامیان اردوگاه جعفرقلی خان به وی موجب حسادت و نگرانی جعفرقلی خان شد که مبادا در آینده با این محبوبیت روزافزون نامدارخان او را از قدرت خلع و برکنار نماید . در این میان متاسفانه برخی افراد بد اندیشانه در پی تضعیف نامدارخان وسوسه های فتنه گرانه خود را آغاز و شک و ظن جعفرقلی خان را نسبت به نامدارخان به یقین مبدل کردند! بدخواهانی که بارها در بختیاری موجب اختلاف و برادرکشی شدند که نمونه دیگر آن تحریک حسینقلی خان ایلخانی علیه آعلیداد خدرسرخ است که بر اثر همین فتنه ها ناجوانمردانه پهلوان نامی بختیاری را به قتل رساند. و این گونه بود که دوستی صمیمانه جعفرقلی خان و نامدارخان به سردی گرائید و نامدارخان ماندن در کنار جعفرقلی خان را در آن فضای بی اعتمادی و بدبینی جایز ندانست و چاره را در جدایی از جعفرقلی خان دید و همراه با تعدادی از یارانش نهایتاً از اردوی جعفرقلی خان و طایفه اش جدا و در منطقه سرآستان روستای پیرمحمود اردویی برای خود تدارک دید و ساکن این منطقه شد.
این اختلاف و جدایی گرچه سعایت کنندگان برهم زننده این پیوند را خوش آمد اما بر دلسوزان بختیاری که شاهد ایجاد اختلافی گران بین دو خان بودند و این اختلاف را برخلاف مصالح ایل می دیدند، گران آمد. نشست ها و تلاش های بزرگان برای پایان دادن به این اختلاف و ایجاد صلح و برادری و اتحاد آغاز و عاقبت جلسات متعدد بزرگان با جعفرقلی خان موثر افتاد و وی پذیرفت تا نامدارخان را با دلجویی و مراجعه جضوری به وی در مقام رفع کدورت و برادری به اردویش بار دیگر بپیوندد و این دشمنی پایان پذیرد.
نامدار خان نیز از این وساطت خیراندیشان که نیتی جز رفع کدورت نداشتند با حسن نیت بر خورد و پذیرفت تا طی مجلسی مصالحه و جعفرقلی خان به دیدن وی که کلا از طایفه جدا شده بود شتافته و ضمن صلح او را به اردوگاه خود بار دیگر دعوت کند. این گونه بود که نامدارخان چادرها برافراشت و مقدمات پذیرایی از جعفرقلی خان را در سرآستان پیرمحمود فراهم نمود. در این میان یکی از نزدیکان نامدارخان که عاقل و خردمند و محاسن و موی سفیدی داشت و در میان اهالی به هالو زال (دایی زال) معروف و دارای احترام و به دوراندیشی معروف بود با اطلاع از برپایی قریب الوقوع این مجلس صلح و مصالحه نگران به دیدار نامدارخان شتافت .
هالو زال در دیدارش با نامدارخان گفت: نامدارخان من؛ جعفرقلی خان را خوب می شناسم؛ آدمی نیست که با یک صلح و مصالحه کینه ای را که دارد فراموش کند. به تو توصیه ای دارم جانب احتیاط را رها نکن. نامدارخان که خود هالو زال را به عنوان عاقل و پخته خوب می شناخت و برایش احترام قائل بود گفت: نظرت چیست؟ هالوزال با اشاره به احتمال نیرنگ جعفرقلی خان گفت: جعفر قلی خان وقتی از کسی کینه به دل گرفت به راحتی فراموش نمی کند و تو حتما با آمادگی کامل نظامی با همراهانت در این مجلس شرکت کن؛اسلحه ها را همراه داشته باشید، قطارهای فشنگ ببندید و اسبان خود را زین و پیش بینی یک درگیری از باب احتیاط را داشته باشید.
نامدار خان که روحیه جوانمردی و مهمان نوازی داشت می دانست بختیاری برای مهمان حتی اگر کدورتی باشد حرمت قائل است و بر همین تصور بروز نیرنگ جعفرقلی خان و درگیری را بعید دانست البته این فطرت پاک این بزرگ مرد عشایری بود که معتقد بود حتی اگر دشمن بر خانه ات وارد شود به احترام مهمان باید مدارا کرد و نیرنگ در این زمینه شیوه نامردان به آئین های جوانمردی ایلی است و هالوزال چون عدم تمایل نامدارخان را به تسلیح خود و همراهانش دید ادامه داد: حداقل تفنگ ها را در زیر لباس پنهان کنید تا در صورت استفاده جعفرقلی خان از سلاح غافگیر نشوید. نهایتا نامدارخان دستور داد چادر دیگری با فاصله از چادر لامردون جهت احتیاط برافراشته و تفنگ ها را در آن چادر پنهان کنند.
از سوی دیگر همان سعایت کنتدگان بداندیش که موجبات جدایی و اختلاف بین جعفرقلی خان و نامدارخان را فراهم نمودند؛ با اطلاع از برافراشتن چادری خارج از چادرهای پذیرایی و جاسازی تفنگ ها در این چادر جداگانه توسط نامدار خبر به نزد جعفرقلی خان برده که ای جعفرقلی خان بدان که بنام مجلس صلح نامدارخان خیال دیگری در سردارد… در حالی که نگهداری اسلحه ها در چادر جداگانه توسط نامدارخان جنبه احتیاطی و بلکه حسن نیت این خان شجاع بود که بدون در دست گرفتن سلاح توسط خود و یارانش آماده استقبال از جعفرقلی خان شده بودند.
در حالی که افراد بداندیش به نزد وی رفتند و گفتند: در صورت شرکت در این مجلس مصالحه خطر مرگ جانش را تهدیدمی کند و دلیل این ادعا برافراشتن چادری جدا از چادرهای لامردون حاوی سلاح و با هدف درگیری و قتل خان عنوان کردند. جعفرقلی خان که خود پیش زمینه کینه و بدبینی نسبت به نامدارخان را داشت ذهنش نسبت به نامدارخان بیش از پیش مشوش و براثر این سوءتفاهم متقاعد شد که به زودی در این مجلس مصالحه به قتل خواهد رسید.
در روز موعد جعفرقلی خان در حالی که خود و همراهانش مسلح شده بودند عازم محل ملاقات یعنی پیرمحمود شد. وقتی چشم جعفرقلی خان بر اردوی نامدارخان افتاد و چادر جدا از چادرهای پذیرایی را دید یقین پیدا کرد که توطئه ای در راه است و به همراهانش دستور داد برای پیش دستی در مغلوب کردن نامدارخان در این توطئه که البته تصورات خونین ناجوانمردانه ساخته و پرداخته حسودان و فتنه گران بود آماده باشند و به محض دست کشیدن بر سبیل خود بلافاصله همراهان آتش گشوده و نامدارخان و همراهان رابه قتل برسانند و این گونه جعفرقلی خان پا بر محلس به ظاهر صلح نهاد و نامدار خان و یارانش بدون سلاح به استقبال او شتافتند و به رسم احترام نامدار خان و یارانش بر خلاف توصیه های عاقلانه و دلسوزانه هالو زال به استقبال اردوی جعفرقلی خان در حالی که کاملا بی دفاع بودند شتافتند.
و در حالی که نامدار خان به رسم ادب سعی کرد جلوی اسب جعفرقلی خان را بگیرد ناگهان با دست بردن جعفرقلی خان بر سبیل همراهانش آتش گشودند و نامدارخان و یارانش که قریب به شش نفر بودند خون آلود نقش بر زمین شدند.هالو زال از بلندای تپه ای بر روی اسب نشسته و دردمندانه نظاره گر بود و چون پیش بینی این حادثه خوفناک را کرده بود در مراسم استقبال شرکت نکرد و افسوس می خورد اگر نامدارخان به این نصحیتش توجه می کرد اتفاقی نمی افتاد. نامدار خان در لحظات آخر عمرش به جعفرقلی خان یک درخواست را مطرح که حداقل به میهمان هایش که ۷نفر حضرات عالیور بابادی بودند آسیب نرساند اما این خان کینه توز دیوانه وار مهمان های وی را نیزبه قتل رساند.
هالوزال برای بختیاری ها اکنون یک اسطوره است، نمادی از خردورزی و دوراندیشی و رعایت احتیاط در حوادث با توجه به واقعیات؛ که شاید نامدار خان که در بین مردم محبوبیت داشت اگر به نصحیت این پیرعاقل گوش فرا می داد این اتفاق دلخراش نمی افتاد. بعد از این جنایت بی بی شاپسند از زنان شجاع و با درایت بختیاری که شاهد این برادرکشی بود جعفرقلی را به شدت شماتت کرد که تو برادر کشی کردی و پشت خودت را خالی و اکنون حتی همان فتنه گران که ذهن تو را نسبت به برادرت آشفته کردند به مال و خانواده نامدارخان و فامیلت رحم نمی کنند و جعفرقلی خان فهمید فریب خورده و تحت تاثیر حرف دروغ و مسموم اطرافیان مغرضش برادر کشی وحشتناکی راه انداخته است و ساده لوحانه گرفتار و دست به جنایت زد.
هالوزال برای بختیاری ها نماد خرد و دوراندیشی و عاقبت اندیشی و تصمیم گیری عاقلانه است. یک سرمایه معنوی قابل اعتناء که لازم است در راستای حفظ این میراث معنوی ضمن مکتوب شدن این رخداد؛ نسبت به بازسازی مدفن هالوزال بر اساس معماری محلی و به عنوان یک اثر گردشگری معنوی برای حفظ و انتفال این میراث ارزشمند به نسل های بعدی که بخشی از فرهنگ و هویت قوم فاخر بختیاری است توسط سازمان میراث فرهنگی و تشکل های مردم نهاد همت شود. پیشنهادی نیز خدمت فعالان فرهنگی بختیاری به خصوص طایفه جلیل بهداروند دارم که جشنواره سالانه ای را با نام جشنواره هالو زال برگزار تا مفاهیم مهم برگرفته از این ماجرا به نسل های بعدی منتقل شود.
هالو زال در فولکلور بختیاری
اشعار زیادی بعد از این حادثه دردناک از زبان سرایندگانی که عمدتا ناشناس مانده اند سینه به سینه نقل و منتقل می گردد. اشعاری غمگین و متاثر کننده با این مضمون که اگر نامدارخان گوش به حرف پیردانا و دور اندیش یعنی هالوزال می گرفت این سرنوشت غمگین را پیدا نمی کرد.
اشعار و داستان هایی در فرهنگ فولکلور مردم بختیاری در موردِ وی ساخته شده و چندین ترانه با صدای خوانندگان بزرگ بختیاری همچون بهمن علاءالدین و رضا صالحی خوانده شده است…