رویش زاگرس/علی قنبری: یکی از موضوعات مهم تهدیدکنندۀ جامعه، بالاخص در حوزه خانواده، معضل خودکشی است؛ پدیده خودکشی از زمان آغاز تاریخ بشر وجود داشته و از جمله رفتارهای انسانی است که تحت تأثیر درون مایه های زیستی متنوعی قرار دارد. به این معنی که این پدیده علاوه بر زیان های شخصی و خانوادگی، یک زیان اجتماعی هم شمرده می شود.
چنانچه در اجلاس سازمان جهانی بهداشت (WHO) در سال ۱۹۹۶، این پدیده به عنوان یکی از مسائل مهم بهداشت عمومی و رفتاری ضد اجتماعی اعلام شد.
خودکشی از نظر مفهومی به معنای عمل خاتمه دادن عمدی به زندگی خود است به شرط آن که به میل خود شخص و به دست خود او انجام پذیرد؛ خودکشی موفق عمل مهلکی است که نشان دهندۀ آرزوی فرد برای مردن تلقی گردد که دارای طیفی است از فکر کردن به خودکشی تا عمل کردن به آن؛ بعضی از افراد افکارِ حول محور خودکشی دارند که هرگز به آن عمل نمی کنند و بعضی از افراد روزها، هفته ها و حتی سال ها قبل از اقدام به خودکشی، آن را طرح ریزی می کنند و عده ای دیگر به دلیل یک انگیزه ناگهانی و بدون تفکر قبلی خودکشی می کنند.
طبق گفته ادوین اشنایدمن، خودکشی با یک نیاز برآورده نشده، احساس ناامیدی و درماندگی، کشمکش بین زندگی و استرس غیرقابل تحمل، محدودیت در درک نظرات و اعتقادات و احساس نیاز به فرار همراه می باشد و در واقع فرد خودکشی کننده یک سری علائمی ناشی از رنج و فشار شدید را به بیرون مخابره میکند.
گزارش های اقدام به خودکشی حاکی از آن است که هرساله یک میلیون نفر در جهان خودکشی می کنند) و در ۴۱ سال اخیر این آمار ۱۰ درصد افزایش داشته است.
در ایران آمار مدون و دقیقی از میزان وقوع خودکشی وجود ندارد؛ چرا که در جامعه ی ایرانی، بررسی آمار خودکشی تحت تأثیر عواملی قرار دارد که موجب سوگیری در برآوردها می گردد؛ برای مثال اکثر مطالعات در خصوص اقدام به خودکشی، مبتنی بر داده های خود گزارش دهی هستند، همچنین با توجه به عدم پوشش هزینه های مرتبط با مراقبت پزشکی در خودکشی توسط شرکت های بیمه، برچسب های اجتماعی و فرهنگی در خصوص خودکشی و نهایتاً محدودیت های داده های خودکشی در نواحی دورافتاده ی روستایی، باید در برآورد دقیق آمار خودکشی با احتیاط عمل نمود. با این حال بر اساس پژوهش های صورت گرفته؛ آمار خودکشی در ایران وضعیتی مشابه با سایر کشورها را دارد. براساس اعلام سازمان پزشکی قانونی کشور در سال ۱۳۸۱ مجموع تلفات خودکشی ها ۴۱۲۲ نفر بوده که نسبت به سال ۱۳۸۱ افزایش ۱ درصدی را نشان می دهد و از این تعداد خودکشی منجر به فوت، ۳۲۱۲ مورد مربوط به مردان و ۱۳۱۱ مورد مربوط به زنان بوده است. البته بعضی از آمارها نشان می دهد که در ایران خودکشی از بیشتر کشورهای دنیا به ویژه کشورهای غربی پایین تر، ولی از سایر کشورهای منطقۀ خاورمیانه بالاتر است.
ایران از نظر خودکشی در رتبۀ پنجاه و هشتم جهان قرار دارد که در این میان، سه استان ایلام، کرمانشاه و همدان بالاترین آمار خودکشی را گزارش کرده اند. در سال ۱۳۹۶، بروز چندین مورد خودکشی در استان خوزستان رسانه ای شد و موجی از نگرانی ها را در جامعه به وجود آورد.
نکتۀ قابل توجه این است که در بین شهرستان های استان خوزستان، شهرستان مسجدسلیمان، اندیکا، هفتکل، باغملک و ایذه آمار بیشتری از خودکشی گرایی را گزارش کرده اند؛ آمار منتشرنشده نشان می دهد که در استان خوزستان از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ درمجموع ۱۱۵۹ خودکشی رخ داده است؛ از بین ۲۷ شهر این استان، مسجدسلیمان با ۶۲ نفر، اندیکا با ۲۵ نفر، هفتکل با ۹ نفر، باغملک با ۴۲ نفر و ایذه با ۷۵ نفر خودکشی، برحسب نسبت جمعیت، در طول این پنج سال بیشترین نرخ خودکشی استان را به خود اختصاص داده اند.
در مورد دلایل و عوامل خودکشی حدس و گمان های زیادی متصور است. چه دلایلی سبب روند صعودی اقدام به خودکشی در استان خوزستان، به خصوص دو شهر نه چندان بزرگ مسجدسلیمان و ایذه شده است؟ آیا این نرخ بالای اقدام به خودکشی می تواند ریشۀ فرهنگی یا قومیتی داشته باشد؟ موضوع بسیار نگران کنندۀ دیگر، نقش اسطوره سازی از افراد اقدام کننده به خودکشی و الگوپذیری افراد آسیب پذیر، به خصوص نوجوانانی است که مرحلۀ هویت یابی را سپری می کنند.
تاکنون تحقیقات زیادی در زمینه تعیین عوامل خطر خودکشی و ارائه مدل های تببین و سبب شناسی این رفتار در داخل و خارج انجام شده است، اما اکثریت قریب به اتفاق این تحقیقات بیشتر از منظر مطالعات روانپزشکی و روانشناسی و تجربی توجه کرده اند، چنانچه بسیاری از مدل های تببینی که از حوزه روانپزشکی به بررسی رفتار خودکشی پرداخته اند به فراوانی یا شیوع خودکشی در مبتلایان به افسردگی و دیگر اختلالات روانپزشکی همچون اسکیزوفرنی، و نیز اختلالات شخصیتی تأکید کرده اند. مدل های تبیینی روانشناسانه نیز اغلب به مشکلات شخصیتی که ریشه آن را باید در جریان رشد جستجو کرد، توجه کرده اند. پاره ای از یافته های تجربی، به رویدادهای تلخ زندگی، وجود سایکوپاتالوژی در خانواده، سبک های تربیتی معیوب والدین، بی ثباتی خانوادگی، محیط منفی خانوادگی، روابط منفی با همسالان، کمبود عزت نفس، نومیدی و کاستی های حل مسأله، به عنوان متغیرهای شناختی تأکید کرده اند.
بررسی ادبیات تجربی مربوط به تعیین و تببین عوامل خطر و مدل های تببینی خودکشیِ انجام شده در داخل و خارج نشان می دهد که هیچ مطالعه مشخصی تحت این عنوان انجام نشده؛ اما در معدودی از تحقیقات به جنبه های جمعیت شناختی و اجتماعی معضل خودکشی پرداخته شده است؛ از جمله یافته های تحقیق عزیزی (۱۴۰۱) که از منظر جمعیت شناختی به مطالعه پرداخته، نشان داد که محدوده سنی کسانی که خودکشی کرده اند در بین سنین ۳۵-۱۵؛ از لحاظ جنسیت؛ فراوانی زنان نسبت به مردان بیشتر، از لحاظ شغل و طبقه بندی اقتصادی و اجتماعی؛ فراوانی زنان خانهدار و مردان بیکار نسبت به سایر زنان و مردان بیشتر، از لحاظ سواد؛ کم سوادان (دیپلم یا زیر دیپلم) بیشتر از باسوادان، وضعیت تأهل؛ متاهلین نسبت به مجردان بیشتر، فصول خودکشی؛ در فصل های تابستان و بهار، خودکشی بیشتر صورت گرفته است، همچنین یافته های پژوهش کوچکیان و همکاران (۱۳۹۹)، حاکی از آن بوده است که پاسخگویان در دوران کودکی خود به نوعی درگیر موضوعاتی همچون اعتیاد، سنت گریزی، پنهان کاری های متعدد، روابط آزاد با جنس مخالف، رفتارهای غیرقانونی، ازدواج زود هنگام، فرار از خانه و ترک تحصیل بوده اند.
در تحقیق هاشمی و مردانی (۱۴۰۰)، که به فراتحلیل آسیب های اجتماعی رایج در بین دانش آموزان پرداخته اند، یافته ها حاکی از آن بوده است که چهار آسیب اجتماعی رایج در میان دانش آموزان عبارتند از خشونت، اعتیاد، انحرافات جنسی و و خودکشی؛ در این تحقیق عوامل خودکشی به ترتیب میزان رواج در بین دانشآموزان شامل ۱- عوامل فردی -روانی شامل: اختلالات روانی، حوادث ناگوار زندگی، استرس آکادمیک، سابقۀ سوءاستفاده در دوران کودکی، استفاده از مواد مخدر و الکل، مزاحمت سایبری، شکست عاطفی و مشکلات تحصیلی؛ ۲- عوامل اجتماعی-محیطی شامل: عدم حمایت خانوادگی و اجتماعی، زندانی شدن، مهارتهای ضعیف زندگی، سابقه خانوادگی خودکشی، وسایل ارتباط جمعی و همنوایی با دوستان؛ ۳-عوامل اقتصادی شامل: عوامل اقتصادی شامل: فقر مالی و ۴- عوامل دموگرافیک شامل: سن، جنسیت، گرایش جنسی، نژاد و قومیت.
تحقیقات مورد بررسی اگرچه از حیث روششناسی و قابلیت تعمیم از وجاهت قابل قبولی برخوردارند، ولی در بیشتر موارد به علل روانشناختی و جمعیت شناختی و کمتر به جنبه های اجتماعی و فرهنگی خودکشی و اقدام به آن توجه شده و رویکرد پژوهشی غالب پژوهشها در جهت پاسخگویی به سوالات تحقیقاتشان با استعانت از رویکرد کمی بوده است، در واقع در این تحقیقات فقدان رویکرد کیفی در جهت شناخت واقعیت امر خودکشی و معنادار کردن ریسک فاکتورهای فرهنگی تبلور یافته از دل تجارب زیست شده افرادی که با اقدام به خودکشی دست و پنچه نرم کرده اند به شدت خالی است؛ مطابق با فهم جامعه شناختی، رفتارهای انسان نه در خلأ بلکه در زمینۀ فرهنگی و اجتماعی منحصر به فرد شکل می گیرند. جامعه شناسی میتواند با طرح سؤالاتی مبنی بر اینکه چگونه انسان در یک زمینۀ اجتماعی-فرهنگی خاص میتواند اقدام به خودکشی کند که هم در معرض آسیب های اجتماعی قرار گیرد و هم آنکه ممکن است جان خود را از دست بدهد، زمینۀ فهم ما را از رفتارهای ضد اجتماعی در این موقعیت خاص فراهم میسازد. شایان ذکر است که بررسی موضوع خودکشی با نگاه درون نگر و مبتنی بر تجربیات افراد اقدام کننده، میتواند راهنمایی برای کار مسئولان مرتبط و درمانگران منطقه مورد نظر باشد؛ چراکه نیازها، مشکلات و دغدغه های مردم در جامعه هدف است که حرف اول را میزند، در واقع تجارب زیست شده افراد از امر خودکشی موجب شناسایی دلایل واقعی این معضل می گردد که زمینۀ پایه ریزی و اجرای سیاست گذاری های مناسب و بومی شده فرهنگی را در جهت رفع این آسیب تضمین می کند، در غیر اینصورت شناسایی و اجرای آن سیاست گذاری با شکست مواجه خواهد شد.
لذا متناسب با اهمیت رویکرد روش کیفی در جهت فهم ریسک فاکتورهای فرهنگی خودکشی از یکسو و از سوی دیگر متناسب با آمار بالای میزان اقدام به خودکشی در استان خوزستان و اهمیت این موضوع، پژوهش حاضر به این پرسش کلی پاسخ میدهد که ریسک فاکتورهای فرهنگی اقدام به خودکشی در شهرستان مسجدسلیمان کدام اند؟
منابع:
کوچکیان، محسنی تبریزی و اصلانی، ۱۳۹۹: ۲۷
مرادی، مرادی و مصطفوی، ۱۳۹۱
عباسپور، فتحعلیپور و ممبینی، ۱۳۹۹: ۲۱۶
مولوی، عباسی رنجبر و محمدنیا، ۱۳۸۶: ۸۵
به نقل از مولوی و همکاران ، ۱۳۸۶: ۸۶
اودونل و ویلکینسون، ۲۰۱۲؛ نورتنداف، ۲۰۱۱
(دلگادو، ۲۰۱۳
کرموزیان و رستمی، ۲۰۱۸؛ به نقل از زرانی و احمدی،۱۴۰۰: ۲۱۱
جمشیدزاده، ۱۳۹۲ به نقل از اکبری زردخانه و همکاران، ۱۳۹۹).
وبسایت باشگاه خبرنگاران جوان، ۱۳۸۲
زرانی و احمدی، ۱۴۰۰: ۲۱۰؛ عباسپور، فتحعلیپور و ممبینی، ۱۳۹۹: ۲۱۶؛ عیساییچشمه ماهی، ۱۳۸۹
شمسیخانی و همکاران، ۱۳۹۱ به نقل از مرادی، مرادی و مصطفوی، ۱۳۹۱
عباسپور، فتحعلیپور و ممبینی، ۱۳۹۹: ۲۱۶
(عزیزی، ۱۴۰۱؛ کیخاونی و همکاران، ۱۳۹۴؛ مولوی و همکاران، ۱۳۸۶
(عزیزی، ۱۴۰۱؛ زرانی و احمدی،۱۴۰۰؛ عباسپور و همکاران، ۱۳۹۹؛ کیخاونی و همکاران، ۱۳۹۴؛ مولوی و همکاران، ۱۳۸۶
(عزیزی، ۱۴۰۱؛ زرانی و احمدی، ۱۴۰۰؛ عباسپور و همکاران، ۱۳۹۹