با این كه از شعر سیاسی پرهیر میكند؛ میگوید: اگر شاعر مردمی نیستم، اما شاعر مردم هستم. دنیا را به من بدهند، مردم و آمالشان را فراموش نمیکنم. سیدعلی صالحی كه اصل هر چیز را آزادی بیان میداند؛ تاكید دارد: بدون این اصل، یک دنیا توضیح نیز شما را راضی نخواهد کرد. شرط توسعه پایدار هم همان آزادی بیان است. سیدعلی صالحی؛ شاعری است که کم ترین دستاوردش امضای مشخص خودش پای کارش است. میتوان شعری را خواند و با اطمینان گفت سرودهی سیدعلی صالحی است. واژههای نرمخوی شعر صالحی، زبان غنایی و تلاش برای نزدیکی به جهان روزمرهی انسان امروز، اگرچه ذهنیت تجربهگرا را همواره راضی نگه نمیدارد، ابعاد دنیای شعری صالحی را خودبسنده و متکی به خود حفظ میکند. او برندهی جایزهی شعر فروغ در سال 1356، جایزهی اتحادیهی نویسندگان عرب تحت عنوان مدال ابداع در سال 1382و جایزهی جشنواره گلاویژ از سلیمانیه کردستان عراق در سال 1384 است.
شما را به عنوان شارح و مدافع شعر گفتاری میشناسند. به نظر شما بوطیقای شعر گفتار چیست؟
اگر میسر بود که در یک مصاحبه روزنامهای، بوطیقایی را در طبق آورد که دیگر معنی منش و روش و مولفه و شاخصه و کارنامه نمیداد. در بیست و هفت سال، تا آنجاکه در وسعم بوده طی سخنرانیها، مقالات و مصاحبهها، مبانی تئوریک این جریان را بازگفته و ثبت کردهام. شعر گفتار برای من تا امروز دارای سه دوره بوده است تا این روزگار که دورهی سوم آن را تجربه میکنم.
دوره اول: از دفتر «منظومهها» تا «دیر آمدی ری را». دوره دوم: از «عاشق شدن در دی ماه، مردن به وقت شهریور» تا «دعای زنی در راه». دوره سوم: از«یوما آنادا» تا امروز که ادامه دارد. یعنی از کشف خام تا مرحله تاکید بر مضمون و این دوره که فرم و ساخت به قوام خود رسیده است.
میتوانید از رابطه ادبیات و شعر با امر سیاسی بگویید؟
نه! شاید یک ربع قرن پیش از این اگر با چنین پرسشی روبرو میشدم، کلی اسم و نقل قولهای مرعوبکننده ردیف میکردم و قسم و آیه که شعر نمیتواند سیاسی نباشد، اما راستش را بخواهید سیاست؛ زادهی هنر است و نه این که هنر مولود سیاست باشد. پس برای من پرونده بسته شده است. بعضی از دوستان با قرائت خود میگویند فلان شعرت سیاسی است. میگویم، بیتقصیرم. من عین زندگی را میسرایم، حالا اگر اعتراضی هست که هست، حق با ماست. مفاهمهی مدنی است. به من چه که سیاسی از آب درآمده است.
این سوال که “تعهد در اثر هنری چیست؟” را باید در بقچه پیچید و دورانداخت، مثل پرسشگری درباره هنربرای هنر! اما آیا به ما کمک نمیکند کمی موضوع را بشکافیم؟
تعهد؛ امری انسانی است. آن شیرپاک خوردهای که برای اولین بار این عبارت را از میان دو شقه کرد، موجود نازنینی نبوده است. چه کسی گفته هنر برای هنر یا قطعا هنر برای تعهد؟ نخیر!
به شعر برمیگردیم شعر هم باید شعر باشد هم مسئول. مثل شعر حافظ یا شاملو یا ریتسوس، لورکا، ناظم حکمت، پاز، محمود درویش و پابلو نرودا. شاعر فطری به وقت خلاقیت، به این دستورالعملهای بیهوده نمیاندیشد. ذهنش مهیا و زبانش از پیش به آن تربیت لازم دست یافته است. به رفتن میاندیشد نه به راه. تعریف راه هم به عهدهی کاروان بعدی است.
چه عناصری بر سلیقه زیباییشناسی مردم تاثیر میگذارد؟
آیا اصلا قابل شمارش هست؟؛ اصل هر چیز به آزادی بیان برمیگردد. بدون این اصل، مکافات فراوان است. یک دنیا توضیح نیز شما را راضی نخواهد کرد. در این زمینه، شرط توسعه پایدار،همان آزادی بیان است. آدمی زیر آب نمیتواند آواز بخواند.
شعر دهه هفتاد تجربهای بیاد ماندنی را پشت سر گذاشت. هنوز بسیاری از این سنت ادبی بهره میبرند. نظر شما به عنوان یکی از پرمخاطبترین شاعران معاصر ایران، درباره شعر زبان و نوآوریها در عرصه فرم در دو دهه اخیر چیست؟
ای کاش فرصت بود تا لااقل در این دقیقه، نسبت به شعر دهه هفتاد به صورت مفصل ادای دین میکردم. سال شصت و هشت من در موخره دفتر«عاشق شدن در دی ماه» پیشنهاد کردم که شعر زبان را جانشین روایت کلان زبان شعر کنید. البته منظور من گرایش رادیکال به سوی بازی زبان و زبانیت صرف در شعر نبود. گفتم شعر را از دل زبان به درآورید و نه اینکه زبان را بر شعر تحمیل کنید. دوستانی با تلقی خود و در سایه تئوریهای وارداتی؛ شعر زبان را در دهه هفتاد مطرح کردند که زنده باد! او که با نوآوری ساز بدکوک میزند، درک درستی از این جهان طغیانگر ندارد.همین از سایه دیگران درآمدن خود یک اتفاق بزرگ بوده است. درجه تحمل عدهای اگر پایین است، معنایش انکار خلاقیت نسلهای جوانتر نیست. تا پیش از طرح جریان شعرگفتار و سپس شعر زبان؛ فرار از سایه فروغ و شاملو غیرممکن مینمود. نه همه اما اکثرا در حاشیه همین دو جهان کار میکردند- سوای حرفهایهای نامدار- حالا باید انصاف داد که دادههای دهه هفتاد تجاربی بیاد ماندنی بودهاند. آیا خطا و انحراف نبوده است؟؛ بوده است و طبیعی است. آیا بحران آفریده؟؛ بیافریند، چهرههای بزرگ همواره از دل همین بحرانها پا به عرصه میگذارند.
شما این روزها چه حال و هوایی دارید؟
پرامید، به ظاهر آرام و از درون طوفانی. همه چیز درست خواهد شد. میان مردم و برای این مردم بزرگ زیستن، نعمتی بیپایان است. اگر هزار بار دیگر دنیا بیایم، باز دلم میخواهد همین جا و میان همین مردم و همچنان شاعر باشم.
ناگهان هزار صفحه شعر در سه مجموعه، طی سه سال. به زودی دو دفتر دیگر منتشر میشوند، پرکارتر از همیشه. چه رخ داده که بعداز پنجاه سالگی چنین بیوقفه کار میکنید؟
دست خودم نیست. دفتر چهارم را هم دارم آماده میکنم. شعر خودش میآید و میگوید بنویسم! همان صدای درون است. شاید بعداز مرگ هم به سرودنم ادامه بدهم. آرامش در آفریدن.
منبع: ilna.ir