باشگااه روزنامه نگاران مسجدسليمان- ساعت 12 شب، هوا پوشیده از مه شبانگاهی غلیظی است. این قدر غلیظ که به قول معروف چشم چشم را نمیبیند! مهی شدید آن هم در هوایی سرد و شرجی. اما این ها مشخصات خطهای در شمال نیست، بلکه اینجا گوشه دنجی از جنوب این خاک زرخیزاست. خطهای که نام نخستین چاه طلای سیاه ایران را به نامش سند زدهاند! با مردمانی که گرچه روی انباری عظیم و خدادادی از گنج نفت نشستهاند و حتی هوای استنشاقی و دیوارهای خانههایشان بوی این طلای سیاه را گرفته، ولی به همان نسبت بوی محرومیت و تنگدستی از در و دیوارش بدجوری توی ذوق میزند! اینجا مسجدسلیمان است. شهر علمکهای مخازن و میدانهای نفتی گنج قارون!
وجود 101 حلقه چاه نفتی و گازی فعال و تولید روزانه یک هزار و 500 بشکه نفت، شاید این شهر را به شاهرگی حیاتی برای صنعت نفت ایران بدل کرده باشد و شاه کلید اقتصاد کشور باشد، اما در مقابل تاوانش را مردم محروم آن میدهند. شهری که برای خبرنگاران به اندازه یک عمر سوژه در دل خود دارد! از تنها خیابان اصلی یک کیلومتری آن با چاله چولههای پنهان شده در زیر لایههای نازکی از قیر و آسفالت سیاه تا آبهای آلوده به نفت!
نگاهی به مسجدسلیمان
مسجدسلیمان را در دوره عیلامی آساک مینامیدند که بخشی از منطقه سیماش عیلام تلقی میشد. ولی پس از حمله آریاییها و شکست عیلامیان نام آن به «پارسوماش» تغییر پیدا کرد. در فاصله اواسط سده ۹ تا اوایل سده ۷ پیش از میلاد قومی آریایی به نام «پارسوا» از دامنههای شمال غربی زاگرس و کوههای بختیاری به جلگه خوزستان فرود آمدند و مسجدسلیمان کنونی از جمله مناطقی بود که در آن سکنیٰ گزیدند. این قوم نیمه بدوی که متکی بر معیشت شبانی و به ویژه تربیت اسب بودند، بعد از آشنایی با کشاورزی و ترک کوچنشینی، در نواحی کوهپایهای جلگه، شهر تازهای بنا نهادند و آن را به یاد سرزمین گذشته خود که «پارسوا» نام داشت، «پارسوماش» خواندند.
هویت مذهبی این شهر مانند دیگر اماکن مقدس سرفصلی بود تا به تدریج و طی چند هزارسال، نام آن به نام «مسجدسلیمان» امروزی بدل شود.
بر اساس آخرین تصمیمات سیاسی- اداری این شهرستان دارای 3 بخش مرکزی، گل گیر و عنبر است و از شمال به شهرستان اندیکا و چهارمحال و بختیاری،از جنوب به مرکز خوزستان، از شرق به ایذه و هفتگل و از غرب به شهرستانهای لالی و شوشتر ختم میشود.
دریغ از یک بهانه برای تفریح
ما نمیگوییم، تاریخ میگوید. نخستین سینمای ایران هم با نام مسجدسلیمان عجین شده است. با این وجود دو سینمای کنونی آن نه تنها جوابگوی جمعیت 120 هزار نفری این شهر نیست که وضعیت نه چندان مناسب و حتی شاید اسفبار آنها به گونهای است که دیگر کمتر کسی به سینما رفتن رغبت میکند! اما این پایان ماجرا نیست، تنها پارک تفریحی این شهر که به 5 بنگله معروف است نیز پس از حادثه دلخراشی که برای شهروندی در آن رخ داده، نیمه بسته مانده و دیگر اقبال مردم هم از آن رو برگردانده است! و این تمام دارایی مسجد سلیمان است برای تفریح و سرگرمی! با این تفاصیل جای تعجب نیست که در هر کوچه و خیابانی، گروه گروه جوانانی را میبینی که از زور بیکاری و نداشتن تفریح؛ دور کپه آتشی جمع شدهاند و سیگار میکشند!
قبرستانی که مردهها را پس میزند!
اما مردم این کهن شهر کشور نه فقط در دوران زندگی که حتی پس از مرگ هم روی آرامش را نمیبینند! تنها قبرستان 100 ساله این شهرآرامگاهی است به نام بهشت زهرای چهاربیشه که امروز مانند بهشت زهرای پایتختنشینان، به دلیل پر بودن ظرفیت آن، دیگر جایی برای دفن مردگان جدید ندارد و مردم این شهرحتی برای دفن اموات خود، با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند.
فاضلاب قصه کهنه دیگری
در این شهر!
فاضلاب هم در این شهر قصه کهنه دیگری است. کافی است در یک روز بارانی گذارت به خیابان اصلی اما پر از چاله چوله 5 بنگله بیفتد تا معنای بالا زدن «فاضلاب» را با بوی نامطبوع آن تجربه کنید! ولی جای نگرانی نیست، هر چقدر فاضلاب در این شهر زیاد است، آب شرب در آن اندک است و قطره چکانی! به طوری که در طول سه شبانه روز مردم مسجدسلیمان تنها 2 ساعت از نعمت آب برخوردارند! آن هم چه آبی! آبی که به دلیل فرسودگی لولهها مملو از املاح و ذرات معلق دیگری است و منشأ بسیاری از بیماریها.
در کنار آب، تخریب خانههایی که در محدوده خطر خطوط لولههای گاز و نفت قرار دارند، مقوله دیگری است که به علت اصولی انجام نشدن و نیمه کاره ماندن اجرای آن، این شهر را به شهری مخروبه بیشتر شبیه کرده تا شهری به نام شهر طلای سیاه ایران!
بیمارستانی که تاریخ مصرف آن گذشته !
تنها بیمارستان این شهر که تاریخ مصرف آن مدتهاست گذشته با 75 سال عمر که پیش از این به «محکمه تخصصی شرکت نفت» مشهور بود و اکنون ساکنین منطقه آن را به نام 22 بهمن میشناسند.
در تشریح امکانات این محکمه همان بس که در سقف سالن آن سوراخی (احتمالاً برای نورگیری!) میبینید، در اتاق «ایزوله» آن که باید کاملاً از بقیه بخشها مجزا باشد، بسته نمیشود و بخش زایمان آن نیز در مجاورت جایگاه زبالههای بیمارستانی قرار گرفته است!
اینجا هنوز هم مسجدسلیمان است. همان شهری که شهر نخستینهای ایران است.
نخستینهایی چون نخستین
لوله کشی آب کشور، نخستین اتومبیل درکشور، نخستین جاده آسفالته کشور، نخستین پرواز هواپیما در کشور و 72 «نخستین» دیگر! مسجدسلیمان امروز میرود تا رکورد دیگری را به ثبت برساند. «ثروتمند»ترین شهر «محروم» ایران، رکوردی که اگر مسئولان همت نکنند شاید در کتاب «گینس» هم به ثبت برسد!
حالا دیگر از تندیسی که در سال 72 به بهانه برگزاری همایش «مسجدسلیمان بدون نفت» در این شهر نصب شده بود، تنها همان یک تندیس بیروح باقی مانده و پرندهای که قرار بود روزی از روی آن بال و پر گیرد و پرواز کند، امروز همانند مردم این شهر قصد رفتن کرده است، چرا که هنوز مسجدسلیمان همان مسجد سلیمان سال 72 است با نفت و بدون سبزی درخت یاد شده…. اینجا هنوز هم مسجدسلیمان است!
فرح خادم المله /روزنامه ايران چهارشنبه 92/11/2
کو گوش شنوا – مسئولان پایتخت که دنبال ماجراجویی هسته ای هستند مسئولان استان و شهرستان هم که برایشان اهمیتی ندارد وضیعت ما مردم مسجدسلیمان…
درضمن تولید روزانه نفت مسجدسلیمان روزانه 150,000 بشکه نفت است نه 1500 بشکه. و درضمن میلیون ها فوت گاز خوراک پتروشیمی های ماهشهر هم از مسجدسلیمان تامین می شود.
تیتر این خبر هم کلا” ایراد داره
نوشته “مسجدسلیمان ثروتمندترین شهر محروم”!!!
این یعنی بین شهرهای محروم این شهر ثروتمندترینه!
باید می گفت “مسجدسلیمان زرخیزترین شهر محروم” یا محروم ترین شهر زرخیز…
روزنامه دولته دیگه. همه چیزو مثل خود دولت برعکس می بینه!!
سلام برتلاشگران عرصه مطبوعات مسجدسلیمان خصوصاشمابرادرخوب
تاآنجا که اطلاع دارم دعوت خبرنگاران تهران ازطرف آقای هوشنگ فرجی پیشکسوت مطبوعات شکل گرفته بود انصاف حکم می کرد نام آقای فرجی هم درکنار خانم خبرنگارنوشته می شد البته چند ایراد کوچک هم درگزارش بود مانند تعداد قبرستانها اماقابل گذشتاست آنهاهمین چندقلم مشکل رابرطرف کنند بقیه پیشکش.نیوشا اهواز
اگرواقعا”این دعوت ازسوی آقای فرجی بوده دست گلش درد نکنه
هوشنگ فرجي از فعالان مطبوعاتي ست كه فرد بسيار زحمت كشي ست. زحمات ايشان در احداث مافگه بهمن علاالدين در تاراز از كارهاي ماندگار ايشان است.