باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ حسين نجفيان: از عمق خاطره بر آمدیم، آهسته گذر کردیم. رویاها، عشق ها، نگاه ها و لبخندها را شمارش کردیم در قلب پر امید و اندوهی که نداشتیم به فردا سپردیم و امروز فردای آن روز است که ناکامی را شمارش می کنیم در گذر خاطره، وقتی که تاریخ را، خاطره را پاک کن های خشن و بی احساس ، از لوح زندگی و ضمیر پاک کردند. روزگاری که پیشگام بودیم و آغاز کرده بودیم ، آغاز پر امید را در افقی روشن، روزگاری که زمان یک قدم عقب تر بود از مردمانی که پیشرفت را، صنعت را، آگاهی را، ترقی را در کوبش مشت و سندان صیقل دادند و حالا … و حالا … در حسرت زمان از دست رفته به عمق خاطره می رویم و گذشته نه چندان دور را در رویاهای خود، رویاهایی که به غبار نشسته اند بازخوانی می کنیم.
در 5 خرداد 1287 آخرین ضربه مته حفاری رینولدز انگلیسی ، حرکتی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را باعث شد و تلاطمی را ایجاد کرد که هنوز کم و بیش درگیر آن هستیم، با انگلیسی ها خیلی چیزها آمد، قرن بیستم و بخشی از مظاهر -از جمله ورزش و بخصوص فوتبال، از صد سال پیش سخن می گویم، از زمانی که ملتی داشت از زندگی روستایی و فئودالی گذر می کرد. مسجدسلیمان صنعت را تجربه می کرد و مظاهر صنعت را و تولید صنعتی را و فرهنگ برآمده از اجتماع تولید را.
صدسال گذار، صد سال عبور و صد سال که در مقاطع بیشماری در بی خبری و ایستایی سپری شد؟ آیا سرگذشت صد سال فوتبال این است؟ سرگذشت جوانان و علاقمندان ورزشی که تاریخ دارد، سنت دارد، خاطره دارد، فوتبالیست های بنام را دارد، این است؟
اولیا صنعت نفت مسجدسلیمان چه فکری می کنند؟ خُرده سفره یی را به خُرده مردمان و جوانانی که لیاقت بیش از این را دارند هدیه می کنند؟! آیا نفت تهران که اشراف نشینان صنعت نفت تهران در آن جولان می دهند خیلی اولی تر، برتر و مهمتر است، اگر چه حق آن جوانان است ولی حق بچه ها و جوانان و علاقمندان بیشمار مسجدسلیمان در کجا دیده می شود؟ علاقمندانی که فوتبال نفت مسجدسلیمان را یک ایده می دانند یک تفکر و یک عشق، عشق به ترقی و پیشرفت و نمادی از توانایی های جوانانش …
آقایان صنعت نفت مسجدسلیمان! آیا روزنامه کیهان ورزشی که 50 سال پیش تیتر زد ” مسجدسلیمان کوچک تهران بزرگ را بلعید ” فراموش شده؟ شما، حداقل، فوتبالی را ارائه بدهید که 50 سال پیش بچه های مسجدسلیمان ارائه دادند، توقع نابجایی است؟
آقایان صنعت نفت مسجدسلیمان! من از منطقه یی، اقلیمی سخن می گویم که ورزش غالب ، فوتبال است و در کوچه پس کوچه ها، زمین های خاکی، در روستاها و حاشیه شهرها بچه ها و جوانان با یک توپ پلاستیکی با پای برهنه، فوتبال می کنند. شما، بدون توجه به سابقه، علاقه، عشق و نیاز این مردمان به گونه ایی به فوتبال نگاه می کنید که در شأن این مردمان نیست، فکر کردید که با این هزینه، با این نگاه خُرد و حقیرانه به فوتبال و علاقمندان کدام جایگاه را در نظر دارید؟ باعث تأسف است که این چنین به عشق، توجه، علاقه و اقبال مردم مسجدسلیمان به فوتبال بی توجهی شود.
من از فوتبال، از ورزش و از پدیده ای سخن می گویم که ده ها هزار تماشاگر و علاقمند دارد از فوتبال که نقطه وصل است، مسیر توجه مردمان است، نقطه اشتراک این مردمان در پیشرفت و (خواستن) است این مردمان از کی کمترند؟ و شما آقایان روزنامه نگارها، اهل قلم و خبرنگاران، نگاهی بیش از این داشته باشید.
آقایان مدیران صنعت نفت! بیاید، بابت هر متر مکعب گاز، گازی که ودیعه خداوندی است برای آسایش و آرامش این مردمان و بیش از 50 سال است که استخراج می شود،دوريال خرج ورزش این منطقه بکنید…!