رویش زاگرس: زیباترین فصل این فرهنگ، خالقان این حماسه عظیم اند که با صلابت اراده و نور ایمان، رهنورد راه مقدسی شدند که پاداش آن، جاودانگی و بقا بود. ای شقایقها! ایثار از آن شماست که دنیا را گوشهای افکندید و با پرواز عاشقانه خود، بر روزهای ما نسیم بهشت پاشیدید. آنها کســانیاند که خدا قلبهاشان را برای تقـــوا امتحان کرده است.
شهید غلامرضا آسترکی، تحصیلات ابتدایی خود را در منطقه ریل وی (دبستان شهید قلی پور فعلی) گذراند و در حالی که دانش آموز کلاس سوم راهنمایی مدرسه رازی بود تحصیل را رها و به دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی به سوی جبهه نبرد حق علیه باطل شتافت.
شهید آسترکی در مقاطع مختلف و در سه نوبت عازم جبهه های جنگ شد که در نوبت سوم در تاریخ ۱۳۶۴/۸/۱۱ در جزیزه مینو از ناحیه گردن قطع نخاع و از آن موقع به بعد در کنار همرزمانش در آسایشگاه حضرت امام خمینی(ره) تهران بستری و روزگاران جوانی را در آنجا سپری کرد.شهید آسترکی در سال ۱۳۷۸ با دختری مومنه ازدواج که حاصل آن دختری بنام نگین بود که در روز شهادت پدر خود دیده به جهان گشود… وی با رتبه ۷۴ در دانشگاه شریف در رشته مهندسی برق پذیرفته و در حال تحصیل است.
شهید غلامرضا آسترکی در تاریخ ۱۳۴۸/۱/۳ متولد، در تاریخ ۱۳۶۴/۸/۱۱ جانباز و در تاریخ ۱۳۸۳/۲/۲۹شهید شد. پیکر پاک این شهید بزرگوار در جوار همرزمانش در بهشت زهرای چهاربیشه به خاک سپرده شده است، نوزدهمین سالگرد آسمانی شدن شهید آسترکی گرامی باد.
درود و هزاران سلام به همه غیور مردانی که جانشان را فدای کشور و اعتقادشان کردند ..وافسوس و روسیاه آنانکه بجای پا گذاشتن در خط مستقیم و صاف خدایی فقط با ظاهری فریبنده وریا کاری اصلی ترین سرمایه نظام یعنی مردم محروم و ضعیف را پلی برای عبور و رسیدن به پرکردن جیب خود و افزودن نام و شهرت خود نمودند وهرجاهم هم ایرادی گرفته ازآنها داد نظام اراده ای برای حل ندارد را میزنند ..
خیمه ها؛ محرمان حریم کعبه زخمند. خیمه هایی که لبریز عطر نیایش اند و بوی ملکوت در وسعتشان پیچیده است. در برهوت نینوا، این خیمه های عطش، شاهدان فوران زمزم زلالی اشکند، از چشمان پاکی که در طواف کعبه عشق، کوله بار اخلاص را تا رسیدن به حریم لیلایی دوست، مجنونانه بر دوش کشیدند و اگر نبود برکت این چشمه های روشن، انسان برای همیشه در آن نیمه تاریکی ابلیسی باقی می ماند… در این کوره های ملتهب از عطش زخم بود که انسان هایی خاکی تا مبدّل شدن به تندیس های عشق و جنون گداختند؛ عشقی که جاذبه اش تا انتهای زمان از ساده ترین آدمیان، اسطوره های جانبازی و حق طلبی می سازد و جنونی که جوشش در جزر و مد رگ های گشوده هفتاد و دو خورشید در نینوا منتشر شد و تا همیشه تاریخ هر جرعه ای از آن سیلابی است که سیاهی ستم را در تلاطم خود غرق می کند… خوشا به حالتان که شما سبکبال ترین و پاک ترین خیمه های جهانید… مگر می شود اقتدا کردن کروبیان مقرّب را به نماز عاشقانه «حسین» را ببینی و بنگری چگونه حزن راز و نیازش را فرشتگان بال به بال می برند و از این جذبه یکپارچه مست نشوی؟! خیمه ها؛ سنگرها و «شهید»؛ تجلی «رحمان» بر جریده «امکان»…