از مصائب روزگار اين كه برخي كار به دستان، معلمان را طبقة «مصرف كننده» مي دانند و نه «مولد» ! و چه مصيبت ها كه از اين تفكر بر معلمان نرفت و نمي رود. اينان از «توليد»، افزوني شمارِ آدامس و بادكنك و ماشين و يخچال و اسباب بازي و امثال اين ها را مي فهمند و از «مصرف»، فكر و تحقيق و تربيت و دانش را. گويي غافل اند كه انسان تربيت شده و آموزش ديده، منشأ همة توليدهاست و معلم سرمنشأ توليدگران.
باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ بهروز فرهاديان: انقلاب اسلامي ايران كه زائيده فرهنگ بي بديل اسلام است با نداي عدالت خواهي و عدالت گستري و ظلم ستيزي در جهان ماديگراي معاصر، بارقه هاي اميد را در دل هاي ظلم زدگان تابانيد و با زدودن زنگارهاي يأس و نوميدي، دل ها را به سوي خويش خواند و در منظرهاي جهاني جاي گرفت. بر منظرها جاي گرفتن و بانگ حق سر دادن، هم تير و تبر و توپ و تهمت را به خود مي خواند و هم دل و عشق و مهر و شوق و اميد را . هم ظالمين مخاطب مي شوند و هم مظلومين، و هر دو مي آيند. يكي شادمان تا به انقلاب اسلامي بنازد و ديگري نالان تا بر آن بتازد. يكي «يار» است و ديگري «بار».
اين نهضت با چنين رسالتي سترگ، فراتر از هر چيز نيازمند سربازاني آگاه، دشمن شناس، مؤمن، متعهد و صبور است تا راه بر سستي ها و سپاه خصم ببندند و هوشياري و دانايي را بپرورانند. حاصل اين كه انسان سازي و تربيت نيرو، ارجمندترين كارها در چنين نظامي است. بلاشك ارجمندي و عزت اين جايگاه از آن «معلم» است. اوست كه بر سبيل انبياء راه مي پيمايد و عزم همسويي آنان دارد.
مقابله با طوفان هاي سهمگين و ويرانگر فرهنگ مسموم مغرب زمين، جز با سپاهِ سپر به دست و مؤمن و دلباختة فرهنگيان ممكن نيست. اينان در صف مقدم دفاع از فرهنگ ايران اسلامي، صبور و استوار ايستاده اند و بر ميليون ها كودك و نوجوان، سايه همت و ايمان و دانش خويش را گسترانيده اند تا سلامت فرداي جامعه اسلامي، صيانت شود.
توجه به امر توسعه و نياز به شتاب بخشيدن به بازسازي و بهسازي اين «سرزمينِ سرخ» رسالت معلمان را برجسته تر مي كند. بهره گيري از معادن، سدسازي، راه سازي، خودرو سازي، تأسيس پالايشگاه ها، بنيان مراكز علمي و فرهنگي و تحقيقي و هر آنچه در توسعه به آن نياز مي رود، ثمره سختي ها و دردها و رنج هاي بي شمار سربازان كم ادعاي صحنه تعليم و تربيت و آموزش و پرورش است. غفلت از اين نكته، غفلت از سپاه خصم است و ايجاد روزنه در صف مقدم نبرد با دشمن.
به راستي آيا در متن اجتماع، معلمان چنين جايگاه محسوسي دارند؟! دردمندانه بـايد گفت: خـير !
معلم در جايگاه بايسته اش قرار ندارد لذا از تأمين ضروريات زندگي او غافل شده اند. اگر دين اسلام به علم و عالِم بها نمي داد، اگر تربيت انسان مقصود نبود، اگر معلمان شغل انبياء را نداشتند، اگر سلامت اخلاقي و روحي و اجتماعي با تلاش معلمان در هم تنيده نبود، اگر توليدات مادي و گردش چرخ كارخانه ها به دست پرورش يافتگان معلمان نبود و اگر ديگر «اگرها» نبود، غم مظلوميت ها بر سينه ها سنگيني نمي كرد.
از مصائب روزگار اين كه برخي كار به دستان، معلمان را طبقة «مصرف كننده» مي دانند و نه «مولد» ! و چه مصيبت ها كه از اين تفكر بر معلمان نرفت و نمي رود. اينان از «توليد»، افزوني شمارِ آدامس و بادكنك و ماشين و يخچال و اسباب بازي و امثال اين ها را مي فهمند و از «مصرف»، فكر و تحقيق و تربيت و دانش را. گويي غافل اند كه انسان تربيت شده و آموزش ديده، منشأ همة توليدهاست و معلم سرمنشأ توليدگران.
وقتي معلم «مصرف كننده» شناخته شد، بايد كه وضع معيشتي او چنان شود كه براي گذران زندگي روزمره، انرژي مفيد خود را در پشت فرمان خودروها يا در بنگاه ها و مغازه ها و . . . به هدر دهد و با تني رنجور و روحي مغموم رو به كلاس آورد. آيا آنان مي دانند «افت تحصيلي» چيست؟! سوگند به آن كه به «قلم» سوگند ياد كرد، اين دردي است كه بسي جان ها را پريشان كرده است.
البته تبعيض، حديث ديگري است. چگونه است كه نيروهاي «شركت نفت» بي آن كه در شيپورها بدمند از ازدياد حقوق و مزايا سود مي برند و بيمارستان ها، تفريح گاه ها، هتل ها، منازل سازماني و ديگر مزايا را در اختيار دارند؟ يك معلم گاه به وقت بيماري، اندوختة چندين ساله اش را براي مداوا كافي نمي بيند ولي ديگري با همان بيماري در بيمارستان هاي شركت نفت بدون پرداخت هزينه اي، تحت معالجه قرار مي گيرد. بر اين تبعيض چه بايد گفت ؟ البته ساير وزارتخانه ها از قبيل وزارت نيرو و شركت مخابرات هم مدتي است شانه به شانه شركت نفت مي زنند!
با وجود رجحان هاي ناموجه، فرهنگيان در ميدان علم و عمل و قلم و فرهنگ و انديشه، پاسداراني شايسته براي اين سراي اسلامي خواهند ماند. اما آيا كارگزاران دولت راه حلي درخور شأن معلم براي معضلات او جستجو مي كنند ؟
با سلام خدمت جناب آقاي فرهاديان. مدت هاست كه از ايشان خبري ندارم. خوشحالم از اين كه پس از سال ها از اين طريق ايشان را مجددا در صحنه مي بينم. اميدوارم به حق اين ماه عزيز هميشه سلامت باشند. ممنون از سايت باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان. يا علي
درود بر آقاي فرهاديان. انصافا ايشان در زمان مديريت شان در آموزش و پرورش منشا خدمات فراواني بودند.
سلام بر خوانندگان عزیز – کوچک همه شما هستم – خداوند از ما راضی باشد