رویش زاگرس/ حسین مددی: گاهی تناقضهایی در درک زبان و گویش در فرهنگ معنوی بختیاری از جانب دوستان پیش میآید و اذعان میدارند بختیاری زبان ندارد بلکه گویش دارد و دلیلشان هم این است که اگر دارای زبان است باید مستقل از فرهنگِ مسلط ایرانی باشد؛ که در همین بادیِ امر باید بگویم دلیلی ندارد اگر بختیاری دارای زبان باشد، که هست، بریده از ساختارِ هویتی ایران و یا زبان پارسی وزبانِ معیارِ کنونی و اساساََ تمدنِ ایرانی است.
زبانها به مرور از همدیگر الهام و اقتباس گرفتهاند و مجموعه زبانهای اقوامِ ایرانی استقلالِ تام ندارند.
در بسیاری موارد، امور فرهنگی مشترک بین اقوام وجود دارد و هم نوعی استقلالِ فرهنگی، که تمیز و تبیین آنها مجالی دیگر میطلبد.
برای مثال میتوان گفت: در فرهنگِ مادیِ بختیاری ، چوقا ویژهی فرهنگ مادی بختیاریهاست و نوعی استقلال و انحصار دارد؛ ولی زبان ما بی ارتباط با زبان پارسی( چه باستانیِ آن و چه اکنونیِ آن) نیست؛ زیرا زبان یک پدیدهی پویا، زنده و قابل تحول است.
در جوامع سوسائیتی( اجتماع محور) برخلاف جوامع کامیونیتی( جمعمحور و پریمیتیو: ابتدایی)ارتباطهای فرهنگی امری حیاتی است.
جوامع کامیونیتی( جمع محور، مانند قبایل و روستاها) که داری پارادیم و به قول گئورگ زیمل،( جامعهشناس)، *نیروهای سهمگین اجتماعی( هنجارها و سنتهای زنجیری)، یا میراثهای باستانی هستند که رویکردهایی صرفاََ برای بقاءِ قوم و قبیله دارند، ارتباطهای فرهنگی با دیگر جوامع کلان ( کلانشهرها) ندارند و در یک زیستِ دورِ بسته با حس تعصب به آداب و سنن و امور فرهنگیِ مستقل زندگی میکنند، بده بستانی هم با دیگر جوامع ندارند؛ به همین خاطر اگر به گذشتههای دور برویم و به جمعهای ابتدایی و کامیونیتی که بر اساس زندگی طبیعی( نچرال ) برخوریم، یعنی جوامع سنتگرا که برای حفظ بقاء و تلف نشدن ( خورد و خوراک، ازدواج، تولیدمثل، اسطورهپردازی و…) حیات داشتهاند، مانند بختیاریهای قدیم، تعصب های شدید به داشتههای استقلالطلبانهشان ضرورتی را برای ارتباط با دیگر فرهنگها احساس نمیکردهاند، زبان آنها نیز دارای گونهای استقلال بوده، ولی به مرور ، با فرایندِ تغییرِ نوعِ زندگی، از نچرال ( طبیعتگرایی) به کالچرال ( فرهنگگرایی)،به خاطر ارتباط با دیگر اقوام و شهرها و کلانشهرها، بالطبع ارتباط فرهنگی آنها نیز قویتر شده و تحولات زبانی نیز پرسپکتیو عمیقتری به خود گرفته است… تا جایی که دیگر، تعصبی برای تختهقاپونشینیِ فکری خود متصور نمیشود و حیات فرهنگی خویش را در تعامل و سیال بودنِ آن میبیند؛ البته در این فرایندِ تعاملی و کنشگری، خرد جمعی نیز، سَره و ناسره بودن واردات فرهنگی مثل کلمات مهمان را غربال و سپس مُهر تایید خواهد زد و بیگدار به آب نخواهند زد. پذیرش و خرد جمعی، همهی واردات را با سنجهی اصالت و ماهیتِ ناب فرهنگِ خود و درک تاریخیشان میسنجند و امکانِ پذیرش را تجویز میدارند. ( نمونهاش خاکسپاری جدید بختیاریها با زبان پارسی که همهفهم ، پرمحتوا و غیر عربی است ) و البته از طرفی هم، گاهی بدعتهای نابهنگام، به فرهنگ آنها خدشه زننده میشوند که نمونههایش: گاگریوخوانی توسط مردان ، چوب بازیهای خطرناک در زمان اکنون، کاروانهای عزا و آلودگیهای صوتی، تیراندازی در مراسم و بسیاری موارد دیگر.
از قضیهی اصلی دور نشویم ؛ با این تفاصیل میتوان اذعان کرد که بختیاری دارای زبان هست و این زبان مانند یک موجود زنده و پویا در طولِ زمان با دیگر اقوام مهاجم، متوارد، همنشین، همجوار و مهمان، بده بستان داشته و این تغییر و تبدیلها نه تنها از ارزش زبانی و فرهنگی آنها کم نمیکند، ای بسا اگر بدون تعامل باشند کم ارزش تلقی میشوند. زیرا یادآور شدم که فرهنگ و یا زبان مستقل، تنها در جوامعِ ابتدایی(پریمیتیو)، نچرال( طبیعی: برای بقا و امر روزمره و زنده ماندن) با اهرمها و فیلترهایی همچون ” نیروهای سهمگین اجتماعی” یافت میشود و نه در جوامعِ پویا، سوسائیتی (اجتماعی).
به همین دلیل در این زبان، بسیاری از واژههای عربی، ترکی_مغولی، انگلیسی، یونانی و زبانهای رسمی پارسی( با گونههای مختلف) راه پیدا کرده ولی ۸۰ درصد واژهها مختص قوم بختیاری بوده که جز بختیاریها کسی معنیِ آنها را ملتفت نمیشود؛ همین متوجه نشدن برای غیر بختیاری، معیار زبان بودن کلمات بختیاریست.
پس ما بختیاریها، هم دارای زبان هستیم، هم دارای گویش و در صورت فارسی صحبت کردن ( به خاطر این که مدتها با زبان مادریمان صحبت کردهایم)، دارای لهجهایم.
به این جمله دقت کنیم:
( مو به آقام گُفتُم سیچه انجنیدیس؟)
مو : گویش. / به : خنثی / آقام : زبان ( عمویم) / گُفتُم : گویش / سیچه : ترکیبی از زبان و معیار / انجنیدیس : زبان( خُردش کردی).
پس هر سه موءلفهی زبانشناسی ( زبان، گویش و لهجه ) را دارد.
قابل ذکر است که زبان، دارای دستورالعمل( گرامر: دستور زبان) است و گویش فاقد دستور زبان و شکل تنزیل شده و الهام گرفته از زبان است( به عبارتی، گویش، ذیلِ زبان معیار و برخاستی از آن است)؛ مثلاََ در هر جای ایران اگر بگویی: بیَو ، بُگو، اِخوم، شوم خَردی ؟، با اندکی دقت، همه میفهمند که گفتی( بیا، بِگو، میخواهم، شام خوردی؟).
ولی برای شناخت زبان، مثال میآورم و آن اینکه اگر در هر جای ایران بگویی: تِیرَه، نیفار، حیرد و تَلوُ ، هیچکس جز یک بختیاری، نمیداند چه میگویی.
جدیداََ استاد ظهراب مددی( نویسنده کتاب فرهنگ لغات بختیاری) کتابی از نگارش و دستور زبان بختیاری به شکل پیشنهادی ارائه داده است.
منم با این گفته همسو هستم چون بختیاری با این پیشینه مگر میشود زبانی از خودش نداشته باشد و زبان بختیاری را گویش بگویند
چیزی به نام زبان بختیاری نداریم .بلکه زبان لری بختیاری داریم.در واقع زبان لری با گویش بختیاری