رویش زاگرس/ محمدرضا کرمزاده: حمله موشکی ۳۰ مهر به مسجدسلیمان یک جنایت جنگی رژیم بعث بود.
۳۰ مهر سالروز جنایت ضد انسانی سازمان مجاهدین و صدام در مسجدسلیمان نباید فراموش شود. حمله موشکی سی مهر ۱۳۶۲ به شهرستان مسجدسلیمان یک سند برجسته از تاریخ دفاع مقدس و جنایات جنگی رژیم بعثی است که به عنوان وسیعترین حمله موشکی دشمن متجاوز نام گرفت که ۱۲۰ شهید و بیش از ۲۵۰ جانباز به دنبال داشت که متاسفانه مورد بیمهری قرار گرفته است. عمق این فاجعه به اندازهای بود که امام خمینی (رحمت الله علیه) ضمن محکومیت شدید این حمله گسترده صدام سه روز عزای عمومی در سراسر کشور اعلام کرد.
سیام مهرماه سال ۱۳۶۲ بود عقربه ها ساعت ۱۶ بعد از ظهر را نشان میداد که ناگهان صدای دو انفجار مهیب ناشی از اصابت دو فروند موشک اسکاد مسجدسلیمان را آنچنان به لرزه درآورد که تمام مردم شهر در هر محله و کوچهای که بودند شدت موج انفجار را حس کردند. دشمن بعثی با گرایی که مجاهدین ضد انقلاب به او داده بودند این شهر شهید پرور را مورد اصابت موشکهای خود قرار داد. از دو نقطه شهرستان دود و غبار به هوا برخاست. موشکهای اسکاد آ نسل جدید موشکهای اسکاد ب آلمانی بود که توسط هیتلر در جنگ جهانی دوم تولید و نسل جدید این موشکها به ارتفاع ۹ متر و محتوا یک تن ماده منفجره با شعاع تخریب فراوان توسط شوروی در اختیار صدام قرار گرفته بود.
در اولین دور اصابت دو فروند موشک اسکاد دشمن عراقی دو محله سبز آباد و خیابان اصلی شهر مسجدسلیمان هدف واقع شد در حالی که مردم برای امدادرسانی و با اطلاع شدن از عمق حادثه خود را به محل اصابت موشکها رسانده بودند و از طرفی در خیابان ۱۷ شهریور تصادفی بین دو خودرو به وقوع پیوسته بود لذا این خیابان مسدود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود که سومین سفیر مرگ با فاصله ۴۰ دقیقه از دو موشک اولی دقیقاً به خیابان مملو از جمعیت و خودروها در خیابان ۱۷ شهریور اصابت کرد و یک فاجعه انسانی را رقم زد. بیش از ۱۲۰ شهید و ۲۵۰ مجروح و تخریب بیش از ۱۰۰ واحد مسکونی و تجاری پیامد اصابت این موشکها شد شاید قابل وصف نباشد پیکرها و اجزای بدنهای تکه تکه شده شهروندانی بدون دفاع کودکان و زنان مظلومی که وحشیانه به شهادت رسیدند در اطراف محل اصابت موشکها پراکنده شده بود، دستها و پاهایی که روی تیرکهای برق آویزان شد و یا اجزایی که یک خیابان آن طرفتر پرتاب شده بودند. دو بیمارستان امام خمینی نفت و ۲۲ بهمن مسجدسلیمان مملو از پیکر شهدای تکه شده و از هم پاشیدهای بود که سر در بدن نداشتند و برخی پیکرها به گونهای بود که در یک کیسه نگهداری میشدند. به طور مثال از پیکر دانش آموز شهید غلامرضا رخش چیزی باقی نمانده بود. پیکرها تا ساعتها و رسیدن کانتینرها یا سردخانه سیار از شهرهای همجوار در راهروها و اتاقها روی هم چیده شده بود. خیلی از پیکرها قابل شناسایی نبودند، مجروحان بسیار زیادی در حیات دو بیمارستان و کف سالنها به خاطر ازدحام شدید در انتظار درمان و رسیدگی بودند امکانات بیمارستانها جوابگو نبود و به همین خاطر در خواستهای مکرر بلندگوهای مساجد برای یخ و بخور و کیسههای نایلونی و گروههای خونی مرتب اعلام میشد مردم به خاطر دیدن صحنههای دلخراش آن روز تا روزها و شبها کابوس میدیدند و به افسردگی شدیدی گرفتار شدند. سردخانه اجساد شهرستان تنها گنجایش ۶ جسد را داشت و از اهواز کانتینرهای سردخانهدار به مسجدسلیمان اعزام تا پیکر شهدا در آنها قرار داده شود و از فردای آن روز تا یک ماه دهها شهید با حضور امت حزب الله تشییع
شد و این گونه بود که مسجدسلیمان ناجوانمردانه از ۳۰ مهر ماه به بعد یک دوره بمبارانهای متناوب هوایی مناطق مختلف مسکونیش همچون چهاربیشه، پشت برج، نفتک، نمره ۸، نمره ۴۰، کلگه …وارد فاز جدیدی از جنگ شدند که بعدها این حملات به نام جنگ موشکی در تقویم دوران دفاع مقدس نام گرفت.
حمله ۳۰ مهر به مسجدسلیمان در دوران دفاع مقدس وسیعترین حمله موشکی دشمن بعثی متجاوز نام گرفت که در نهایت قریب به ۴۰۰ کشته و زخمی بر جای نهاد امام خمینی رحمت الله ضمن محکومیت شدید این حمله ناجوانمردانه صدام سه روز عزای عمومی در سراسر کشور اعلام کردند و هیئت سه نفره به نمایندگی از خود را به مسجدسلیمان اعزام کردند.
وزارت امور خارجه ایران با تسلیم نامهای به دبیرکل سازمان ملل نسبت به این جنایت انسانی عراق علیه شهروندان مسجدسلیمانی اعتراض کرد. یقیناً حمله موشکی ۳۰ مهر به عنوان وسیعترین حمله موشکی به مسجدسلیمان یک سند برجسته از جنایات جنگی دشمن در دوران دفاع مقدس است فرقه ضد ایرانی مجاهدین خلق در جریان جنگ موشکی موسوم به جنگ شهرها نقش برجسته را در راستای کمکهای اطلاعاتی تصحیح گرای اهداف مورد اصابت شهرهای جنوبی و به خصوص مسجدسلیمان به صدام بازی کرد.
و در حقیقت این سرفصل یکی از ننگینترین سرفصلهای حضور رجوی در عراق بود. مسجد لیمان تا پایان دوران دفاع مقدس بیش از ۹۰ بار مورد اصابت و حملات هوایی و موشکی رژیم بعث قرار گرفت و صدها بار و اگر گفته شود هفته یک بار دست کم شاهد حضور هواپیماهای دشمن بعثی در آسمان شهر خود و شکستن دیوار صوتی آنها بودند بیراهه نگفتهایم. صدای رعد آسا از توپها و ضد هواپیمایی چهار لول فرودگاه شهید آسیایی چهاربیشه، کارخانه شهید فرخ نیا، صدای پرواز فانتومها و کبراهای هوانیروز و نیروی هوایی که اکثراً و غالباً باعث فرار میگهای متجاوز عراقی میشدند هنوز در گوش مسجدسلیمانیها شنیده میشود. هنوز که هنوز است از سالها وقتی به آسمان نگاه میکنیم با غرور تمام از درگیری هلیکوپتر کبری که با چند میگ متجاوز درگیر شده بود اجازه بمب باران و تجاوز به حریم شهرمان را به آنها نداده بود را به یاد میآوریم. هنوز شهدای حمله هوایی به پادگان محلاتی، نمره ۴۰ پشت برج، کلگه، سبزآباد…را خوب به یاد داریم هنوز به یاد داریم در طول سال تحصیلی بعضاً با شدت گرفتن حملات مدارس چندین هفته و ماه تعطیل بودند و مردم ناچار بودند با تحمل سوز سرما در زمستان و گرمای طاقت فرسای تابستان در کوهستانها و روستاهای اطراف شهر با کمترین امکانات روزگار خود را سپری کنند. چه روزگاری بود در حیاط و همجوار اکثر خانهها به توصیه مسئولین شهری سنگری حفر شده بود که با به صدا درآمدن آژیر قرمز خانوادهها دسته جمعی به درون آن سنگرها پناه میبردند. در کنار این سنگرها سنگرهای عمومی هم در سطح محلات و معابر عمومی احداث شده بود. آری تحمل آن رنجها و دردها برای بقای انقلاب چیزی نبود در میدان نبرد پدران، فرزندان، برادران و خودمان بودیم و از شهادت، اسارت و جانبازی باکی نداشتیم. در پشت جبههها با تمام کمبودها و جیرهبندیها و کوپنی بودن اجناس باز راضیتر از الان بودیم تازه از همان جیرهها میل و رغبت وصف ناپذیری به ستادهای کمک به جبههها سهمی اهدا میکردیم، در مقابل بمبارانهای هوایی و موشکی و جنگ شهرها فریاد میزدیم جنگ جنگ تا پیروزی! چرا؟ چون پای دین اسلام عزیزمان خاک میهنمان و ناموس مان و ارزشهای مان در میان بود. چون کسی به دنبال سهم خود از سر سفره انقلاب نبود، چون اختلاسهای چندین هزار میلیاردی پی در پی، ژنهای خوب در کار نبود و حسین فهمیده، جهانآرا ،ابراهیم همت، حسین خرازی ،علی هاشمی، محسن رضایی… دنبال سهم خود از انقلاب نبودند، چون دختر وزیری اختلاس و احتکار دارو نکرده بود، چون فضا برای سوء استفاده برادر ریاست جمهوری فراهم نمیشد، فساد اداری زد و بند تا این حد نبود،باز باید بگذاریم و بگذریم…
بدون شک حمله ۳۰ مهر سال ۶۲ یک سند برجسته از جنایات جنگی دشمن بعثی در طول دفاع مقدس بوده است و ضرورت دارد از زیر خاطرات غبار گرفته بیرون کشیده شود و مورد واکاوی قرار گیرد و به عنوان برگ زرینی از مقاومت مردم شریف این منطقه به ثبت و ضبط برسد و باید شرایط و فضا برای به ثبت رساندن این روز خونین در تقویم ملی کشورمان فراهم شود و هر ساله در سطح کشور ارج نهاده شود، از جمله این که در این روز هر ساله خانوادههای شهدا و سایرین شهروندان با رهبر و مقتدای خود دیدار داشته باشند، باز اگر کسی به خود نگیرد باید گفت در این مسیر کوتاهی و کم لطفی صورت گرفته است برای این اتفاق لازم است همه به صحنه بیایند بعد هرکس خواست سند به ثمر رساندن آن را به نام خود بزند. ایرادی ندارد این هم مانند خیلی رویدادها در سطح کشور استان و شهرستان که زحمتش را آن کشید و شهرتش را این برد کوه را فرهاد کند شهرت را شیرین برد…
سختی ها رو مردم مسجدسلیمان کشیدن و بهره اش نصیب مردم شهرهای دیگه شد. درست مثل الان که خیلیا پول و سرمایه شون رو از همین شهر مظلوم جمع می کنن ولی می برن و شهرهای دیگه رو آباد می کنن
خانوادههای شهدا باید همت کنند و خاطرات شهدا رو ثبت و ضبط کنن اکثر شهدای شهرمون گمنام موندن