• امروز : چهارشنبه, ۱۰ بهمن , ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 29 January - 2025
کل اخبار 12621اخبار امروز : 0
3

عشق و دلدادگی در بختیاری
ستاره و کاید حسن نماد عشق و پیوند جاودانه در بختیاری

  • کد خبر : 68181
  • ۱۱ دی ۱۳۴۸ - ۳:۳۰
<span style='font-family:Tahoma, Geneva, sans-serif;font-stretch:normal;font-size:9px;color:#666666' title=''>عشق و دلدادگی در بختیاری</span><br><span style='font-family:ST;font-size:14px' title=''>ستاره و کاید حسن نماد عشق و پیوند جاودانه در بختیاری</span>

رویش زاگرس/محمدرضا مکوندی: در قوم پرافتخار و کهن بختیاری نماد های زیبا و قابل اتکایی از عشق واقعی و قابل ستایش دلدادگان عشاق، نجیب و وفادار به هم وجود دارد. چونان حکایت خسرو و شیرین، جوانانی برومند و با اصالت و دلداده که در دلدادگی پاک عمل کردند و به دور از هرگونه کژی و علاقه […]

رویش زاگرس/محمدرضا مکوندی: در قوم پرافتخار و کهن بختیاری نماد های زیبا و قابل اتکایی از عشق واقعی و قابل ستایش دلدادگان عشاق، نجیب و وفادار به هم وجود دارد. چونان حکایت خسرو و شیرین، جوانانی برومند و با اصالت و دلداده که در دلدادگی پاک عمل کردند و به دور از هرگونه کژی و علاقه ناپاک تا لحظات آخر عمر عاشقانه به هم متعهد و برای هم زیستند و در کنارهم در فرجامی غم انگیز دفن شده اند. این گونه عاشقانه زیستن به دور از هر کژی می تواند تابلویی تمام عیار از نماد عشق در قوم بختیاری باشد.

در جستجوی این عشاق دلداده قوم لر بختیاری به قبرستان متروکه و دور افتاده ای در سه کیلومتری جنوب غرب روستای گردبیشه از توابع هفتکل (روستای سی مایلی فعلی) در پای رشته کوه معروف به کوه سیاه می رویم. آنچه که در بدو ورود به این گورستان مخروبه جلب توجه می کند چند کوشک ساخته شده بر برخی مزار ها است اولین کوشک که مانند بقیه کوشک ها از ملات گچ و سنگ ساخته شده و سه قبر درون آن دیده می شود. اینجا دنیایی قابل ستایش از عشق و دلدادگی جوانان لر به خاک سپرده است که داستانی غم انگیز دارد.

سال ۱۲۴۰شمسی است، بارندگی های فراوان زمستان نوید بهار پربرکتی را می دهد. رشته کوههای معروف به کوه سیاه که درحدفاصل فعلی مسجدسلیمان و اهواز واقع شده مملو از علف و گل های وحشی خودرو و نغمه های دل انگیز پرندگان مختلف است.

اهالی چهار روستای معروف به چهاربنیچه که شامل روستاهای بنه کهنه، چم شودری، چم چشمه که در حوالی قدم گاه معروف به مرتضی علی قرار دارند و روستای چهاربنیچه که کمی دور تر در حد سه کیلومتر قراردارد. در این بهار دل انگیز و با برکت به امورات روزانه خود مشغول هستند. کدخدای این چهارپاچه آبادی کاید حسن است جوانی خوش قامت، قوی هیکل و در عین حال مهربان با سن حدودا بیست و دو سال که ازسوی محمود خان چهارلنگ به سمت کدخدای این چهارپاچه آبادی بنا به لیاقت و کاردانی و مقبولیت در بین روستاییان گمارده شده است.

کدخدا کاید حسن در یک سال گذشته عزادار مرگ برادر جوانمرگش محمد که پهلوان نامی و متهور و به دلاوری معروف بوده است و بر اثر بیماری در عنفوان جوانی فوت کرده است.

پهلوان دلیری که در ماههای پایان زندگی اش وقتی اهالی چهاربنیچه با شیر خطرناکی مواجه که اسب و دام های شان را می درید و موجب وحشت روستاییان شد و توان مقابله با این شیر خطرناک را در خود نمی دیدند به ناچار به محمد برادر کلانتر حسن پناه آوردند و محمد پهلوان شجاع و نترس قول داد که شیر را از پای درآورد و روزی که شیرگرسنه و وحشی مادیون یکی از اهالی را طعمه خود ساخت. شیر وحشی که با دیدن جوان شجاع بختیاری غرش کنان طعمه را رها و به سمتش حمله آورده بود بدون ترس و با شجاعت شیر را با شمشیر از پای درآورد و این گونه بعد از مدت ها وحشت و نگرانی! شادی و آرامش را درمیان قدردانی اهالی چهاربنیچه به مردمش بازگرداند.

کدخدا چهاربنیچه مدت هاست دل در گرو عشق ستاره دارد دختری بیست ساله زیبا روی که به زیبایی در بین اهالی چهاربنه زبانزد است، بانوی کاردان و نیک خصلت، البته ستاره هم دل در گرو عشق سوزان کاید حسن داشت تا سرانجام کاید حسن که سخت دلباخته ستاره بود به خواستگاری ستاره رفت و دو دلداده عاشق به هم رسیدند. عروسی مفصلی با دعوت از اهالی چهاربنیچه برگزار و اهالی که خوشحال از بهم رسیدن این دو دلداده محبوب در میان هلهله و شادی و نوای میشکال دوالالی می خوانند:

هَی بشارت هی بشارت مِن مالمون شادیه

یَه جَوون چی کا حسن مون لایق دومادیه

و زنان و دختران جوان با کل و شادی عروس و داماد جوان را تا خانه اشان همراهی می کنند.نزدیک به ظهرگاه روزی از روزهای بهار ۱۲۵۰ هوا در حال روشن شدن است و یکی از اهالی بنه کهنه از بلندای تپه مشرف به روستاهای چهاربنیچه درخواست امداد کردند چرا که دزدان غیربومی با عبور شبانه از کوه سیاه بنه ای در حوالی چهاربنیچه را غارت و مال و رمه اشان را در حال عبور از مکانی به نام (قافله به) در حال عبور دارند.

خبر به کدخدا حسنی می رسد و اهالی روستاها به سوی بنه کهنه می شتابند. اهالی چهار روستای چهاربنیچه در مسیر تریده ها به کوه سیاه کمین می گیرند. با رسیدن غارتگران زد و خورد شدیدی ایجاد و تعدادی از سارقان کشته و زخمی و مابقی با رها کردن اموال مسروقه فرار را بر قرار ترجیع می دهند. و کدخدای شجاع و دلاور قصه ما رمه و اموال را پس گرفته از سارقان به روستاییان مال باخته می دهند.

در بازگشت به بنه کهنه یکی از همراهان به حسنی که به روی اسب سوار است می گوید: مثل این که شکمت خون آلود است و کاید حسن می گوید: زخم از ضربت سارقان است.

با انتشار خبر مجروحیت کاید حسن ستاره بی قرار می شود و بر بالین نامزدش می شتابد روز بعد حال کاید حسنی با تب شدید همراه می گردد، ستاره نگران و از نامزدش پرستاری و با مشورت زنان سالمند مرهمی از گیاهان بهاری را بر زخم کاید حسن می گذارد، اما حال کاید حسن رو به وخامت می نهد. خبر جراحت کدخدا کاید حسنی به محمود خان چهارلنگ در قلعه دالون میداود می رسد.

به دستور محمود خان حکیم قلعه دالون برای مداوا به بنه کهنه اعزام می شود و معالجات حکیم شروع می شود اما انگار بخت و شانس به این دو دلداده جوان یار نیست، معالجات حکیم بی نتیجه و حسنی سر بر دامان ستاره در حالی که چشمان کم به چشمان پریشان و گریان معشوقش گره خورده برای همیشه بسته می شود.

داغی بزرگ از جوانمردی که فدای مردمش شد چهار آبادی را فرا می گیرد و در قبرستان قدیمی مرتضی علی در کوشکی که قبلا برادرش در آن دفن شده به خاک سپرده می شود با مرگ پهلوان نامور چهاربنیچه نامزد به شدت بیقرار است کس را یارای دلداری او نیست تلاش خانواده و فامیل برای تسکین ستاره بی نتیجه می ماند.

ستاره زیبا و بلند قامت که در زیر بار این غم بزرگ زانو بریده بیقرار است. و با طلوع آفتاب در وقت ضربت خوردن نامزدش روزانه با پیمودن مسیر بر مزار نامزد جوانمرگش حاضر می شد و عزاداری می کرد و زمزمه می کرد:

دیدی که چه وابی بعده خوت   

 جا مزارت وا بی منزلم

با تعیین کدخدای جدید اهالی برای پایان دادن به بیقراری های مستمر سکینه هم اندیشی و تصمیم می گیرند او را به همسری کدخدای جدید بدهند. اما ستاره همچنان دل در گرو نامزد جوانمرگش دارد و با بیقراری او را یادمی کند.

علیرغم مخالفت های ستاره با هرگونه ازدواج مجدد و وفاداری به نامزد درگذشته اش، خانواده اش برای رهایی از این داغ بی بازگشت و بازگرداندن آرامش به روان ستاره، پیشنهاد خواستگاری کدخدا جدید را می پذیرند و تدارک این پیوند را می بینند و عروسی برگزار می شود. صدای میشکال فضای آبادی را طنین انداز اما در میان شادی روستاییان که انتظار پایان داغ عروس سیاه پوش را دارند حس بدی وجود دارد.

ستاره در عروسی اش، آرام است به ماه در آسمان که بر فراز کوه سیاه می درخشد با آرامش چشم می دوزد آرام آرام نگاهش به آرامستان مرتضی علی(ع) دوخته می شود، حس عجیی از فراغ و هجران دارد در آن حوالی همسر برومندش به خواب ابدی رفته و اینجا همسرش عروس سیاه پوش کوه سیاه از جفای روزگار کس دیگری چشم بر وصلت او دارد. درونش آشوبی برپا و در سوگ شوهر جوانمرگش زمزمه کنان شروه می خواند.‌.. حرفی نمی زند.

گاهی بی احساس و بی اعتنا شادی مهمانان را تماشا و به زمین چشم می دوزد با همسر جدید صحبتی ندارد گویا غریبه ای در کنارش نشسته است.

شو دراز و مه بلند 

 دلم نیگره جا     

 هرکی منجامون نشست دلس چی دلم با …

شب طولانی است و ماه بلند و کامل در آسمان می درخشد اما دلم بدون تو آرام و قرار ندارد. هر کسی ما بین ما فاصله انداخته است و دل مرا پر غم ساخته دلش مانند دل من پر از غم و غصه باد.

با گذشت پاسی از شب و پایان پذیرایی مهمانان پراکنده می شوند. اکنون در میان شادی نزدیکان و نوای شاد میشکال ستاره و همسر جدیدش به سوی حجله، گام بر می دارند قبل از ورود به اطاق بهانه می آورد و به آرامی از شوی جدید می خواهد ساعتی به علت خستگی تنها باشد داماد می پذیرد و او را تنها می گذارد، ستاره ازمادرش می خواهد درب حجله گاه منتظرش بماند و وارد حجله به تنهایی وارد می شود. از تنهایی استفاده می کند، گرمای حضور کاید حسن را در کنار خود حس می کند و سمی مهلک که از قبل تهیه و در لباسش پنهان کرده بود را به آرامی می خورد و آرام چشمانش چون لحظه جان دادن کاید حسن به خوابی ابدی فرو می رود و در وصال عشق واقعی اش کاید حسن خودکشی می کند تا همچنان بر عهد و پیمانش برای یک زندگی مشترک ابدی حتی در آسمان ها با نامزدش باقی بماند.

روز بعد در میان حزن و اندوه و شیون فراوان اهالی چهاربنیچه جسد سرد و بی فروغ بانوی زیبای کوه سیاه در کنار نامزدش در همان کوشک به خاک سپرده می شود تا این دو دلداده در عشقی پاک و متعهد به هم برای همیشه به آرامش برسند.

‌‌

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=68181

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.