باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ فرشيد خداداديان: ایران،به راستی رنگین کمان اقوام است و همزیستی مسالمت آمیز اقوام مختلف در گستره ی ایران فرهنگی، یکی از مهمترین و درعین حال، منحصر به فرد ترین خصوصیات جوامع انسانی محسوب می شود. این همزیستی توام با صلح و آرامش، اگر هم در طول تاریخ بلند این سرزمین دچار خدشه و منازعه ای گردیده، عموماً با یک محرک خارجی بوده! گاه سلطانی مستبد که استمرار حکمرانی خود را در منازعه های محلی دیده و گاه توسط استعمارگرانی که شعار استعماری شان؛”تفرقه بیانداز و چپاول کن”همواره کلید کامروایی شان بوده است!
تعریف ایرانی قوم و قبیله
در ابتدا ذکر این یادآوری ضروری است که مفهوم قوم و قببیله و ویژگی های اساسی اقوام در ایران،تعریف خاص و ایرانی خود را دارد.اگر برخی رهیافت های انسان شناسانه درباره قبایل،آنها را واحدهای سازمانی خویشاوند،غیر متمرکز،مساوات طلب و دولت ناپذیر در یک جامعه بزرگتر می داند.اما تجربه تاریخی ایران چنین تعریفی از گروههای قبیله ای را تایید نمی کند.
در واقع برخی محققان برجسته قومیت در ایران،این نوع طبقه بندی را رد می کنند و بیش از هر چیز مفهوم خویشاوندی را بعنوان یک معیار اساسی در عضویت ایلی زیرسوال می برند.کنفدراسیون(بزرگ ایل)خمسه در جنوب ایران نمونه بسیار خوبی از این گونه جوامع است.زیرا از پنج گروه مختلف با ریشه های متفاوت تشکیل شده بود.ایل خمسه در عهد قاجار به رهبری قوام الملک از اتحاد پنج قبیله کوچک تر؛باصری های فارس زبان،یک گروه عرب زبان و طوایف اینانلو،نفر و بهارلو ی ترک زبان بوجود آمد.(احمدی/ص59)
اعراب کمره ای(عرب بختیاری)در استان خوزستان، یکی دیگر از این نمونه ها محسوب می شوند که بیش از هرچیز اتحاد ملی و اشتراکات فرهنگی اقوام ایرانی را تایید می نمایند.و در این تحقیق کوتاه به معرفی ایشان پرداخته خواهد شد.
تنوع قومی در خوزستان
خوزستان،در جنوب غربی ایران،یکی از بخش های مهم کشور ایران است که همزیستی مسالمت آمیز اقوام مختلف در آن ساری و جاری بوده و از این منظر یک نمونه جامعه شناختی مناسب برای مبحث خشونت پرهیزی و منازعه گریزی اقوام ایرانی بشمار می رود.
تکثر و تنوع قومی،زبانی،مذهبی و حتی جغرافیایی،که از ویژگیهای ایران بزرگ محسوب می شود بخوبی در خوزستان مشهود و نمایان است.در میان گروههای مختلف قومی ساکن این استان،دو قوم بختیاری و عرب با توجه به جمعیت نفوس و همچنین گستره ی جغرافیایی،ترکیب اصلی قومی این استان را تشکیل داده و البته در کنار این دو گروه اصلی،اقوام و گروههای دیگری نیز در خوزستان حضور دارند.گو اینکه حتی اقلیت های مذهبی و نژادی،همچون صابئین مندایی نیز در این استان حضور و پیشینه تاریخی داشته و تاریخ اجتماعی استان،موید خشونت پرهیزی و همزیستی مسالمت آمیز تمامی ایشان است.
خوزستان یا شکرستان، از دیرباز مهد تمدن و فرهنگ بوده و کهن ترین نشانه های تاریخ باستان ایران زمین،در این خطه مشاهده می شود.خوزستان از روزگار باستان تا سپری شدن زمان خسروان ساسانی از جهت کیش و آیین و آداب و زبان با دیگر مناطق ایرانشهر هماهنگ بوده(رضوی/ص223)و پس از آن نیز بعنوان دروازه ورود اسلام به ایران،نخستین منطقه ای است که فرهنگ ایرانی را با باورهای اسلامی پیوند داده است.ارتباط بین اقوام عرب زبان و ایرانیان البته پیش از آن نیز سابقه داشته.شاهزادگان عرب حیره کمکهای گرانبهایی به پادشاهان ایران کرده بودند و این کمک در قرن پنجم میلادی و بهنگام پادشاهی بهرام گور به منتهای خود رسیده بود.(آذری/ص7)
پژوهش محققان و شواهد تاریخی بر خلاف تصور اولیه،سابقه سکونت اعراب در خوزستان را فراتر از هزاره اخیر نشان داده و علاوه بر اثبات حضور در روزگار ساسانیان،حتی تا روزگار اشکانیان نیز آنرا غیر محتمل نمی دانند.(کسروی/ص131)گزارشی که ابن بلخی از اقدامات شاهپور ساسانی در فارسنامه نوشته و نیز گزارش های محمد بن جریر طبری در تاریخ خود،تاییدی بر این مدعا است.(قنواتی/ص76)البته در دوره اسلامی مهاجرت اعراب به این منطقه گسترش بیشتری می یابد و در ادامه و پس از فروکش کردن تنش های طبیعی هر تقابلی،تفاهم به اصل و سنت دیرینه ای در زندگی ایشان در خوزستان تبدیل گردید.تفاهم ایشان با همجواران بختیاری شان نمونه بارز این موضوع محسوب می شود.
مجاورت اقوام بختیاری و عرب
خاک بختیاری،زیست بوم بزرگترین اجتماع عشایر ایران است.این منطقه بزرگ در ناحیه مرکزی ایران و در دامنه ی زاگرس میانی واقع گردیده و شامل ایل ها و طوایف متعددی است که به شیوه ی دیرینه شبانی و دامداری در منطقه تاریخی و اقلیمی زاگرس زندگی می کنند. (قنبری/ص11)گویش بختیاری رابطه نزدیکی با زبان فارسی دارد و بنا به گزارش گارثویت؛هرچند در قرون گذشته اقوام عرب زبان و ترک زبان و غیره به کنفدراسیون بختیاری ملحق شدند،اما این رابطه حفظ گردیده است.(گارثویت/ص16)اما این پایداری بر فرهنگ ایرانشهری،هیچگاه مانع پذیرش اقوام همجوار عرب زبان در منطقه خوزستان نگردید.
یکی از نمودهای این پذیرش و تفاهم،ازدواج هایی بوده که میان اعراب و بختیاری ها صورت گرفته است.این پیوند های خانوادگی هم در میان مردم عادی و هم در میان خانواده های خوانین بختیاری و شیوخ عرب وجود داشته و هنری لایارد،مستشرق اروپایی که در زمان محمد شاه قاجار به مدت چندین سال در سرزمین بختیاری حضور داشته در این باره گزارش می دهد که:”خوانین و روسای سکنه کوهستان اغلب با عرب ها ازدواج کرده اند.سه خان بختیاری،نواده دختری والی هویزه هستند(لایارد/ص91)
یکی دیگر از نمودهای این تفاهم و و همزیستی،یاری رساندن اعراب و بختیاری ها به یکدیگر در زمان فشارهای حکومت مرکزی یا رقبا بوده است.مثلاً هنگامی که محمره(خرمشهر کنونی) توسط دولت عثمانی مورد حمله قرار گرفت،شیخ کعب به ناچار متواری و به محمد قلی خان بختیاری پناهنده شد.کمی بعد شیخ ثامر با کمک خان بختیاری،عثمانی را از محمره خارج و دوباره در فلاحیه(شادگان کنونی)مستقر شد.(احتشام الدوله/ص4)چند سال بعد که محمد تقی خان مورد تعقیب معتمد الدوله قرار گرفت،به شیخ ثامر پناه برد و کعبیان نیز تا پای جان از او حمایت کردند.
چنین همزیستی و تفاهمی طی قرن های متوالی ادامه داشته است.از سوی دیگر اعراب طی این مدت طولانی همواره خود را جزء لاینفک این آب و خاک محسوب کرده و همواره در مقابل دسایس دشمنان ایران ایستاده اند که شواهد تاریخی در این زمینه متعددند.
بعنوان نمونه می توان به ماجرای عقد قرارداد ارزروم اشاره نمود.نماینده ایران در این قرارداد میرزا جعفرخان مشیرالدوله و نماینده عثمانی ها درویش پاشا بود.مشیرالدوله در گزارش خود از استقبال پرشور مردم محمره از هیئت ایرانی یاد کرده است.این استقبال به گونه ای بود که درویش پاشا را بر آن داشت تا برای از بین بردن علاقه و احساسات مردم در صدد جلب دوستی مردم عرب آن ناحیه برآید و به آنها وعده داد که در صورت پذیرش تابعیت دولت عثمانی تا ده سال از پرداخت مالیات معاف خواهند بود.اما اعراب این پیشنهاد را نپذیرفتند و با اینکه در آن سال مشیر الدوله دوهزار تومان بر مالیات بنی کعب افزود و شش هزار تومان بر شهر هویزه مالیات بست،باز همگی به تابعیت ایران خرسند بودند(قیم/ص199)
اعراب ساکن کوهپایه
چنانچه پیشتر آمد،همجواری بختیاری ها و اعراب در جغرافیای تاریخی خوزستان و آنجا که کوهپایه های زاگرس به دشتهای جلگه خوزستان می پیوندد به زودی به تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز منجر شد.
ناحیه کوهستانی خوزستان،شامل کوههای بختیاری در شمال شرقی آن و کهگیلویه در مشرق که دنباله کوههای لرستان است و از شمال غربی خوزستان تا جنوب شرقی امتداد دارد و سرچشمه رود کارون در خوزستان و زاینده رود در کوههای بختیاری است(رشیدیان/ص48)این ناحیه همان محل تلاقی دو قوم بختیاری و عرب محسوب می شود.
اعراب،به واسطه شرایط جغرافیای تاریخی در زیست بوم خود همواره ساکن دشت بوده اند و حضور گروهی از ایشان در کوهپایه های بختیاری باعث گردید تا این گروه از اعراب را کمره ای،به معنای اعراب ساکن کوه و کمر یا چنانچه در اسناد سجلی برخی از ایشان آمده است؛”عرب بختیار” یا “عرب بختیاری”بنامند.
اعراب کمره ای،از تیره عرب قهاوی و از طایفه بنی طرف منشعب شده اند و برخی معتقدند در زمان حبیب الله خان و جعفر قلی خان دورکی به منطقه بختیاری آمده اند.
سوابق وطن دوستی بنی طرف
طایفه بنی طرف که نیای اعراب کمره ای به ایشان منسوب است،خود از قبایل مطرح اعراب در خوزستان هستند و سوابق ایشان در میهن دوستی و عشقی که به ایران داشته و دارند از جمله شباهتهای فرهنگی زیاد ایشان با بختیاری ها و سایر اقوام ایرانی است.
آنچه تحت عنوان”جهاد بنی طرف”در جریان جنگ جهانی اول به ثبت رسیده شاهد این وطن دوستی است.در آن مقطع مردم دشت آزادگان به فتوای دو تن از علمای نجف،شیخ محمد تقی شیرازی و سید محمد یزدی به مقابله با ارتش انگلستان که در خوزستان مستقر بود پرداختند.در نخستین درگیری انگلیسی ها به سختی شکست خوردند و تا پشت رودخانه کارون عقب نشینی کردند اما پس از مدتی،تجدید قوا کردند و با توپخانه به سپاه اعراب که تنها به تفنگ مسلح بودند حمله کردند و در یک رویارویی نابرار مردم عرب را به خاک و خون کشیدند.درگیری اصلی در حدفاصل اهواز و سوسنگرد در منطقه ای بنام”المینور”صورت گرفت.تعداد زیادی از جانباختگان این درگیری در همین منطقه دفن شدند که امروز به”مقبره الجهاد”معروف است(قنواتی/ص80)
از عنبل تا شوشتر
اعراب کمره ای که در کوهپایه های بختیاری از حوالی مسجدسلیمان و منطقه ای موسوم به عنبل(یا عنبر)تا شوشتر و در امتداد رود کارون تا دشتهای جنوبی خوزستان سکنی دارند،خود به خانواده های مختلفی تقسیم می شوند.بنا به گزارش مولف کتاب”لالی تا چهارمحال بختیاری” آنها در عنبل شامل بوستانی ها،براتی ها،کلانتری ها،کمالی ها،کنگر پز ها،عسکری ها و یحیایی ها هستند(حاجت پور/ص215)و البته باید به ایشان”سیاهپور”ها،”عرب بختیار”ها و دیگر نام های خانوادگی متاخر را نیز افزود.
اعراب کمره ای نخبگان و برجستگان متعددی در فرهنگ و تاریخ بختیاری و ایران دارند و ریخت شناسی زندگی اجتماعی و باورهای بومی ایشان،فرهنگ دیرپای ایرانی را بخوبی نشان می دهد.
اکتشاف نفت
در طول تاریخ بلند این همزیستی کمتر شاهد منازعه و جدال هستیم و حتی اکتشاف نفت در منطقه خوزستان و قراردادهای نفتی با بختیاری ها و اعراب نیز تاثیر چندانی بر این همزیستی مسالمت آمیز نداشت،بلکه حتی آنرا بیشتر تقویت نمود.هرچند انگلیسی ها تلاش زیاد داشتند که بین دو قدرت محلی اعراب و بختیاری ها اختلاف ایجاد نمایند.
در روزگار حکمرانی بختیاری بر لرستان و خوزستان نیز این امر مشهود است.بارون دو بد در سفرنامه خود گزارش می دهد که:”با رسیدن به محل بنه در مال میر همراه همسفرم از قلعه تل به سوی ایلخان بختیاری که قبلاً ورودمان را به او اطلاع داده بودیم راه افتادیم.محمد تقی خان را در احاطه روسای مختلف قبایل عرب و طوایف لر دیدیم که به مال میر به انتظار والی لرستان و خوزستان جمع شده بودند.(دوبد/ص253)
اولاد ایلخانی در جریان درگیری شیخ فرهان با عمال شیخ خزعل در تابستان 1910 میلادی نیز به فرهان پناه دادند.شیخ فرهان از پرداخت خساراتی که یک دسته از قبایل ابواب جمعی او به یک قرارگاه عملیاتی نفتی وارد کرده بودند خودداری کرده و شیخ خزعل این نگرانی را داشت که قبایل بنی طرف به تحریک بختیاری ها از پرداخت مالیات به وی امتناع کنند.
وزیر مختار انگلیس در تهران با سردار اسعد ملاقات کرد و اصرار داشت که به آقا رحیم،نماینده بختیاری در دزفول دستور دهد که از شیخ فرهان حمایت نکند.اما سردار اسعد اظهار داشت شیخ فرهان مجبور نیست مالیات خود را به شیخ خزعل بپردازد چون هیچ گونه وابستگی به شیخ ندارد و هرکس به شیخ فرهان و طایفه اش که به بختیاری پناه آورده اند تعدی کند،آقا رحیم از فرهان حمایت خواهد کرد(گارثویت/ص300)
در مجموع،علیرغم اختلافات روسای کلان بختیاری و عرب در برخی موضوعات مرتبط با مقوله فعالیت شرکت نفت انگلیس و ایران در خوزستان،دامنه این اختلاف نظرها هیچگاه باعث خلل در زندگی مسالمت آمیز و بدور از خشونت اعراب کمره ای با سایر طوایف بختیاری نگردید و به مرور زمان ارتباط فرهنگی و اجتماعی بافت همگونی را پدید آورد که تفکیکشان غیر ممکن بود.
سوگینه ی”بختیار عرب”
سوگینه ها در بختیاری،سوگ سروده هایی هستند که بنوعی تاریخ شفاهی این قوم از اتفاقات تراژیک تاریخی شان محسوب می شوند.معمولاً رویدادهای مهمی که در این قوم روی داده و طی آن مرگ تراژیک و گاه حماسی رخ داده باشد،بصورت ترانه ای فولکلوریک سینه به سینه منتقل می گردد.
اشتراک فرهنگی اعراب کمره ای با بختیاری به حدی است که یکی از این رویدادهای تراژیک و یا بهتر بگوییم،مهمترین این رویدادها در قالب یک سوگینه و با گویش بختیاری سالیان متمادی است که سینه به سینه منتقل شده است.
بختیار عرب یا بختیار کمره ای،جوانی برومند از این طایفه بوده که در منطقه شیمبار،در منطقه اندیکا در شمال خوزستان در یک درگیری درون طایفه ای با فرد دیگری از عرب کمره،به نام کرم الله به قتل می رسد.نکته مهم در این رویداد این است که بختیار کمره ای قبل از کشته شدن تلاش بسیار دارد تا حریف هم تبار خود را از منازعه منصرف نماید.اما موفق نمی شود و حتی در آخرین لحظه نیز که بر حریف فایق آمده او را رها می کند.اما حریف مغلوبش ناجوانمردانه وی را با شلیک گلوله به قتل می رساند!
مرگ مظلومانه”بختیار”که تازه داماد هم بوده باعث حزن و اندوه بسیاری از مردم گردید و تنها مادر و همسرش”خاتون”را به عزا ننشاند،بلکه تا امروز نیز مرثیه مرگ او را با حزن و اندوه و با گویش بختیاری می خوانند(پوره/ص101)
وضعیت امروز
طایفه عرب کمره ای،امروز نیز در موطن خود با صلح و صفا زندگی می کنند.متاسفانه رکود فعالیت صنعتی در منطقه عنبل و پس از آن اشتباهات زیست محیطی ناشی از سد سازی باعث مشکلات عدیده ای برای ساکنان منطقه و ازجمله اعراب کمره ای گردیده،اما جوانان و فرهیختگان این طایفه تلاش دارند تا ضمن حفظ هویت ملی خود در راستای توسعه منطقه ای و قومی نیز تلاش نمایند.
بسیاری از کارشناسان و مختخصصان و اساتید و دانشجویان و همچنین فعالان فرهنگی و اجتماعی منسوب به این طایفه،ضمن افتخار و تعهد به ملیت خود راههای بهتر زیستن در سرزمین ایران را نیز جستجو می کنند و همچون نیاکان خود به همزیستی مسالمت آمیز،صلح و پیگیری خشونت پرهیزانه ی مطالبات مدنی خود کوشش می نمایند.اعراب کمره ای؛مصداق زندگی مسالمت آمیز اقوام عرب و بختیاری در خوزستان و الگویی ملی و منطقه ای هستند.
*کارشناس ارشد تاریخ ایران و دانش آموخته ی مدرسه ایرانی حل منازعات اقوام و حقوق اقلیت ها در دانشگاه جورج میسون
منابع(به ترتیب استفاده در متن):
حمید احمدی؛”قومیت و قوم گرایی در ایران”چاپ نهم1391/نشر نی/تهران
سید احمد رضوی دزفولی؛”شوشستان یا خوزستان”1380/نوید/شیراز
علاءالدین آذری دمیرچی؛”نقش حیره در شاهنشاهی ساسانیان”مقاله در ضمیمه ی مجله بررسی های تاریخی/سال دهم(بی تا)/شماره چهار
احمد کسروی؛”شهریاران گمنام”1335/امیرکبیر/تهران
محمد جعفری قنواتی؛”مردم عرب خوزستان و همبستگی ملی در طول تاریخ”مقاله در فصلنامه فرهنگ مردم/شماره37و38 بهار و تابستان 1390
عباس قنبری عدیوی؛”حستاری در فرهنگ و هنر بختیاری”1390/نیوشه/شهرکرد
جن راف گارثویت؛”بختیاری در آیینه تاریخ”ترجمه مهراب امیری/1375/آنزان/تهران
هنری لایارد و دیگران؛”سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان”ترجمه مهراب امیری/1371/فرهنگسرا/تهران
خانلر میرزا احتشام الدوله؛”جنگ ایران و انگلستان در محمره”(یادداشتها) 1382/ آنزان/تهران
عبدالنبی قیم؛”نگاهی جامعه شناختی به زندگی و فرهنگ مردم عرب خوزستان”مقاله در فصلنامه مطالعات ملی/1370/سال دوم(بهار)/شماره 7
نیره زمان رشیدیان؛”نگاهی به خوزستان”چاپ سوم1371/بوعلی/تهران
موسی حاجت پور؛”لالی تا چهارمحال بختیاری”1384/معتبر/اهواز
بارون دوبد؛”سفرنامه لرستان و خوزستان”ترجمه محمد حسین آریا/چاپ دوم1384/علمی فرهنگی/تهران
کاظم پوره؛”موسیقی و ترانه های بختیاری”1381/آنزان/تهران
سلام
من یک عرب کمره ای هستم که خودم رو هم عرب می دونم هم بختیاری و افتخار می کنم.
من سید هستم و از نسل امام زین العابدین علیه السلام و از فرزندان سید عبدالخالق قاسمی کازرانی هستم.