باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ جمشيد جليلي: بارهاپیش آمده است تا زمانی که پیشکسوتان عرصه علم و هنر و ورزش ما در قید حیات و سلامت هستند، سراغی از آن ها گرفته نمیشود اما به محض آن که در بستر بیماری قرار گرفته و یا راهی دیار باقی میشوند یک باره برای آن ها مراسم ختم با حضور پرشمار گرفته میشود. متاسفانه همیشه باید یکی از فعالان عرصه های علم، فرهنگ، هنر و ورزش ما فوت کند تا به فکر نخبگان و فرهیختگان خود بیفتیم و برای آن ها یادمان و گرامی داشت برگزار کنیم و در واقع اگر روزی غیر این پیش آید، باید تعجب کرد.
متأسفانه در زمانی که این عزیزان دچار کسالتی می شوند و در بستر بیماری قرار می گیرند حاضر به خرج کردن 100 هزار تومان برای دوا و درمانش نمی شویم و از او دلجویی و احوال پرسی نمی کنیم اما در مراسم خاکسپاری و ختمش با تاج گل و دیگر هزینه های بی سود خرج های آنچنانی می کنیم و چند روزی در مراسمش حضور پیدا می کنیم و آخ و حسرت می خوریم.
بسیار دیده شده است کسانی که تا پیش از این اصلا فلان چهره فرهیخته و برجسته شهر را نمیشناختند در مجلس ترحیم او اشک ماتمی میریزند که خانواده متوفی را نیز حیرتزده میکنند. این قضیه متأسفانه در زمانی که آن شخص نامی دچار کسالتی نیز میشود نمود بیشتری دارد، در این گونه مواقع باید به صف طویل افرادی نگریست که تنها به دلیل آن که در عکسها حضور داشته و اسمی از آن ها به میان آید حضور پیدا میکنند.
قشر فرهیختگان و ورزشکاران و هنرمندان به دلیل روح و طبع لطیفی که دارند و نیز به واسطه اقبالی که مردم به آن ها نشان میدهند در زمره کسانی هستند که تمام رفتارها و زندگانی آن ها زیر ذرهبین بوده و به همین دلیل بودن در کنار آن ها برای برخی «نام» و برای دستهای دیگر «نان» به همراه خواهد داشت.
باید به این مطلب اشاره کرد که هدف از نگارش این سطور زیر سؤال بردن شخص یا مدیر خاصی نیست. ولی جدای از این، خیلی از مردم ما آداب قدرشناسی از هنرمندان خود را رعایت میکنند اما باز هم این وضعیت ها جای نگرانی دارد و نباید اجازه بدهیم عاقبت این عزیزان مانند گذشتگان شود و مسؤلان مرتبط و مردم بکوشند قدر این سرمایه های ملی، معنوی را بدانند اینان آبروی ما هستند، آبرویمان را بهتر و بیشتر و ارزنده تر پاس بداریم اما متاسفانه ارباب و صاحبان این مهم چرا از طرف مسؤلان مورد بی توجهی قرار می گیرند جای تعجب و تاسف است که این فرهیختگان تا زنده اند تکریم نمی شوند ولی بعد از مرگ تجلیل می شوند دردی است که پایانی ندارد و کاری بدون منفعت بوده و این خوب نیست. بیاییم کمی به این موضوع ناخوشایند بیاندیشیم.
هستندکسانی ازاین عزیزان که به دلیل مشکلات ناخواستهای که برایشان پیش آمده است از جامعه بریده و گوشهنشین خموش خانههایشان هستند. آیا رواست این عزیزانی که سالهای زیادی از زندگانی خود را وقف ارتقا و تعالی علم و فرهنگ و هنر و ورزش این شهر و دیار کرده و با هنرنماییهای خود نام مسجدسلیمان را در کشور و بعضا در دنیا بر سر زبانها انداخته اند اکنون این گونه به حال خود رها شوند. تردیدی نیست که بسیاری ازاین عزیزان حتی در شرایط سخت مالی و اقتصادی نیز به عزتنفس خود چوب حراج نزده و دم برنمیآورند اما آیا دیگران نیز باید به همین بهانه سر را زیر برف کنند؟
مسؤلان و در کل خود مردم از این عزیزان بی خبر هستند و تکریم و احترام و تجلیل و به ویژه توجه به زندگیشان داستانی است به نام فراموشی و وای از روزی که می میرند و می شوند شوالیه های قهرمان و مفاخر و هنرمندان بزرگ شهرمان، اما یادمان نرود ده ها فرهیخته عرصه هنر و فرهنگ ورزش این شهر در تنگدستی زیستند و تا بودند کسی را یاریگر و همراه و حامی آنان نبود ولی اکنون هستند تعدادی از این عزیزان و این چقدر بد و جای تاسف دارد موضوعی که هم اکنون در جریان و تکرار شدنی ونمونه های آن زیاد است که چشم به راه حمایت و همراهی مردم و مسؤلان هستند.
انگار فرهنگ و هنر و موسیقی و ورزش و دیگر ارزش ها فقط در مواقعی که برای ما منفعت دارند ارزشمند هستند در حالی که بسیاری از منابع و ارزش های ما در این عرصه ها در حال فراموش شدن هستند و همچنین عزیزان بسیاری که یک گنجینه هستند، درحال رفتن از میان ما هستند. همه میگویند که علم، هنر، فرهنگ، موسیقی، مطبوعات و ورزش خوب است و در وصف آن صحبت ها میکنند اما به واقع در عمل هیچ اتفاقی نمیافتد. چرا همیشه فرهیختگان بعد از مرگشان تجلیل می شوند و حمایت از آنان در حد یک شعار باقی مانده است، مطمئن باشید این شهر ودیار اگر در کشور و دنیا به عنوان شهری فرهنگی شناخته شده که مورد تایید و تاکید مسؤلان ارشد کشور نیز می باشد به واسطه دلسوزی، تلاش و خدمات فرهیختگان و فعالان فرهنگی و دلسوزانی است که در گوشه گوشه این شهردر تنگدستی زیسته اند و یا اگر مشکل مالی هم نداشته اند بدون چشم داشت برای تعالی این آداب و رسوم و هنر این شهر استخوان خورد کرده و خون دلها خورده اند و در گمنامی زیسته اند و هیچ یک ازمشکلاتشان برطرف نشده حتی تجلیلی از آنها هم صورت نگرفته است اما همه به خود آییم و قدر فرهیختگان، نخبگان، هنرمندان، دلسوزان عرصه های مختلف را بدانیم و آن ها را تکریم و پاس بداریم و بدانیم کم توجهی به آنان ضررهای زیادی را متوجه شهرمان خواهد کرد و تابلو و نماد هرشهری هنرمندان، نویسندگان و فرهیختگان و ورزشکاران آن هستند تابلوهای خودمان را کدر نکینم و به این نکته امروز بیاندیشیم که فردا خیلی دیر است و پشیمانی سودی ندارد.
واقعا همين طور است كه مي فرماييد. ما هنرمندان بسيار خوبي هم در مسجدسليمان داريم و هم در شهرهاي ديگر كه اي كاش مراسمي برگزار مي شد و از آنان تقدير مي شد. هنرمنداني چون علي اسيوند، مهرآوران، حشمت قاسمي، نصوحي و…به هر حال دست شما آقاي جليلي درد نكند.
مسئولين ما هنوز برا هنرمنداني كه تو همين شهر زندگي مي كنند مراسمي نگرفته اند. هنرمنداني چون يارمحمد اسدپور كه افتخار ما در ايران است…
جناب جلیلی متشکریم ازشما که اینقدر تیز بین هستید ولی برادر خوبم چرا به جباب دکترجلیلی نماینده انتقاد نمی کنید چرا به شورای شهر انتقادنمی کنید؟
شهروند عزیز وگرامی از این که وقت گذاشتید ومطلب رو مطالعه کردید سپاسگزارم…اگر بازدید کننده همیشگی این سایت وبقیه سایتهای شهرمان باشید و مطالب قبلی این حقیر رو خوانده باشید جواب سئوالتان را خواهید گرفت….ودر نهایت اگر بیشتر دقت میکردید بنده نام مسئول خاصی رو در مطلب عنوان ننموده ام و مخاطبم مسئولان و مدیران شهر میباشد….در پناه حق سلامت باشید….