باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ فرشيد خداداديان: زنان بسیاری در تاریخ جهان و ایران تاثیر گذار بوده اند. زنانی که پرداختن به ویژگی های ایشان و تاثیر شان بر جامعه ی پیرامون، فرصتی ویژه برای شناخت و تحلیل تاریخ در روزگار ایشان است. اینکه در فرهنگ مردسالار شرقی، فعالانی از بخش دیگر جامعه – یعنی زنان – سنت شکنی و نام آوری کرده اند، بیش از هر چیز، نقد تاریخ و فرهنگ مردانه ی شرقی است.
پرده نشینان این جهان مردانه که تا همین اواخر حتی اجازه نداشته اند نامشان بر سنگ گورشان نیز درج گردد، اگر همت و تلاشی داشته اند، باید قدر و منزلتی دو چندان داشته باشند. نخست، به خاطر حذف نابرابری خود با مردان و دوم، به خاطر تلاشی همپای مردان در راه راستی و درستی. و به راستی “بی بی مریم بختیاری”، از این گروه است.
“ای مریم مسیح دم، ای افتخار ملک…”
زنده یاد محمدحسن وحید دستجردی، قصیده سرای نامور روزگار مشروطه در قصیده ی زیبای سروده شده با عنوان “نوید فتح”، بانوی مبارز “بی بی مریم” بختیاری را مسیح دم و افتخار ملک معرفی کرده است. بزرگ زاده ای مبارز که نقشی تاثیر گذار در رویدادهای سیاسی و اجتماعی روزگار خود داشت.
در بازخوانی کوتاه زندگی این بانوی بختیاری، نشانه هایی وجود دارد که مبین این است که وی فراتر از زمانه خود بوده و در یک جامعه مرد سالار با استفاده از جایگاه و شان خانوادگی خود، بسیار سنت شکن بوده و اقداماتی انجام داده که شاید امروز همچنان برای بسیاری از بانوان، تابو باشد!
بی بی مریم بختیاری را “سردار” نیز نامیده اند. به دلیل اینکه تفنگ به دست گرفته و در دو مقطع سرداری عده ای از قشون بختیاری را عهده دار بود. اما به زعم نگارنده، قبل از آن باید به این نکته ظریف دقت نماییم که این بانوی فرهیخته پیش از اسلحه، قلم به دست گرفت و بسیاری از مسائل زمانه خود را نقد کرد. مسائلی که شاید هنوز هم بسیاری از بانوان ایرانی و البته بانوان بختیاری در خصوص آن در عین مظلومیت، سکوت می کنند!؟
بختیاری ها، از اقوام دیرپا در منطقه زاگرس هستند و نظام فرهنگی و اجتماعی خاص خویش را در طول هزاره ها همچنان حفظ کرده اند. آنها از معدود اقوامی هستند که هنوز – تا هنگام نگارش این یادداشت – ،همچنان واجد گروههای کوچ رو هستند.
خانم لمبتون، مولف اثر ارزشمند “مالک و زارع در ایران” در کتاب خود آورده: مهمترین مناطق عشایری عبارتند از؛ فارس، بختیاری، گرگان، بلوچستان، آذربایجان، کردستان، خراسان و خوزستان و هر منطقه نمودار جنبه های معینی از خصایص اجتماعی و ترکیب های نژادی ایلات و عشایر مختلف است.(لمبتون/ص۴۹۷)
از جمله خصایص اجتماعی و قومی بختیاری ها، باید به تقسیم بندی تاریخی ایشان به دو بخش موسوم به “هفت لنگ” و “چهار لنگ” اشاره کرد که در طول تاریخ پر فراز و نشیب قوم بختیاری، واجد بسیاری کنش های درون قومی از جمله منازعه های متعدد و همچنین اتحادهای بسیار مقتدر و تاثیرگذار در معادلات سیاسی منطقه و کشور نیز بوده اند.ازدواج حسینقلی خان ایلخانی با بی بی فاطمه دختر علی رضاخان چهارلنگ را باید از منظر اتحاد قومی مورد توجه قرار داد. بی بی مریم، حاصل این ازدواج است که بنا به گزارش سردار ظفر بختیاری، مریم در حدود سال ۱۲۹۰ هجری قمری دیده به جهان گشود. (سردارظفر/ص۱۵۹)
وی همچنین دختر مورد علاقه ایلخان از بین فرزندان متعددش نیز بود. ایلخانی بنا به گزارشی که گارثویت می دهد، دوازده دختر و شش پسر داشته است (گارثویت/ص۸۹)؛ دخترانی که همگی با عنوان “بی بی” یاد می شده اند.
واژه “بی بی” از جمله واژگان احترام آمیزی است که برای احترام و اشاره به جایگاه و منزلت اجتماعی و خانوادگی برخی بانوان بدیشان اطلاق می شده و هنوز هم می شود. بی بی ها، خان زاده ها معنا شده اند. (قنبری/ص۲۱۴)
همچنین از معانی آن تحت عنوان “زن بزرگ خان” یاد شده که برای احترام به زنان مسن هم می گویند و “بی وی” هم گفته می شود(مددی/ص۵۸)
البته استفاده از این واژه محدود به قوم بختیاری نیست. در لغت نامه دهخدا، “بی بی” از ریشه ترکی شرقی، به معنای زن نیکو و خاتون خانه آمده است. واژگان ترکی و مغولی موجود در پهنه فرهنگی ایران البته تنها محدود به این واژه نبوده و خود واژگان “خان” و “ایل خان” نیز چنین ریشه ای دارند. بدین ترتیب بیان نام دختر ایلخانی با پیشوند “بی بی” نشانگر بزرگ زادگی و جایگاه اجتماعی وی بوده است. گو اینکه این واژه در مواردی برای احترام به سایر بانوان و حتی بانوان غیر ایرانی نیز حداقل در یک مورد استفاده شده است؛ “الیزابت مکبن روز”، پزشک انگلیسی که از سال ۱۹۰۹ میلادی، مدتی در بختیاری زندگی کرد و بیماران زیادی را مداوا کرد نیز به احترام، لقب و نام ایرانی “بی بی گل افروز” و همچنین “بی بی دکتر” را یافته بود(مکبن روز/ص۳۶)
فراز و فرود زندگی خصوصی
بی بی مریم بختیاری، در زندگی خصوصی توفیق چندانی نداشت. اما این ناکامی ها مانع از فعالیت های اجتماعی و سیاسی وی نشد. اتفاقاً فراغتی که از مسئولیت زندگی خانوادگی یافته بود به وی کمک می کرد تا در عرصه اجتماعی، فعالیت بیشتری داشته باشد.
نه ساله بود که پدرش بدستور ناصرالدین شاه و بدست ظل السلطان حاکم اصفهان به قتل رسید و از آن پس با خانواده به مدت هفت سال دوران حصر و عزلت را سپری نمودند تا اینکه با آزادی برادر بزرگترش از زندان ظل السلطان، خانواده ایلخانی مجدداً قدرت و اعتبار خود را بازیافت.
همزمان با همین ایام که مصادف با پانزده سالگی بی بی مریم بود، علیرغم میل باطنی و به اصرار برادران به عقد مردی چهل و دو ساله درآمد که چندین زن و تعدادی فرزند همسن و سال مریم داشت!
خود بی بی مریم در خاطراتش که نگارش آن هم نوعی سنت شکنی در جامعه سنتی و عشایری و مرد سالار آن روزگار بوده، به نارضایتی اش از این ازدواج با علیقلی خان چهارلنگ اشاره دارد. (خاطرات/ص۵۴)
البته باید توجه داشته باشیم که ازدواج در سنین نوجوانی و همچنین تعدد زوجات، رسمی معمول در روزگار مورد اشاره بوده و طبیعی است که بجای تاختن بر این امور با عینک امروز و از منظر حقوق بشری و حقوق زنان در روزگار ما (که البته باز هم حال و روز خوشی ندارد!) باید در ظرف زمانی خود تحلیل شود. آنهم در جامعه سنتی و بسته ای که امکان حضور زنان در بسیاری از عرصه ها فراهم نبود. گو اینکه،بی بی مریم نیز پس از ازدواج بسیار بر خلق و خوی همسر تاثیرگذار بوده و شخصیتی همچون علی مردان خان بختیاری، فرزند برومند و آزادیخواه سردار مریم، حاصل همین ازدواج با علیقلی خان چهارلنگ بوده است.
مرگ مشکوک علیقلی خان، باعث شد تا بی بی مریم از بین ازدواج مجدد با فامیل شوهر یا بازگشت به خانه، دومی را بپذیرد. این اقدام نیز سنت شکنی دوباره ای بود و نشان از اعتماد به نفس و خود ساخته بودن و در عین حال غرور و وجاهت وی داشت. هرچند از بد حادثه مجبور گردید برای بار دوم به ازدواجی ناخواسته، آنهم با فردی تن دهد که در خاطراتش از بوالهوسی و فساد و بداخلاقی وی بسیار یاد کرده است.(خاطرات/ص۱۱۱)
برای درک آوانگارد بودن و سنت شکن بودن بی بی مریم در زندگی خود، باید به این نکته توجه داشته باشیم که علیرغم زندگی در یک جامعه سنتی و بسته، وی چنین همسری را ترک نمود و طبق توافقی که بین ایشان حاصل آمد، بی بی مریم از همسر طلاق نگرفت، اما از سی سالگی به بعد، جدا از همسر زندگی می کرد. (پوربختیار/ص۱۰۶)
شاید همین استقلال بود که باعث گردید تا این بانوی خود ساخته و بزرگ منش در رویدادهای سیاسی و اجتماعی جامعه خود، حضوری فعال داشته باشد.
مبارزه با روس و انگلیس
نخستین جلوه این امر را در دوران جنگ جهانی اول می بینیم. به فاصله کوتاهی پس از کشف نفت در منطقه بختیاری و قرارداد نفت بین انگلیس و خوانین بختیاری، بسیاری انتظار نداشتند که در این جنگ که ایران نیز ناخواسته در آن درگیر شده بود، یک بانوی خان زاده ی بختیاری به مخالفت با روس و انگلیس پرداخته و یاری گر نیروهای آلمانی باشد.
البته در آغاز جنگ احساسات مردم ایران موافق با آلمانها بود و امیدوار بودند که با کمک این دولت نیرومند که با دولتهای بزرگ استعماری وارد جنگ شده بتوانند خود را از شر مداخلات دو قدرت متجاوز روسیه و انگلستان نجات دهند.(هوشنگ مهدوی/ص۳۴۵)
نفت ایران در آن ایام هنوز نوپا بود و اهمیت زیادی نداشت اما با افزایش تدریجی تولید، ارزش استراتژیک آن اهمیتی عظیم یافت.(یرگین/ص۳۰۷) و در شرایطی که استحصال نفت بختیاری و اهمیت راهبردی آن به سرعت رو به افزایش نهاده بود، انتظار مخالفت مؤثر یک خان زاده ی بختیاری با انگلیسی ها در جریان این جنگ امری بعید بود.
ژاندارمری تازه تاسیس ایران در همراهی با برخی نیروهای آلمانی، اصفهان را تصرف و “کاور” کنسول یار روسیه را کشتند و “گراهام” کنسول انگلیس در این شهر را نیز زخمی و تمامی اتباع روس و انگلیس را از آن شهر اخراج کردند.(هوشنگ مهدوی/ص۳۴۶)
بی بی مریم، در چنین شرایطی و علیرغم اینکه برخی از خوانین بختیاری نیز از انگلستان حمایت می کردند، در عرصه سیاسی نیز استقلال خود را نشان داد و با درکی متفاوت از شرایط به کمک قوای آلمانی پرداخته و به ایشان یاری می رساند.
پس از لغو ژاندارمری به فشار دولتین روس و انگلیس و حمله نیروهای روسی به اصفهان، بی بی مریم بختیاری به نیروهای آلمانی پناه داد و “فن کاردف”، شارژ دافر آلمان به خانه وی پناه برد و مدت سه ماه و نيم در پناه او بود تا اينکه با حمایت بی بی مریم راهي کرمانشاه شد و از آنجا به برلن رفت.
به پاس حمايت هاي سرسختانه بي بي مريم از فن کاردف، “ویلهلم” امپراطور آلمان، کمان و تمثال ميناکاري و الماس نشان و همچنين صليب فلزی خود را که مهمترين نشان دولت آلمان بود، براي او فرستاد و بی بی مریم تنها زني در دنیا بود که توانست به دريافت اين نشان نائل شود.(سپهر/ص۳۰۵)
البته بی بی مریم تاوان این رشادت خود را با تاراج خانمانش پرداخت کرد. نیروهای روسی، پس از فروپاشی ژاندارمری، اصفهان را اشغال و به خانه وی تاختند. بنا به گزارش نوراله دانشور علوی؛ “… در این گیرودار که سربازان روسیه تزاری به اصفهان استیلا یافتند بلوکات اطراف در میان فرزندان ظل السلطان که تحت حمایت روس بودند تقسیم گردید… خانه و اثاثیه بی بی مریم بختیاری نیز که از طرفداران جدی آزادی خواهان بود در این گیرودار به یغما رفت”(دانشور/ص۱۷۹)
سر پرسی سایکس، فرمانده پلیس جنوب SPR که نقشی موثر در سرکوب نیروهای آزادیخواه و از جمله بختیاریها داشت، با نادیده گرفتن رویکرد استعماری کشورهای انگلیس و روسیه تزاری در آن مقطع به ایران، اقبال اقوام و عشایر جنوب به آلمانها را تماماً ناشی از کار تبلیغی آلمانها دانسته و می نویسد؛ “مبلغین آلمانی بر علیه مسیحیت مشغول شده و به دیانت اسلام اظهار علاقه می نمودند و این مامورین انتشار می دادند که ملت آلمان دین اسلام را قبول کرده و حتی قیصر امپراتور آلمان داخل در دین اسلام شده، تا این حد که اسم او را حاجی ویلهلم گذارده بودند(سایکس/ص۶۲۲)
در هرصورت بی بی مریم بختیاری در خاطرات خود همواره از تلاش و همراهی که با نیروهای آلمانی داشته، بعنوان مبارزه با استعمارگران مفتخر بوده و سایر منابع نیز به نیکی از آن یاد می کنند.
علاوه بر این، رویدادها و اتفاقات پس از جنگ عالمگیر اول و ادامه چپاول منافع ایران تا سالها بعد، نشان از درستی تحلیل بی بی مریم بختیاری و سایر مبارزان آزادیخواه متمایل به آلمان داشت.
حضور در مبارزات مشروطه
جلوه دیگر سنت شکنی و مجاهدت این بانوی پیشرو، با سالها قبل از جنگ عالمگیر اول و در جریان مبارزات مشروطه و تلاش جهت پایان دادن به استبداد صغیر محمد علی شاهی بوده است.
وی يکي از مشوقين اصلي سرداران بختياري جهت فتح تهران بوده و طي نامه ها و تلگراف هاي مختلف بين سران ايل و سخنراني هاي مهيج و گيرا، بختیاری ها را جهت مبارزه با استبداد صغير آماده می کرد.
بنا به گزارش ابوالفتح خان اوژن، وی قبل از فتح تهران مخفيانه با عده اي سوار وارد تهران شده و در خانه پدري منزل کرد و به مجرد حمله ي سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به ميدان بهارستان بود سنگر بندي نمود و با عده اي سوار بختياري، از پشت سر با قزاق ها مشغول جنگ شد. او حتي خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگيد. نقش او در فتح تهران، ميزان محبوبيتش را در ايل افزايش داد و طرفداران بسياري يافت. به طوري که به لقب سرداري مفتخر شد.(اوژن/ص۲۱۹)
نقش ویژه این بانوی مبارز در همین ایام است که منجر به ستایش از وی در قصیده ی “نوید فتح” می شود. وحیدی دستگردی در این قصیده آورده است:
“ای مریم مسیح دم، ای افتخار ملک
بازوی جاه، دست شرافت سوار ملک
گر حکمران تو بودی در اصفهان
زار این چنین نبود کنون روزگار ملک
از جای خیز ایل سلحشور و بخت یار
بنمای بار دگر چون بخت، یار ملک
امروز ایل بختیاری به فرمان تو اند
سرها به کف گرفته برای نثار ملک
کن تخت شادمانی بیگانه سرنگون
ای شادی روان زمانه، ای غمگسار ملک…”(امیری/ص۷۵از کتاب آنزان۲)
از این پس بی بی مریم با لقب سرداری در تاریخ بختیاری و ایران حضور دارد و به عنوان یک بانوی آزادیخواه در منطقه زاگرس و مناطق همجوار و البته پایتخت، مشهور و شناخته شده است. این حضور تا پایان دوران قاجار و شروع سلطنت پهلوی ادامه داشته و در این مقطع مهم از تاریخ ایران نیز مجدداً سردار مریم پناهگاه آزادیخواهان است.
میزبانی از مصدق در خاک بختیاری
جريان مبارزات سردار مريم بختياري با انگليسها در طي قرارداد ۱۹۱۹ و همچنین کودتاي ۱۲۹۹ بر علیه سلطنت قاجار و آغاز سلطنت پهلوی، همچنان ادامه داشته است.
در جریان کودتای ۱۲۹۹ چنانچه در منابع آمده، این انتقال قدرت مخالفان متعددی داشته که شناختته شده ترین ایشان آیت الله سید حسن مدرس بود. اما افراد دیگری نیز با این موضوع مخالف بودند که از جمله باید به نام دکتر محمد مصدق (مصدق السلطنه) که در آن ایام حاکم فارس بود اشاره نماییم.
دکتر محمد مصدق حاکم فارس در زمان کودتاي ۱۲۹۹ پس از مخالفت و عزل، از اصفهان راهي بختياري شد و مدتها مهمان سردار مريم بود.(کسری/مقاله درiichs)
مخالفت با رضاشاه البته در سالهای بعد از آن نیز توسط مصدق السلطنه ادامه داشت. یرواند آبراهامیان به این مخالفت اشاره و با معرفی مصدق می نویسد؛ “…مهمترین مخالف لایحه واگذاری دولت به رضا پهلوی، دکتر محمد مصدق (مصدق السلطنه) بود. او یک اشراف زاده تحصیل کرده اروپا بود که در گذشته در سمتهای وزیر عدلیه، مالیه و امور خارجه و حکمرانی فارس و آذربایجان خدمت کرده بود. مصدق طی نطقی طولانی در مجلس توضیح داد که رضا پهلوی نخست وزیر و فرمانده کل قوای فوق العاده ای است، اما دادن هرگونه مقام اضافی، او را به فردی خطرناک تبدیل می کند.(آبراهامیان/ص۱۶۸)
این مخالفت ها البته برای مصدق گران تمام شد و پس از مدتی زندان، از تهران تبعید گردید. اما همواره تا سالها بعد از میزبانی بختیاری ها در دوران پناهنده شدن به ایشان به نیکی یاد کرده است.
شهادت فرزند
چنانچه پیشتر آمد، علیمردان خان بختیاری پسر سردار مریم از ازدواج نخستش بود. پس از مرگ پدر، علیمردان خان کودکی خود را نزد دایی های خود علیقلی خان سردار اسعد و خسروخان سردار ظفر گذراند. پرورش در دامان این مبارزان بود که از وی فردی آزادیخواه و مبارز ساخت. علیمردان خان از نزدیکان خانبابا اسعد بود و از سال ۱۳۰۰ تحت تأثیر افکار و برنامه های مترقی حزب ستاره بختیاری قرار گرفت و از بدو تأسیس تا زمان برعهده گرفتن منصب اداری در ایل چهارلنگ، با این حزب به همکاری پرداخت.
وی همچنین در سال ۱۳۰۷ سازمانی بنام “هیئت اجتماعیه بختیاری” تشکیل داد و به مبارزه با دولت مرکزی پرداخت بطوریکه در سال ۱۳۰۸ دهکرد و اکثر مناطق بختیاری به دست نیروهای هیئت اجتماعیه اداره می شد. رضاشاه هراسان از این قیام، بخش عمده ای از نیروهای خود را از سراسر کشور فراخوانده و برای سرکوبی جنبش علیمردان خان به منطقه بختیاری اعزام کرد.
منطقه دشت سفید که مدت بیست روز یک تیپ از ارتش در محاصره بختیاری ها بود با جنگی خونین به تصرف نیروهای دولتی درآمد و از آن پس علیمردان خان و یارانش به جنگ غیر متمرکز روی آوردند. علیمردان خان سرانجام با وساطت برخی از خوانین)به دلیل فریب دولت مرکزی(، تسلیم و به تهران انتقال یافت اما خلاف قولی که رضاشاه داده بود، دستگیر و به همراه برخی از همرزمان خود به زندان قصر منتقل گردید.
مقاومت دلیرانه و شجاعانه وی در برابر دژخیم، زندان قصر را به محلی برای نام آوری دوباره او تبدیل ساخت. شیرمردی که با مقاومت دلیرانه خود، تحسین بسیاری از رجال معروف زندانی همدورانش را برانگیخت و سرانجام در سپیده دم یکی از روزهای اسفند ۱۳۱۳ این رادمرد ایران زمین را جلوی جوخه آتش برده و به شهادت رساندند.
نویسنده نامدار هم بند او، بزرگ علوی که شاهد ماجرا بوده می نویسد: “…دیوارها و حیاط های این زندان قصر چیزها دیده اند… این علی مردان خان بختیاری را دیده اند که روز مرگ جامعه زیبا بر تن کرده و سر و صورت خود را آراست و مردانه به قتلگاه رفت”(بزرگ علوی/ص۸۲)
سید جعفر پیشه وری نیز از قول یکی از زندانبانان که شاهد اعدام علیمردان خان بود می نویسد: “در آخرین لحظات که می خواستند او را به جوخه اعدام ببندند با صدایی رسا فریاد بر آورد زنده باد ایران و آزادی و پس از آن با صفیر چند گلوله خاموش شد”(پوره/ص۱۲۸)
آورده اند هنگامی که از برابر جوخه اعدام می گذشت با جبینی باز و لبانی پر خنده با آنها احوال پرسی کرد. وقتی یکی از دژخیمان می خواست چشم های او را ببندند، دستمال را کنار زد و گفت بگذار این صحنه را به چشم ببینم، زیرا تا کنون من شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده ام.(امیری/ص۷۸)
علیمردان خان با مرگ خود مردی، دلیری، آزادگی و وطن پرستی را همراه با نفرت از دیکتاتوری و استبداد شهادت داد و به شهادت رسید اما غم جانکاهی برای مادر خود و تمامی آزادیخواهان بر جای گذاشت.
سوگینه ای که در قالب یک ترانه فولکلوریک بنام “شیرعلی مردون” از حماسه علیمردان خان بر جای مانده، خود تاریخ گویایی از رویدادهای آن عصر بختیاری است. به تعبیر دکتر اردشیر صالحپور اشعاری که به مثابه ی تاریخ جنگ ها و حوادث ایلی به شمار رفته و منبعی برای ثبت و ضبط آن رویدادها قلمداد گردیده اند. منابعی که می توان از آن ها به عنوان “تاریخ ترانه ها” یاد کرد.(صالحپور/ص۱۵۶)
آرام گرفتن در تکیه میر
سنگ آرامگاه سردار مریم به رسم آن روزگار در تدفین زنان، مشخصاتی ندارد. به همین دلیل برخی به اشتباه زمان فوت وی را قبل از شهادت فرزندش عنوان کرده اند، اما با استفاده از همان تاریخ ترانه ی “شیرعلی مردون” است که می توان به زنده بودن سردار مریم در هنگام شهادت فرزندش پی برد. در بخشی از این سوگ سروده آمده است:
“کجه تیر، کجه سپاه، کجه فراشم (=کجاست تیر، کجاست سپاه، فراشانم کجا هستند)
ره بدین دام و ددوم بیان سر لاشم (=راه بدهید تا مادر و خواهرم بر سر جنازه ام بیایند)
بیست و چار تیر خردمه هنی به هوشم (=بیست و چهار تیر خورده ام اما هنوز زنده هستم)
لیکشته دام و ددوم اوید به گوشم” (=جیغ و ناله مادر و خواهرم به گوشم می رسد)
سرانجام پس از سالها زندگی توام با مبارزه و تلاش های اجتماعی و سیاسی، سردار مریم سه سال پس از شهادت فرزند، یعنی در سال ۱۳۱۶ بدرود حیات گفت. او را در آرامستان خانواده ایلخانی در تکیه میر تخت فولاد اصفهان به خاک سپردند و به دلیل نبود مشخصات روی سنگ قبر، بسیاری از تعلق این آرامگاه به بانوی مبارز بختیاری بی اطلاع هستند.
سردار مریم بختیاری با نگارش خاطرات خود سهمی بزرگ در ماندگاری بخش مهمی از تاریخ سیاسی ایران در منطقه زاگرس و بختیاری و همچنین حضور آزادیخواهان در تهران را به انجام رسانده و از این منظر به عنوان بانویی با اصالت اما سنت شکن که بسیاری از محدودیت های غلط زنان در جامعه قومی ایران را برطرف نمود، نقشی تاثیرگذار در مبارزات آزادیخواهانه زنان ایران را به خود اختصاص داده است.
بانویی که قبل از اینکه خود را زن ببیند، به انسان بودن خود مفتخر و خواهان حقوقی برابر در جامعه بود و در این راستا همدوش مردان، تلاشی برابر را به انجام رساند. از این منظر وی می تواند الگویی قابل برای بانوان جامعه قومی ایران و خصوصاً بانوان بختیاری باشد.
منابع (به ترتیب استفاده در متن):
– آن لمبتون:”مالک و زارع در ایران”ترجمه منوچهر امیری/چاپ چهارم ۱۳۷۷/انتشارات علمی فرهنگی/ تهران
– خسروخان سردار ظفر:”یادداشتها و خاطرات”۱۳۶۱/انتشارات یساولی(فرهنگسرا)/تهران
– جن راف گارثویت:”بختیاری در آئینه زمان”ترجمه مهراب امیری/۱۳۷۵/آنزان/تهران
– عباس قنبری عدیوی:”امثال و حکم بختیاری”چاپ سوم۱۳۸۷/نشر مروارید/اصفهان
– ظهراب مددی:”واژه نامه زبان بختیاری”چاپ دوم۱۳۹۲/ناشر مولف/اصفهان
– دهخدا:”لغت نامه”ج۲/ذیل واژه بی بی
– مکبن روز:”با من به سرزمین بختیاری بیایید”ترجمه مهراب امیری/۱۳۷۳/سهند/تهران
– مریم بختیاری:”خاطرات”ویرایش غلامعباس نوروزی/۱۳۸۲/آنزان/تهران
– غفار پوربختیار:”بختیاری نامه”۱۳۸۴/آنزان/تهران
– عبدالرضا هوشنگ مهدوی:”تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی/چاپ هفتم۱۳۷۹/امیرکبیر/تهران
– دانیل یرگین:”تاریخ جهانی نفت”ج یک/ترجمه غلامحسین صالحیار/۱۳۷۴/اطلاعات/تهران
– عبدالحسین سپهر:”ایران در جنگ بزرگ”۱۳۳۶/انتشارات بانک ملی/تهران
– نوراله دانشور علوی:”جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری”چاپ دوم۱۳۷۷/آنزان/تهران
– سرپرسی سایکس:”تاریخ ایران”ج دوم/ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی/۱۳۷۷/دنیای کتاب/تهران
– ابوالفتح خان اوژن بختیاری:”تاریخ بختیاری/۱۳۴۵/بی نا/تهران
– مهراب امیری:”حماسه علیمردان خان بختیاری”مقاله در کتاب آنزان ۲/۱۳۷۷/انتشارات آنزان/تهران
– نیلوفر کسری:”سردار بی بی مریم،زن مبارز عصر مشروطه”مقاله در تارنمای موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایرانwww.iichs.org
– یرواند آبراهامیان:”ایران بین دو انقلاب”ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی/چاپ ششم۱۳۸۰/نشر نی/تهران
– بزرگ علوی:”پنجاه و. سه نفر”۱۳۵۷/امیرکبیر/تهران
– کاظم پوره:”موسیقی و ترانه های بختیاری”۱۳۸۱/آنزان/تهران
– اردشیر صالحپور:”تفنگ نه دال”۱۳۹۲/نشر راش/تهران
منبع: آزانس خبری بختیاری/ پرونده ویژه روز زن