رویش زاگرس/ محمدرضا مکوندی: بی مریم بختیاری، دختر حسینقلی خان ایلخانی در سال ۱۲۵۳ در منطقه بختیاری زاده شد. طبق گفته نوادگان بیبی مریم، زادگاه این سردار ایرانی چغاخور در استان چهارمحال وبختیاری بوده، اما در چغاخور و سورشجان زندگی میکرده و خانه او در اصفهان به نام قصر رودابه در خیابان شیخ بهایی مشهور بوده است.
بیبی مریم بختیاری، از معدود زنان باسواد، معتقد؛جسور و روشنفکر عصر خود بود که به وحدت اقوام ایرانی و بیگانه ستیزی همچنان که سوابق مبارزاتی اش نشان می دهد مشهور بود.
وی به طرفداری از آزادیخواهان در عهد مشروطه برخاست و نکته مهم اینکه همچون برادر فقیدش سردار اسعد بختیاری در این راه از مال و اموال خود هم دریغ نکرد. حتی فرزندش شهید علیمردان خان بختیاری که دنباله رو تفکرات مادرش بود در مبارزه با پهلوی اول به جوخه اعدام سپرده شد و به شهادت رسید. اما این بانوی برجسته همچنان بر تفکرات خود بویژه وطن پرستی وبیگانه ستیزی مصمم ماند.
از بی بی مریم بسیار سخن گفتهاند؛ ازجمله «راف گارثویت» که از انسان
شناسان برجستۀ ایران است و درباره بیبی مریم مینویسد: «این زن برجسته، روحی سرکش و فکری مستقل داشت و در تعیین سیاست بختیاری بهویژه در جنگ جهانی اول نقش مهمی ایفا کرد.»
او از زنان باسواد و روشنفکر عصر خود بود، که همزمان با وقوع انقلاب مشروطه، به طرفداری از مشروطه و نیز حقوق زنان برخاست. که در جامعه سنتی و عقب مانده آن روزگار از حداقل آزادی ها برخوردار بودند. بی بی مریم فرزند حاکم مقتدر بختیاری فنون اردوکشی نظامی و لشکر داری را از پدر و برادرانش آموخت و آموزهها را در زمان نبردهای انقلاب مشروطه؛ در فتح تهران و نیز فتح اصفهان، همچنین در جنگ جهانی اول به کار بست. وی از سرمایه مادی خانواده و اعتبار فراوان معنوی خانوادگی خود برای تشکیل یک هنگ ازسواران بختیاری، برای مبارزه با اشغالگران روس و انگلیس، در جنگ جهانی اول استفاده کرد.
بیبی مریم، یکی از مشوقان اصلی سردار اسعد بختیاری برای فتح تهران محسوب میشد. وی طی نامهها و تلگرافهای مختلف بین سران ایل بختیاری و سخنرانیهای مهیج، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر در زمان محمدعلیشاه قاجار، آماده میکرد و همواره به عنوان یکی از شخصیتهای ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بود. بیبی مریم بختیاری، پیش از فتح تهران، مخفیانه با عدهای سوار وارد تهران شد و در خانه پدری حسین ثقفی، منزل کرد. به مجرد حمله سواران بختیاری به فرماندهی علیقلیخان سردار اسعد، به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود، سنگربندی کرد و با مجاهدان بی باک بختیاری، از پشت سر قزاقهای طرفدارمحمدعلیشاه را غافلگیر نمود و شجاعانه مشغول نبرد شد و جودش در این نبرد مجاهدان بختیاری را که به شجاعت در جنگ شهره بودند دو چندان انگیزه داد در این رویداد، او شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل بختیاری و مجاهدین مشروطهخواه، افزایش داد.
بی بی مریم بختیاری نخستین بانوی سردار ایرانی است که به خاطر رشادتهایش در جنگ جهانی و مبارزه با انگلیس و روسیه بالاترین نشان پادشاهی آلمان از کنسول آلمان در ایران را دریافت کرده بود.
در سال ۱۲۹۷ خورشیدی و زمانی که نیروهای اشغالگر روسیه و انگلیس در نزدیکی اصفهان به تعقیب یک گروه لژیون ارتش آلمان و تعدادی از نمایندگان سیاسی آلمان پرداختند، سردار مریم که میخواست با پشتیبانی متحدین و به ویژه آلمانیها به مبارزه با استعمارگران روسی و انگلیسی بپردازد، با نیروهای زیر فرماندهی خود در منطقه تیران و کرون در برابر نیروهای مشترک انگلیس و روس ایستادند و پس از جنگی سخت،آنها را به عقبنشینی وادار کردند و لژیون آلمانی را نجات داده و با خود به پایگاهشان در « سورشجان » درمنطقه بختیاری برده و پناه دادند و پس از مدتی از راه خاک عثمانی، آنان را از ایران خارج بردند.
خبر نجات لژیون آلمانی به کمک سردار مریم بختیاری، امپراتور آلمان « ویلهم دوم » را برآن داشت که به پاس این شجاعت، بالاترین نشان امپراتوری آلمان یعنی « صلیب آهنین» را همراه با یک حکم و تصویر میناکاری و الماس نشان برای سردار مریم اهدا کند و به همین دلیل در تمام طول زندگی به نام «سردار بیبی مریم» خوانده شد..
سردار مریم زنی باسواد و سیاستمداری آگاه به سیاست دوران خود بود که حوادث عصر خویش را بررسی و مینوشت. کتاب خاطرات بیبیمریم سالها پس از درگذشتش، منتشر شد، که در آن دربارهٔ دوران کودکی و نوجوانی، شرح زندگی و حوادث سیاسی تا پایان دوره مشروطیت را نوشتهاست. خاطرات، به قلمی ساده و روان، از سال ۱۲۹۶ هجری شمسی ثبت شدهاست.
بیبیمریم در ابتدای خاطراتش این طور نوشتهاست:
(به امید خداوند که امیدوارم فرصت بدهد به بنده که یک زن ایرانی و از ایل بختیاری میباشم، روزنامه خاطرات خود را ساده و مختصر بنویسم. به تاریخ
ماه شعبان المبارک ۱۳۳۶ هجری قمری.)
سپس به شرح حوادثی می پردازد که بر پدرش حسینقلی خان ایلخانی بختیاری در دوره ناصرالدین شاه گذشته است و می نویسد:
…«در تاریخ هزار و دویست و نود و نه پادشاه ایران که ناصرالدین شاه بود از استقلال پدرم ایلخانی ترسید و حکم نمود به ظل سلطان که پسر شاه بود که باید حسین قلی خان را بکشید اگر او را از میان بر ندارند سلطنت از خانواده قاجار به بختیاری منتقل می شود…. پدرم مسلمان حقیقی بود و در مذهب خیلی متعصب بود همیشه نماز شب می نمود تمام سال پنج شنبه و دوشنبه ها در هر فصل روزه می گرفت به فقرا خیلی پول می داد…»(ص ۲۵ خاطرات)
«… روزی که خبر رسید ایلخانی را کشتند .. چه محشری در چغاخور [مرکز ایلخانی بختیاری] شد در میان ایل یک نفر بزرگ که می مرد (زنان) گیسو می بریدند یادم هست در چغاخور به حدی برای پدرم گیسو بریده شد که می توام بگویم هزار من بود چونکه تقریبا در بختیاری ده هزار زن گیسو بریدند.. دوماه بعد از شهید شدن پدرم ایلخانی نگذاشتند برادرهایم در چغاخور بمانند رفتند در ناغان پناه بردند به دهات…»( ص ۲۶ و ۳۳)
در این خاطرات همچنین از برادرانش که از مادر دیگر بودند بویژه از سردار اسعد بزرگ (فاتح مشروطیت) و زحمات او در تربیت و آموزش خود و محبت های صمصام السلطنه مکرر یاد می کند:
«… برادرهایم خیلی مرا دوست می داشتند در حقیقت پدری در حقم نمودند مرحوم سردار اسعد حاجی علیقلی خان خیلی مرا تربیت می نمود، همیشه برایم تاریخ می گفت، حکم می فرمود که باید شبانه روز کتاب تاریخ بخوانید… برادر عزیزم آن وجود مقدس مرحوم حاجی علیقلی خان سردار اسعد، یک انس به من پیدا نموده بود و آنچه مطالب محرمانه داشت و برای احدی اظهار نمی نمود به من می فرمود.
برادر بزرگوارم حاجی علیقلی خان که هم پدرم بود هم استادم بود و هم برادرم. چه قدر مرا به درس خواندن وادار می فرمودند.. شب را تا نزدیک به روز کتاب می خواندیم برادرم[سردار اسعد] خیلی مایل به [مطالعه]تاریخ و کتابهای زمان جدید بود.. »
خانه سردار مریم همیشه پناهگاه آزادیخواهان بود. در دوران جنگ جهانی اول نیز که «ملییون» ایران به مخالفت با اشغالگران روس و انگلیس پرداختند و از سیاستهای آلمان و عثمانی حمایت میکردند با تضعیف دولت عثمانی و تسلط انگلیسیها بر بغداد، گروهی از فعالان سیاسی و فرهنگی همچون علی اکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار، وحید دستگردی و… به خانه سردار مریم پناه بردند.
باستانی پاریزی؛ از مورخین معاصر، در خصوص سردار مریم مینویسد:
در این کوهستان زنی میزیسته که برابر ۱۰۰ مرد، در سرنوشت تاریخ معاصر ایران دخیل بودهاست. منظورم بیبی مریم بختیاری است، که وقتی در جنگ بینالملل اول، ایرانیان وطنخواه ابتدا از اولتیماتوم روس و بعد از هجوم انگلیسیها، ناچار به مهاجرت و آواره کوهستان شدند، این زن نامدار، همه آنان را پناه داد.
دکتر «محمد مصدق» هم یکی دیگر از آزادی خواهان نامی بود که پس از گریز از دست عوامل استبداد، مدتی به نزد قوم بختیاری رفت. دکتر مصدق هنگامی که در سوم اسفند ماه سال ۱۲۹۹خورشیدی زیر فشار انگلیسیها توسط سید ضیاء از حکومت فارس عزل شد، از اصفهان به بختیاری رفت و میهمان سردار مریم شد. از این روی دکتر مصدق تا پایان عمر همواره از سردار مریم و قوم بختیاری به نیکی یاد میکرد.
سردار مریم سه سال بعد از مرگ فرزندش علیمردان خان به سال ۱۳۱۶دراصفهان درگذشت و در تکیه بختیاریهای تخت فولاد، در اصفهان به خاک سپرده شد.