• امروز : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
کل اخبار 12386اخبار امروز : 1
12

نه مشروطه انگلیسی بود؛و نه مجاهدین بختیاری مزدور انگلیس

  • کد خبر : 8570
  • ۱۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۱

یکی از اتهاماتی که برخی به انقلاب مشروطه در ایران وارد می کنند،ادعای انگلیسی بودن آن است.ادعایی که بیشتر ناشی از یک ذهنیت دایی جان ناپلئونی است تا نتیجه تحلیل تاریخی.مدعیان در این زمینه به دو موضوع بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت انگلیس در تهران و همچنین حضور علی قلی خان سردار اسعد بختیاری و مجاهدین بختیاری در فتح تهران و پایان […]

یکی از اتهاماتی که برخی به انقلاب مشروطه در ایران وارد می کنند،ادعای انگلیسی بودن آن است.ادعایی که بیشتر ناشی از یک ذهنیت دایی جان ناپلئونی است تا نتیجه تحلیل تاریخی.مدعیان در این زمینه به دو موضوع بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت انگلیس در تهران و همچنین حضور علی قلی خان سردار اسعد بختیاری و مجاهدین بختیاری در فتح تهران و پایان دادن به استبداد صغیر استناد می کنند و با توجه به حضور انگلیسی ها در جنوب غرب ایران در سالهای منتهی به انقلاب مشروطه و مراوداتشان با سران و مردم بختیاری در موضوع نفت،چنین استنباط می کنند که حضور سران و قوای بختیاری در مشروطه و پایان دادن به استبداد صغیر،به سفارش و دستور انگلیسی ها بوده است!علاوه بر چند مکتوب مدعی در این زمینه،تعبیر توهین آمیز”کاسه لیسی انگلیسی ها”به سران و مبارزان بختیاری در نهضت مشروطه توسط تلویزیون رسمی کشور نیز هنوز از خاطره ها محو نشده است!

هدف اصلی این یادداشت تحقیقی،پاسخ مستدل به این ادعاهای غیر مستدل است و در این راستا دو منبع اصلی مورد استناد قرار گرفته اند.

نخست؛خاطرات سر آرنولد ویلسون،وابسته نظامی و رئیس بعدی شرکت نفت ایران و انگلیس که بصورت سفرنامه تنظیم و چاپ دوم آن به سال 1363 با ترجمه حسین سعادت نوری و توسط انتشارات وحید منتشر گردید و دوم؛اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلستان در زمینه مشروطیت،حاصل تحقیق حسن معاصر که در کتابی تحت عنوان؛”تاریخ استقرار مشروطیت در ایران”به سال 1347 توسط انتشارات ابن سینا منتشر شد.

خاطرات آرنولد ویلسون

چنانچه پیشتر آمد،قرارداد نفت ایران و انگلیس که در ابتدا بین دولت ایران و یک سرمایه دار انگلیسی بنام؛ویلیام ناکس دارسی بود،در سال 1901 میلادی(1319قمری و 1280 شمسی)منعقد شد،از جمله مواردی است که بعنوان انگیزه انگلستان برای تاثیرگذاری در نهضت مشروطه مطرح می شود.

دارسی w.knox Darcy(1917-1849)سرمایه دار متولد انگلستان بود که در استرالیا در معادن طلا سرمایه گذاری کرده بود و بعدها دارایی هایش را در نفت ایران بکار انداخت و هرچند هیچگاه به ایران نیامد،از این سرمایه گذاری به سود هنگفتی رسید.

پیش از شروع جنگ جهانی اول و همزمان با حوادث مشروطه خواهی در ایران بود که دولت انگلستان در سهام شرکت نفت دارسی شریک شد و سلطه خود را بر آن مستحکم کرد.(ماسلی/ص75)در حقیقت،هنگامی که سرمایه ی اولیه دارسی درحال اتمام بود،دولت انگلستان از بیم آنکه امتیاز نفت بدست تراست های امریکایی و هلندی بیفتد،خود را به موضوع نفت علاقمند نشان داد و از دارسی خواست که مذاکره با بیگانگان را تا پیدا شدن منابع انگلیسی علاقمند به سرمایه گذاری در این طرح به تعویق اندازد(شوادران/ص16) انگلیسی ها کوشیدند،ضمن کنار زدن دیگر رقبای اروپایی و امریکایی و با تضعیف دولت مرکزی ایران که گرفتار انقلاب مردم برای استقرار مشروطیت بود و نزدیک شدن به سران ایالات و عشایر ایران و تحت تاثیر قرار دادن مراکز متعدد قدرت،مناطق نفت خیز را به مالکیت خود در آورند.

آرنولد ویلسون که در سال1907 میلادی با درجه سرجوخه ارتش بریتانیا به ایران آمد و تا 1914 میلادی،یعنی شروع جنگ جهانی اول در ایران بود از جمله افرادی بود که در این زمینه بسیار کوشید و در خاطرات خود به کرات به این نکته اشاره دارد که دولت متبوعش هیچ علاقه ای به استقرار مشروطیت و دولت مقتدر مرکزی،آنهم پاسخگو به ملت نداشته است.

ویلسون،مانند هر سیاستمدار انگلیسی دیگری در آن مقطع،از رقابت های آلمان و امریکا با انگلستان در قضیه نفت در هراس بود.شاید یکی از دلایل اصلی تضعیف دولت مرکزی و بی اهمیت جلوه دادن نقش آن در قضیه نفت نیز همین باشد که دولت مقتدر و صاحب اختیار نتواند با دیگر متقاضیان نفت وارد مذاکره شود.از همین منظر می توان یکی از علل مخالفت ویلسون و همکارانش را با استقرار رژیم مشروطه و تشکیل مجلس در ایران دریافت.مشروطه واقعی اگر به ثمر می رسید،موجب تقویت قدرت دولت مرکزی می شد و این برای منافع استراتژیک بریتانیا زیان آور بود.(دهقان نیری/ص8)

ویلسون،بویژه از آن بیم داشت که مبادا هندی ها هم بخواهند مشروطه شوند و به صراحت می نویسد:”از اینکه در ایران منابع زرخیز خوزستان نصیب دیگران گردیده و ما از این عواید محروم بمانیم،نگرانم.”(ویلسون/ص56)

گزارش ویلسون از قیام مردم بوشهر نیز موید عناد بریتانیا با جنبش مشروطه در ایران بود.بوشهر در مقطع مذکور،بندر اصلی تجارت ایران در خلیج فارس به حساب می آمد و عمده کالاهای انگلیسی از این بندر وارد خاک ایران می شد.اما علیرغم تمامی تلاش های سیاسی و تهاجمات نظامی بریتانیا،آن بندر هرگز تسلط بریتانیایی ها را گردن ننهاد.بخصوص تجار بوشهر که روابط خوبی با روحانیون و مشروطه خواهان داشتند و حضور انگلیسی ها و کالاهایشان را به دیده رقابت می نگریستند.

همزمان با مبارزات مردم بوشهر برای کسب مشروطه،ویلسون چنین گزارش می دهد: “بوشهر را در 1909 میلادی عده ای از ملیون و طرفداران مشروطه متصرف گردیده و برای کالاهای خارجی یک نوع تعرفه گمرکی خاص وضع کردند.چون کلیه کسانی که در بوشهر تظاهر به مشروطه طلبی می کنند،بویی از فرهنگ و تمدن به مشامشان نرسیده،بیم آن می رود که درصدد نهب و غارت شهر برآمده و کلیه امتعه انگلیسی را که در مغازه ها و دکاکین موجود است غارت و چپاول کنند.”(ویلسون/ص113)این گزارش مغرضانه بیش از هرچیز،گویای عناد ماموران بریتانیا با مشروطه خواهان است.

ویلسون همچنین گزارش می دهد که رئیس مافوقش،سرپرسی کاکس،سرکنسول بریتانیا در بوشهر نیز معتقد بوده انقلاب مشروطه ایران موجب اخلال در امنیت مناطق نفت خیز خواهد شد و اجازه نداده همزمان با مبارزات مشروطه طلبان،سربازان هندی به هندوستان مراجعت کنند و ویلسون نیز بدستور وی همچنان در خوزستان باقی مانده است(ویلسون/ص119)

ویلسون در بخش دیگری از خاطرات خود به نظرات روشنفکران مشروطه خواه ایرانی اشاره دارد و می نویسد؛طبقه منوره ایران معتقدند که تا یک حکومت مقتدری در مرکز مملکت روی کار نیاید و برای تامین آرامش و امنیت در سراسر کشور بذل مساعی ننماید،آبادی و پیشرفت مملکت به همین وضع حاضر متوقف خواهد ماند.از نظر آنان نوشداروی هرج و مرج و طغیان و شورش ایلات و قبایل فقط و فقط منوط به تشکیل یک حکومت مقتدر در مرکز مملکت می باشد تا بلافاصله برای سرکوبی متمردین قیام نموده و با قدرت هرچه تمامتر بر اوضاع مسلط شود.(ویلسون/ص170)

در مجموع آنچه از خاطرات ویلسون بر می آید آنست که در مقطع مد نظر،انگلستان به هیچ عنوان نمی توانست خواهان ترقی و پیشرفت سیاسی مردم ایران و ایجاد مجلس قانونگذار باشد.هر اقدامی از سوی ایرانیان که به هر شکل با منافع دراز مدت یا کوتاه مدت آن امپراتوری در تعارض قرار می گرفت،از نظر دولت انگلستان و مامورانش مردود و محکوم بود.علیرغم آنکه استقرار نظام مشروطه در ایران می توانست به زیان رقیب سنتی اش روسیه تمام شود.اما بیم حضور یک مجلس قدرتمند از نمایندگان مردم این خطر را ایجاد می کرد که مجلس،حکومت مرکزی را به بازبینی در قرارداد نفت ملزم نماید!

از سوی دیگر؛قرارداد1907 بین روسیه و انگلستان و تقسیم ایران به مناطق تحت تسلط تنها منافع کوتاه مدت بریتانیا را تامین می کرد و در بلند مدت کارگر نبود.بنابراین بنظر می رسد بریتانیا با مشروطه در ایران،تا جایی که دامنه نفوذ روسیه را محدود می کرد موافق بود و نه بیشتر!خاطرات ویلسون تایید کننده عناد بریتانیا با مشروطه و مشروطه خواهی است و با استناد به این منبع دست اول دیگر نمی توان مشروطه را انگلیسی دانست!

برگی از اسناد وزارت خارجه انگلستان

در بریتانیا قانونی وجود دارد،بنام قانون مخصوص حفظ اسناد دولتی و محرمانه کشور انگلستان  Public Records Actمصوب سال 1958 میلادی که به موجب آن کلیه اوراق و اسناد قابل نگهداری مربوط به وزارتخانه های مختلف انگلستان پس از گذشت پنجاه سال(و در برخی موارد سی سال)از تاریخ پیدایش آنها برای ملاحظه و مطالعه عامه بر طبق آیین نامه مخصوص در اداره بایگانی کل اسناد دولتی انگلستان بلامانع است.

حسن معاصر،چنانچه در مقدمه کتاب خود گزارش می دهد در سال 1964 میلادی در جریان سفر به لندن و با کسب اجازه از اداره بایگانی اسناد عمومی انگلستان موفق می شود برخی از اسناد مرتبط با موضوع مشروطه را ملاحظه و ترجمه نماید.او در این زمینه می نویسد؛”این اسناد که اینجانب در نتیجه مطالعه محتویات 29 پرونده مجلد بصورت کتاب حاوی مندرجات مذکور از لحاظ اهمیت سیاسی و تاریخی آنها انتخاب نموده و بتدریج که خوانده می شد از شعبه مخصوص عکاسی همان اداره فتوکپی آنها را میگرفته ام عبارت از نامه ها و تلگرافها و گزارشهایی است اغلب محرمانه و بعضی خیلی محرمانه یا سری که از اواسط سال1905 میلادی(1284 شمسی و 1323 قمری)اواخر سلطنت مظفرالدین شاه تا اواخر سال 1912 میلادی(1290 شمسی)از طرف وزیر مختار وقت دولت انگلستان مقیم تهران راجع به اوضاع وقایع مهم روز در ایران نسبت به هر موضوعی بوزارت امور خارجه انگلستان فرستاده می شده و جوابها و دستوراتیکه بآنها داده میشده است”(معاصر/ص5)

در این منبع،همچنین گزارش هایی نیز از سفرای انگلستان در سایر کشورها در ارتباط با اوضاع ایران وجود دارد و گزارش شماره یکصد و هفت از فصل بیست و ششم این کتاب،به نامه سفیر انگلستان در فرانسه به لندن در خصوص ملاقات با علی قلی خان سردار  اسعد در این زمینه اختصاص دارد.متن این گزارش به شرح ذیل است؛

از سر اف برتی به سر ادوراد گری/شماره29/پاریس 14 ژانویه1909

آقای محترم؛بنا به خواهش وزیرمختار ایران در پاریس امروز حاجی علیقلیخان که خود را رئیس ایل بزرگ بختیاری معرفی نموده نزد خود پذیرفتم.همراه او یک ایرانی بود که اظهارات رئیس را ترجمه می کرد.او گفت برای معالجه چشمش بپاریس آمده و بعلت اوضاع ناگوار ایران در اینجا مانده است.برخی از بستگانش در تهران باسران قوم که در اصفهان میباشند همراه نیستند.او شخصاً خواهان رژیم مشروطه است.شاه بختیاریهایی را که د رتهران هستند با خود موافق ساخته است تا با اصلاحات مخالفت کنند و عده ای ازآنها را باصفهان فرستاده است بامید اینکه بین طوایف بختیاری تفرقه ایجاد کند و نظمی را که بختیاریها با اشغال اصفهان برقرار کرده اند بهم بزند.تا زمانیکه مصادر امور فعلی بختیاری حاکم بر اصفهان باشند،هیچگونه خطری جان و مال خارجی ها را تهدید نخواهد کرد.

آنچه که مورد تقاضای مشارالیه بود این است که وزیرمختار انگلیس در تهران اهمیت اتفاق و همکاری بختیاری های ساکن تهران را با بختیاری های اصفهان برای پافشاری نسبت به برقراری رژیم مشروطه به آنان تاکید نماید.

او میگفت اگر رژیم مشروطه برقرار نشود نواحی جنوبی ایران دستخوش هرج و مرج خواهد شد و آنوقت است که انگلستان برای حفظ منافع خود ناگزیر به دخالت خواهد شد.

به بزرگ خاندان بختیاری گفتم بطوریکه بایستی بدانند هدف تفاهم و قرارداد بین انگلستان و روسیه احتراز از دخالت در امور داخلی ایران است.او جواب داد مگر اینکه شاه از رفتار کنونی خود دست بردارد،دخالت باید صورت گیرد والا وضع ایران بدتر از بدتر میشود.علما با هم اختلاف نظر دارند آنهایی که در تهران مخالف با دولت مشروطه هستند در اثر دریافت رشوه بوده است که تحت نفوذ واقع شده اند.بیشتر علما در سایر نواحی ایران طرفدار تغییر سیستم حکومت میباشند.او میگفت بختیاریها نسبت بدودمان شاه وفادار خواهند ماند بشرط آنکه اصلاحات صحیحی در سیستم حکومت صورت گیرد.با تقدیم احترامات،امضاء فرانسیس برتی(معاصر/ص992)

توجه به متن این گزارش نشان می دهد که نه تنها انگلیسی ها محرک سردار اسعد برای حضور در نهضت مشروطه نبوده اند،بلکه حتی سردار اسعد ایشان را به تهدید منافعشان در صورت عدم موافقت نیز متذکر شده است!

سردار اسعد همچنین در مورد اوضاع اصفهان نیز صراحتاً به سفیر بریتانیا در پاریس گفته است:”تا زمانیکه مصادر امور فعلی بختیاری حاکم بر اصفهان باشند هیچگونه خطری جان و مال خارجی ها را تهدید نخواهد کرد.”این امر نیز نشان دهنده حضور سردار در جلسه مذکور از موضع قدرت بوده و نه بعنوان مزدور!!مضافاً اینکه تصویر منتشر شده در همین کتاب نیز که لحظه ورود سفرای بریتانیا و روسیه پس از فتح تهران توسط مجاهدان بختیاری و گیلان و سرنگونی محمدعلی شاه به بهارستان را نشان می دهد(تصویری که برای این مقاله نیز انتخاب شده است)،صحنه دیپلماتیکی را به تصویر می کشد که حاکی از حضور سردار در موضع قدرت است و نه عامل مزدوری!

سفیر بریتانیا در پاریس همچنین تصریح می کند که سردار اسعد یک مشروطه خواه است و هنگامی که برای سردار توضیح می دهد که به موجب قرارداد1907 با روسیه نمی خواهند دخالتی در امور داشته باشند،سردار اسعد که گویی دست ایشان را از این ادعای بی اساس خوانده است،غیر مستقیم وی و کشورش را به تهدید منافع اقتصادی شان در سرزمین بختیاری تهدید می کند.

موضوع دیگری که شائبه تاثیرگذاری انگلستان در انقلاب مشروطه را ایجاد می کند، بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت انگلستان در باغ قلهک است.موضوعی که افرادی همچون اسماعیل رائین،بدبینانه آنرا جوشیدن دیگ مشروطه در باغ سفارت انگلیس تعبیر نموده است(نگاه کنید به اسماعیل رائین؛فراماسونری در ایران)

کسروی اما در خصوص دلایل بست نشینی مشروطه خواهان در باغ قلهک می نویسد؛در آن زمان در ایران به جایی پناهیدن و بست نشستن و دارنده آن جای را به میانجی گری برانگیختن یکی از شیوه های شناخته می بود.این کار را با امامزاده ها و مسجدها کردندی،با خانه های مجتهدان کردندی،با تلگرافخانه های دولتی کردندی.اما با سفارتخانه ها جز چند بار رخ نداده بود.آنچه به تازگی رخ داده و مردم می دانستند و به یاد می داشتند داستان ابوالحسن میرزای شیخ الرئیس و شیخ زین الدین زنجانی می بود(که به)سفارتخانه عثمانی پناهیده و به میانجی گری سفیر زینهار از شاه گرفته بودند.

این یک داستان درس آموز مردم گردید که آنان نیز به یکی سفارتخانه ای پناهنده و چون عثمانیان سپاه به مرز فرستاده و در این زمان دشمنی با ایران پیدا کرده بودند و دولت روس خود از مشروطه دور و در این زمان با توده خود در کشاکش می بود،ناگزیر سفارت انگلیس را برگزیدند.(کسروی/ص118)

نهضت مشروطه،حرکتی برای مشروط کردن سلطان مستبد و تاسیس عدالتخانه در کشوری بود که مردن ان از ظلم و استبداد به تنگ آمده بودند و در دنیای دیپلماتیک طبیعی است که هرکدام از کشورهای دیگر جهان،بسته به منافع ملی خود،مدافع یا مخالف این حرکت بودند.بدین ترتیب نمی توان مشروطه را با تفکری دایی جان ناپلئونی،حرکتی انگلیسی دانست و همچنین نمی توان مجاهدان بختیاری این نهضت و فاتحان تهران و پایان دهندگان به استبداد صغیر را مزدوران انگلیس!

هرچند نهضت مشروطه خواهی در ایران ناتمام ماند و از دل آن استبداد دیگری بوجود آمد،اما از این نطر که شکستن هیمنه ی سلطان و سایه خداوند در زمین را به همراه داشت،نقطه عطفی قابل توجه در ایران و البته نیازمند بازخوانی و آسیب شناسی است.

منابع(به ترتیب استفاده در متن)

  • لئونارد ماسلی:نفت،سیاست و کودتا؛ترجمه رفیعی مهرآبادی/ج اول/1366/رسام/ تهران
  • بنجامین شوادران؛خاورمیانه،نفت وقدرت های بزرگ/ترجمه عبدالحسین شریفیان/ چاپ دوم 1354/شرکت چاپ کتابهای جیبی/تهران
  • لقمان دهقان نیری؛چگونگی دستیابی انگلستان بر جنوب ایران،مقاله در کتاب ماه تاریخ و جغرافیا،شماره 50/آدر 1380/انتشارات موسسه خانه کتاب/تهران
  • آرنولد ویلسون؛سفرنامه یا تاریخ سیاسی و اقتصادی جنوب غربی ایران/ترجمه و تلخیص حسین سعادت نوری/چاپ دوم1363/وحید/تهران
  • حسن معاصر؛تاریخ استقرار مشروطیت در ایران،مستخرجه از اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلستان/1347/ابن سینا/تهران
  • احمد کسروی؛تاریخ مشروطه ایران/چاپ اول(نگاه)1382/انتشارات نگاه/تهران

منبع:زاگرسیان/ فرشيد خداداديان

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=8570

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.